تعداد کمی از برنامه ها در تاریخ تلویزیون به اندازه بازی تاج و تخت در اوج زمان خود در صفحه نمایش کوچک محبوب بوده اند. آنچه که به عنوان یک مجموعه کتاب محبوب آغاز شد، تبدیل به غارتگری از ملکی شد که جهان را در طوفان فرو برد. این سریال توسط میلیونها نفر تماشا شد و طرفداران برای هر چرخش و چرخشی که در راهپیمایی سریال به سمت پایانی اتفاق میافتاد، دور و بر خود ماندند.
وقتی سریال به پایان رسید، چیزهای زیادی وجود داشت که طرفداران اساساً با آنها مخالف بودند. به همین دلیل، بسیاری از مردم هنوز طعم ترش را از نمایش در دهان خود دارند و مطمئناً با گذشت زمان کمی درخشش آن را از دست داد. به همین دلیل، چیزهای زیادی وجود دارد که طرفداران در مورد نمایش تغییر میدادند، از جمله برخی از لحظات مهم.
امروز، می خواهیم نگاهی بیاندازیم به این که این لحظات بازی تاج و تخت چگونه باید می گذشت.
15 دموکراسی باید برقرار می شد
این یکی از بزرگترین شکایات این سریال است و ما کاملاً متوجه می شویم که چرا. هدف شکستن چرخ بود، و در عوض، یک خانواده فقط یک تن قدرت بیشتر به دست آورد. علاوه بر این، بران هیچ علاقه ای به حکمرانی بر وینترفل نداشت، اما با حکومت بر جهان شناخته شده کاملاً موافق بود. باید دموکراسی برقرار می شد.
14 سانسا باید به سبوس تازه تاجگذاری شده وفادار میماند
بنابراین، از زمانی که بران زمام امور را به دست گرفت و به خانواده استارک قدرت را بر وستروس داد، سانسا تصمیم می گیرد که از پادشاهی خود جدا شده و حکومت کند. بله، او با کمال میل از خانواده اش جدا می شود تا بتواند ملکه شود. این فقط غرور او و این واقعیت را که او از همان ابتدا خراب شده است، تقویت کرد.
13 جیمی باید سرسی را بیرون می آورد
توسعه شخصیت مهم نیست اگر افراد پشت صحنه ندانند دارند چه می کنند. نویسندگان پس از اینکه دیدند جیمی برگ جدیدی برمیگرداند و مورد علاقه طرفداران قرار میگیرد، در یک لحظه او را ترسو ساختند. او فقط باید به کینگز لندینگ برمی گشت تا او را بیرون بیاورد.
12 جون باید The Night King را بیرون می آورد
به دلایلی غیرقابل توضیح، ما هرگز نتوانستیم ببینیم که جان در مقابل پادشاه شب بازی می کند. در عوض، آریا یک ترفند کوچک انجام می دهد و بدون هیچ زحمتی، شر نهایی را از بین می برد. این موضوع باعث شد طرفداران درگیریهایی را که برای فصلها در حال ایجاد بود ربودند و بسیاری از مردم را ناامید کرد.
11 نایمریا باید در طول نبرد وینترفل کمک می کرد
گرگهای دورغ در این سری واقعاً به طور کلی تکان بدی خوردند، اما وقتی نایمریا یک بار دیگر ظاهر شد، این امید وجود داشت که او و گروه جدیدش برای نبرد وینترفل بازگردند. دیدن این امر نفس گیر می شد، اما قدرت هایی که او را از نبرد دور نگه داشتند.
10 دنی باید جلوی آتش زدن کینگز لندینگ را می گرفت
چرخش در یک لحظه این شخصیت را کاملاً خراب کرد و بسیاری از مردم را عصبانی کرد. دنی رقابت خود را از بین می برد و به جای اینکه فقط از پیروزی خود لذت ببرد، تصمیم می گیرد افرادی را که قرار است رهبری کند را به آتش بکشد. این هیچ معنایی نداشت و از چیزی که میتوانست یک پایان عالی باشد دور کرد.
