این صبح آخرین روز خانم ها در فلوریدا در 1,000 پوند است. بهترین دوستان، و مگان در کمال تعجب بیدار می شود و خماری ندارد. با این حال، تینا مطمئن می شود که به دوستش فکر می کند و متذکر می شود که مگان برای داشتن اوقاتی خوب مجبور نیست در مصرف مشروبات الکلی زیاده روی کند.
سپس سعی می کند کمی خرد را به او منتقل کند و به او توصیه می کند که وقتی صداهای منفی در سرش بلند می شود، آنها را خفه می کند و افکار مثبت را جایگزین آنها می کند. در حالی که مگان از راهنماییهای تینا قدردانی میکند، اما همچنان با ناامنیهایش دست و پنجه نرم میکند.
هشدار اسپویل: بقیه این مقاله حاوی اسپویلهایی از قسمت 6 است: «بیکینی رشتهای Teeny Weeny»
خانم ها به ساحل می روند
وانسا بیرون می رود تا برای دوستانش صبحانه بخورد و انباری از تخم مرغ، بیکن و سوسیس را با خود بیاورد. با این حال، با توجه به اینکه ونسا با دکتر پروکتر ملاقات می کند، به موز و ماست می چسبد، اگرچه انزجار در چهره او آشکار است. بعد از صبحانه، ونسا، تینا و مگان آماده می شوند تا به ساحل بروند و اشلی را در حالی که کار می کند پشت سر گذاشته و به رژیم غذایی خود ادامه می دهد.
در حالی که تینا مگان را با کرم ضد آفتاب کف می کند، ونسا روی عرشه بیرون می آید تا بیکینی با خط زرد و طرح گورخری خود را که برای پوشاندن نواحی خصوصی او تلاش می کند، نشان دهد. دوستانش به اعتماد به نفس او توجه می کنند، اگرچه می ترسند بیکینی او توسط امواج اقیانوس پاره شود. هنگامی که افراد سه نفره دارای SPF محافظت می شوند، به سمت ساحل می روند. با این حال، بر خلاف آنچه آنها به یاد دارند، راه رفتن در ساحل به طور قابل توجهی دشوارتر از آنچه پیش بینی می شد است.
در نهایت با تحقق رویای چندین ساله خود برای قدم زدن در کنار ساحل، مگان سعی می کند صداهایی را در سرش که به دلیل حضور در لباس شنا در ساحل به او حمله می کنند، تحت فشار بگذارد. پس از چند بار تحریک و افزایش اعتماد به نفس از طرف ونسا و تینا، این سه به داخل آب می روند، امواج آنها را به زمین می اندازند و در خنده غرق می شوند. با کمال تعجب، بیکینی ونسا وقار خود را حفظ کرد.
خانم ها در آخرین شب خود در فلوریدا وارد استریپ شدند
با پیراهنهای ایربراششدهای که سفارشیسازی کردهاند، خانمها برای شب آخرشان در فلوریدا راه میروند. ونسا در راه رفتن از جایی به مکان دیگر مشکل دارد و یک صندلی با خود حمل می کند تا مطمئن شود جایی برای نشستن دارد. با قدم زدن در کنار یک کیک قیفی، خانمها وسوسه میشوند، اما در مجموع تصمیم میگیرند که عبور کنند. با این حال، مگان یک ترشی را در منو یادداشت میکند و دوستانش را مجبور میکند تا هنگام سفارش او منتظر بمانند. ونسا به دوربینها اعتراف میکند که انتظار در جایگاه کیک قیفی برای او مانند شکنجه است، زیرا سعی میکند سختی حفظ رژیم غذایی خود را پنهان کند.
وقتی مگان راضی شد، ترشی در دست، خانم ها برای تفریح به چرخ و فلک SkyWheel می روند. اشلی و تینا ابتدا به داخل غلاف می روند و یک سواری بدون استرس را پیش بینی می کنند. اما تینا برنامههای دیگری دارد، بهدلیل اینکه فکر میکند از غلاف بیفتد، دچار حمله وحشت میشود. او در نهایت ترس های خود را فرو می نشاند و به خود اجازه می دهد نفس بکشد و فقط روی اشلی تمرکز کند. تینا اعتراف می کند که در تمام زندگی خود این اضطراب را در مورد مرگ احساس می کرده است، اما از زمانی که بچه دار شده است، این اضطراب تشدید شده است. خانمها که با خیال راحت به زمین میرسند به رختخواب میروند، وسایل خود را جمع میکنند و صبح روز بعد فلوریدا را ترک میکنند.
