در آخرین قسط 1,000-Lb. بهترین دوستان، صحنه بر روی ونسا احساسی باز می شود که رازهای گذشته تاریک و رنجور خود را با دکتر کانی در میان می گذارد. مگان که تلاش میکرد در مورد زندگی قبلیاش صحبت کند، به دوستش دلداری میدهد و به موفقیتها و رشد خود در جلساتی که آن دو با دکتر کانی به اشتراک گذاشتهاند افتخار میکند.
با این حال، در حالی که بار آسیب پذیر بودن را بیرون می دهد، ونسا همچنان با شیاطین خود کشتی می گیرد.
هشدار اسپویلر: بقیه این مقاله حاوی اسپویلرهای قسمت 7 است: "وزن زدن تا بازدم"
ونسا به تاریخچه سرکوب شده خود اعتراف کرد
وقتی با مگان نشسته است، ونسا به دکتر کانی اعتراف می کند که از اینکه مجبور شده است بدنش را بفروشد تا هم زندگی خود و هم فرزندانش را تامین کند، خجالت می کشد. او به زنی اشاره میکند که قبلاً او را تجسم میکرد به نام «آفتاب»، لقبی که توسط افرادی که راضی میکرد به او داده بودند.
Vannessa می گوید، در حالی که او هنوز به شخصی که در زمان نامش "سانشاین" بود عشق می ورزد، سان شاین فردی دلسوز نبود و مرتکب جنایاتی شد که ونسا نمی خواست دوباره آنها را زنده کند.
"من فقط می خواهم در را روی آن ببندم" ونسا در میان اشک های همیشه جاری می گوید. دکتر کونی از ونسا التماس می کند که یاد بگیرد خودش را به خاطر بدگمانی های گذشته اش ببخشد. دکتر کانی می گوید: «بعد از من تکرار کن، من شایسته بخشش هستم». همانطور که ونسا کلمات را تکرار می کند، احساس می کند که امیدی دوباره به او باز می گردد، که شاید بتواند خودش را ببخشد و خود را از سرزنش خود رها کند.
آیدن، پسر 8 ساله تینا، در خانه تینا، مگان و مادرش را تشویق میکند تا تمرین کنند، تکنیکهای کششی را ارائه میکند و به آنها دراز و نشست مناسب را آموزش میدهد. بعد از اینکه عرق کردند، تینا و مگان یک تماس ویدیویی با ونسا و اشلی برقرار می کنند تا در مورد بیستمین دوره دبیرستانشان صحبت کنند. در حالی که تینا و اشلی برای گردهمایی قریبالوقوع هیجانزده هستند، ونسا و مگان نگران این هستند که همکلاسیهای سابقشان درباره وزن خود چه بگویند. اشلی مثل همیشه از او حمایت میکند و میگوید: "قلدرها در دبیرستان هیچ اتفاقی نیفتادهاند، الان هم چیزی ندارند." آمین، دختر!
ونسا تست استرس می گیرد
وانسا اعتراف می کند که از زمانی که از خانه جکی خارج شده است، توانسته در تلاش های کاهش وزن خود موفق تر باشد. او می گوید که با توجه به تغییراتی که انجام داده است، اگر ترازو طبق هدف دکتر پروکتر زیر 400 نباشد، از سفر کاهش وزن خود منصرف خواهد شد.قبل از ملاقات با دکتر پروکتر، ونسا تست استرس میگیرد تا مطمئن شود که در صورت تایید جراحی چاقی، قلبش خوب است. ونسا در حالی که با تمرینات دم و بازدم دست و پنجه نرم میکند، امیدوار است که نتایج آزمایش منجر به کمک هزینه جراحی او شود.
به امید اینکه بتواند حمایت خواهرش را به دست آورد، ونسا با جکی تماس می گیرد تا به او بگوید که او هنوز به دنبال هدف جراحی است. جکی سرسخت و غیرحمایت کننده می پرسد که چرا ونسا به جراحی نیاز دارد اگر روش های خانگی او موفقیت آمیز باشد. ونسا بی اعتمادی خواهرش به این جراحی را به مثالی در سال 2013 نسبت می دهد که ونسا به بیماری گوشتخواری مبتلا شد و تقریباً مرد. با این حال، در حالی که او تردید خواهرش را درک میکند، میداند که انجام این جراحی بهترین گزینه برای زندگی طولانیتر است.