9 آریا باید صورت انگشت کوچک را می گرفت
مدت زمان زشتی را که آریا صرف یادگیری این ترفند جالب کرد را به خاطر دارید؟ او فقط یک بار بعد از آن از آن استفاده می کند و مردم هنوز از رنج و عذاب از طریق خط داستانی Braavos او ناراحت هستند. آریا باید از چهره لیتلفینگر استفاده میکرد، اما ظاهراً این درخواست بیش از حد بود. در عوض، او در King's Landing نابود نشدنی بود.
8 کاتلین باید حقیقت را درباره ند یاد می گرفت
ند استارک مرد شریفی بود، جدای از اینکه در کل با یک زن دیگر بچه داشت. معلوم شد، او فقط یک راز عمیق و تاریک را پوشانده بود و هیچ کس دیگری در جهان از جمله همسرش از آن خبر نداشت. ما واقعا آرزو می کنیم که کاتلین می توانست حقیقت را در مورد ند یاد بگیرد.
7 Rickon باید با خیال راحت به Jon میرسید
Rickon کودک فراموش شده استارک است که در طول سریال فرصتی برای جلوی دوربین نداشت. هنگامی که به نظر می رسد او بالاخره یک استراحت خوش شانس خواهد داشت، رمزی او را با یک تیر بیرون می آورد. ریکون باید به جان میرسید و میتوانست یک روز دیگر پس از نبرد را ببیند.
6 میرسلا باید در دورن می ماند
مردم هنوز از کل طرح دورن متنفرند و ما واقعاً نمی توانیم آنها را سرزنش کنیم. اتلاف وقت احمقانه و غیرضروری بود. میرسلا در جایی که بود کاملاً خوب بود، اما ظاهراً نویسندگان به کاری برای کاراکترهای دیگر نیاز داشتند. او را بیرون بردند و از یک زندگی شاد دزدیدند.
5 یارا باید گریجوی استقلال می گرفت
در طول سریال، ما همه چیز را در مورد اینکه چگونه خانواده گریجوی می خواهند جزایر آهنی مستقل باشند، می شنویم. بنابراین، وقتی سانسا شکایت میکند و میتواند پادشاهی خود را داشته باشد، فکر میکنید که یارا صحبت میکند، درست است؟ اشتباه. او فقط بیکار می نشیند و همه چیز را در مورد شخصیت خود فراموش می کند.
4 شخصیت اصلی دیگر باید در طول نبرد وینترفل حذف می شدند
نبرد وینترفل جنگ نهایی بود که در کل مجموعه ساخته شده بود. پس از نشستن گرد و غبار، مردم ناامید شدند. تقریباً هر شخصیت اصلی کاملاً خوب ظاهر شد. باید عواقب بزرگتری برای نبردی به این بزرگی وجود داشت و نورپردازی بهتر بود.
3 دنی باید تیریون را کنار بگذارد
به یاد دارید زمانی که تیریون باهوش بود؟ آره، ما هم نداریم. همانطور که نمایش ادامه دارد، لنیستر باهوش به یک بوفون تبدیل می شود که یکی پس از دیگری تصمیم وحشتناک می گیرد. با وجود این، دنی هنوز او را در اطراف نگه داشته و به نفوذ او اعتماد دارد. او حتی می تواند حاکم جدید وستروس را انتخاب کند! درباره یک اشتباه بزرگ صحبت کنید.
2 میساندی هرگز نباید در زنجیر ختم می شد
مردم از این موضوع ناراحت بودند و دلیل خوبی هم داشت. دیدن میساندی در زنجیر یک سیلی مطلق برای شخصیت او بود. راههای دیگری هم وجود داشت که میتوانست با آن برخورد کند. می دانید، در واقع شاهد عواقب حمله یورون به ناوگان دنی هستیم. این خیلی ضعیف انجام شد.
1 دنی باید ناوگان یورون را می سوزاند
تصور کنید که یک ناوگان کامل از کشتی ها را به طور کامل فراموش کرده اید و سپس هیچ احساس استراتژی ندارید. به گفته نویسندگان، دنی ناوگان یورون را فراموش کرده است. به جای اینکه آنها را به آتش بکشد، اژدهای او با خوش شانس ترین شلیک تمام دوران مورد اصابت قرار می گیرد. این بسیار احمقانه بود و مردم هنوز در ناباوری هستند.