ملاقات تینا با دکتر پراکتر
اگرچه در ابتدا اعتراض کرد، اما پس از گفتگو با مگان، تینا سرانجام تصمیم گرفت که زمان ملاقات او با دکتر پروکتر است. تینا با بازگو کردن سابقهاش با دکتر، به او میگوید که در سال 2012 توانست 80 پوند وزن کم کند، اما پس از گذشت یک سال دوباره وزنش را افزایش داد.
دکتر سپس پروکتر فیزیولوژی رژیم گرفتن به عنوان یک فرد دارای اضافه وزن را برای تینا توضیح می دهد و ترس او را از اینکه ممکن است به تنهایی قادر به کاهش وزن نباشد، از بین می برد. تینا به دکتر پروکتر می گوید که می خواهد در درازمدت در کنار فرزندانش باشد. او خواستههای او را تصدیق میکند و هشدار میدهد که افراد مسن چاق کمی در جهان وجود دارند، واقعیتی که ذهن تینا را متحیر کرده است. سپس دکتر پروکتر از تینا می خواهد که روی ترازو قدم بگذارد.
او می گوید که در آغاز سفر اخیرش برای کاهش وزن، 325 پوند وزن داشت، اما از آن به بعد وزن خود را به 301 رسانده است. وقتی تینا روی ترازو در دفتر کارش رفت، وزنش به 297.8 پوند رسید. دکتر پروکتر به او پیشنهاد می کند که در یک ماه آینده سعی کند 10 پوند وزن کم کند. اگر او نتواند این کار را انجام دهد، ممکن است او متوقف شده باشد، و جراحی بهترین گزینه بعدی اوست.
مگان و ونسا با دکتر کانی ملاقات کردند
در بازگشت به خانه، مگان و ونسا هنگام ناهار با هم صحبت می کنند تا در مورد دیدار مجددشان در دبیرستان صحبت کنند. بدیهی است که تینا بیشتر از مگان و ونسا که با توجه به افزایش وزن خود دلهره دارند، آرزوی رفتن به جلسه را دارد. ونسا شروع به کندوکاو در زندگی مدرسه ای خود می کند و به میزان قابل توجهی از قلدری که با آن روبه رو شده بود توجه می کند. وقتی پیشخدمت می آید تا سفارش آنها را بگیرد، مگان از جوجه لاغر درخواست می کند، در حالی که ونسا، بدون توجه به رژیم غذایی خود، به سمپلر کاجون دستور می دهد "شروع کند". مگان با توجه به استعداد دوستانش برای تزلزل، از ونسا میخواهد که دوباره در دکتر کانی به او بپیوندد.
در خانه دکتر کانی، مگان با بیان مبارزه اخیر خود با الکل در فلوریدا شروع می کند. دکتر کانی می گوید که هر چه بیشتر سعی کنیم رفتارهای اعتیادآور را سرکوب کنیم، اعتیادها خود را به اعتیادهای دیگر تبدیل می کنند. او به مگان پیشنهاد می کند که افکار و احساسات منفی خود را به کلمات تأیید و اقدام مثبت هدایت کند. مگان تکرار میکند: «من از سوء استفاده از خودم امتناع میکنم، من از سوء استفاده کردن خودداری میکنم."
در مورد ونسا، او به دکتر کانی می گوید که بالاخره توانست از خانه خواهرش جکی خارج شود. با این حال، او هنوز هم خود را در حال مبارزه می بیند و به آسیب های گذشته اشاره می کند که دوباره ظاهر شده است زیرا او دیگر از غذا برای پر کردن جای خالی استفاده نمی کند. ونسا شروع میکند: «من کابوسهایی درباره گذشتهام میبینم. در حالی که ونسا به شیاطین گذشتهاش فکر میکند، طرفداران این سوال را متعجب میکنند: آیا او میتواند به موقع از طریق آنها برای اتحاد مجددشان در دبیرستان کار کند؟
دفعه بعد، در 1000-Lb آن را بیابید. بهترین دوستان، فقط در TLC.