ونسا و مگان با دکتر پروکتر وزن می کنند
در مطب دکتر پروکتر روز به روز سنگینی می کند، و مگان عصبی است که به هدف خود نرسیده است و دکتر پراکتر را بیشتر ناامید خواهد کرد. هدف دکتر پروکتر برای مگان کاهش وزن او به 275 پوند بود. مگان با قدم گذاشتن روی ترازو، از اینکه متوجه می شود ترازو 303 پوند است، ناامید می شود. دکتر پروکتر به مگان توضیح می دهد که معمولاً می بیند که بیماران در عرض 2 سال پس از جراحی حدود 200 پوند وزن کم می کنند. او همچنان یک حقیقت سخت را فاش می کند: اینکه مگان یکی از کم موفقیت ترین بیماران اوست. اگرچه او احساس می کند شکست خورده است، اما مگان هم به خودش و هم به دکتر پروکتر قول می دهد که پیروز شود و به اهدافش برسد.
بعدی نوبت ونسا است که وزنه بزند. او خلاصه ای از اتفاقات زندگی خود را به دکتر پروکتر از آخرین ملاقات آنها ارائه می دهد و اعتراف می کند که سبک زندگی خود را تغییر داده است. دکتر پروکتر او را به خاطر تلاشهایش تحسین میکند، و منتظر لحظه حقیقت است، امیدوار است ونسا از وزن 440 پوندی رفته باشد. تا زیر 400 وقتی ونسا روی ترازو پا میگذارد، وقتی عدد 398 میخواند، از خوشحالی اشک میریزد.2 پوند دکتر پروکتر میگوید: «وانسا، من تو را برای جراحی تأیید میکنم.»
Vannessa اخبار کاهش وزن خود را با Jakie به اشتراک گذاشت
به وجد آمده از اینکه برای جراحیش تایید شده است، ونسا مگان، تینا و اشلی را در خانه اش جمع می کند. او همچنین از خواهرش جکی دعوت کرده است تا این خبر را بشکند، امیدوار است که خواهرش به دستاوردهای او افتخار کند و بپذیرد که عمل جراحی حرکت مناسبی برای ونسا است. وقتی جکی به شام میرسد، ونسا و مگان را نادیده میگیرد و برای پسر ونسا، جیکوب، که با هیجان به او سلام میکند، خطاب میکند.
نشسته تا غذا بخورد، جکی با انزجار به بشقاب سبزیجات جلویش خیره شده و از ونسا میپرسد که آیا ساندویچیهایی هست که او بتواند بخورد. ونسا بدون توهین به نادانی ظاهری خواهرش، امیدوار است که بتواند از جکی التماس کند تا ببیند که آنها دو زندگی بسیار متفاوت را در مورد وزن داشته اند.ونسا میگوید: «اگر جکی حمایت نمیکند، من حاضرم همه روابط را قطع کنم.» با پایان یافتن اپیزود، ونسا به جکی میگوید که برای جراحی تایید شده است و اکنون بازی انتظار آغاز میشود.
هواداران با خواهر ونسا گرم نشده اند
واضح است که طرفداران نسبت به خواهر ونسا، جکی، و ناتوانی او در درک بهترین چیز برای زندگی خواهرش در درازمدت شک دارند. بسیاری از طرفداران موافق هستند که ونسا برای موفقیت در سفر خود نیازی به تکیه بر نظر خواهرش ندارد.
در همین راستا، طرفداران ونسا را به خاطر تعهدش به سفر کاهش وزنش، حتی در مواجهه با ناامیدی و روابط تیره با جکی، تحسین می کنند.
آیا اکنون که جراحی اجتناب ناپذیر است جکی برگ جدیدی برمی گرداند و از خواهرش حمایت می کند؟ یا اینکه تصمیم می گیرد برای همیشه با ونسا قطع رابطه کند؟ دفعه بعد، فقط در TLC تنظیم کنید.