حتی در سال 2021، رازهایی از پشت صحنه درباره سینفلد آشکار می شود. یکی از معروف ترین آنها این است که چگونه بازیگران واقعاً از یکی از ستاره های مهمان متنفر بودند و سعی کردند او را اخراج کنند. اما برخی جزئیات ناشناخته در مورد ساخت خود قسمت ها نیز وجود دارد. این شامل این است که چگونه پایان قسمت معروف "زیست شناس دریایی" تقریباً بسیار متفاوت بود. در حالی که چند اپیزود وحشتناک از Seinfeld وجود دارد، سیتکام نمادین دهه 90 به دلیل اینکه یکی از ثابتترین قسمتها است شناخته میشود. و خط داستانی فصل 5 قسمت 14 که شامل جورج کوستانزا از جیسون الکساندر است که به عنوان یک زیست شناس دریایی برای جذب یک دختر تلاش می کند، به راحتی یکی از بهترین ها است.
تغییرات چند لحظه آخری در برخی از مشهورترین قسمت های سینفلد ایجاد شده است. حتی یکی از فیلمنامهها توسط لری دیوید و جری سینفلد، توسط همسازندگانش کنار گذاشته شد، زیرا شبکه بسیار از آن متنفر بود. اما در مورد پایان «زیست شناس دریایی» اینطور نبود. چیزی برای لری و جری کار نمی کرد و بنابراین آنها باید در آخرین لحظه آن را تغییر می دادند. نتیجه یکی از قابل نقل ترین مونولوگ های تمام دوران است…
مونولوگ زیست شناس معروف دریایی تا آخرین لحظه در فیلمنامه نبود
در طی مصاحبه ای با مایکل روزنبام، بازیگر اسمال ویل در پادکست خود "Inside Of You"، جیسون الکساندر فاش کرد که یکی از نمادین ترین لحظات او در مورد سینفلد تقریباً هرگز اتفاق نیفتاده است. در واقع بیت معروف او "دریا عصبانی بود آن روز دوستان من" تا آخرین لحظه در قسمت "زیست شناس دریایی" نبود. جیسون باید آن مونولوگ خنده دار جورج را در پرواز یاد می گرفت.
حتی با وجود اینکه مایکل از اینکه جیسون می تواند یک مونولوگ را در عرض چند دقیقه یاد بگیرد شوکه شده بود، جیسون ادعا کرد که احساس می کند کل این وضعیت "وثیقه" نبوغ لری دیوید و جری سینفلد است.
"خط داستان من [در اصل] این بود که جری با دختری آشنا شده بود که همیشه از دبیرستان می خواستم با او قرار بگذارم و برای تحت تاثیر قرار دادن او، از طرف خودم به او گفتم که من یک زیست شناس دریایی هستم." طرفداران در مصاحبه خود با مایکل. "و سپس او این را به من می گوید و من می گویم، "این یکی از آن چیزهایی نیست که بتوانم جعل کنم. من نمی دانم چگونه آن را جعل کنم." بنابراین، من سعی میکردم خودم را بهعنوان یک زیستشناس دریایی گرو بگذارم. و خط داستانی من در آن قسمت زمانی به پایان رسید که با او در ساحل قدم میزدم و ناگهان یک نهنگ ساحلی شنیده میشود و یکی فریاد میزند: "آیا یک زیستشناس دریایی وجود دارد!؟" و شما مرا مانند "من یک مرد مرده هستم" می بینید که به اقیانوس می روم تا ببینم آیا می توانم کاری برای این نهنگ انجام دهم یا خیر. این پایان داستان من بود."
اما در طول ضبط اپیزود (که در مقابل تماشاچیان زنده انجام شد)، لری و جری متوجه شدند که صحنه آخر آنها با کرامر کار نمی کند.قرار بود این پایان خط داستانی کرامر در قسمت مربوط به گلف و زدن توپ به اقیانوس باشد.
"خیلی خوب بود. خنده دار بود. اما من حدس می زنم که بچه ها از پاسخ تماشاگران زنده راضی نبودند. آنها احساس می کردند که به اندازه کافی خوب نیست که "خارج" برای نمایش باشند." توضیح داد. "بنابراین، همانطور که همیشه انجام می دادند، نویسندگان دور واگن ها چرخیدند و گروه شروع به نواختن کرد و سپس لری آمد - واضح است که آنها در حلقه الهام گرفته بودند - لری گفت: "چقدر طول می کشد تا یاد بگیرید. یک مونولوگ؟ و من گفتم: "تا کی مونولوگ؟" و او گفت: "نمی دانم، یک صفحه و نیم." گفتم: چند دقیقه. و او این مونولوگ را نوشته بود…"
در حال پرواز، لری و تیم نویسندگانش این مونولوگ خنده دار ("دریا آن روز عصبانی بود") را برای جیسون ساخته بودند که هر دو خط داستانی جیسون و همچنین داستان کرامر را به طور همزمان به پایان رساندند.
"آنها هرگز به این فکر نکرده بودند که "چرا یک نهنگ ساحلی وجود دارد… اوه! یک توپ گلف در سوراخ باد وجود دارد." بنابراین، وقتی آنها این الهام را داشتند، این مونولوگ را برای جورج نوشتند تا نشان دهند که او بیرون رفته و گویلله را از سوراخ بیرون آورده است.»
جیسون الکساندر مونولوگ را فقط در یک برداشت میخکوب کرد زیرا انتخابی نداشت
حتی اگر بیشتر قسمت های سینفلد قبل از نمایش و فیلمبرداری در مقابل تماشاچیان زنده استودیو به دقت تمرین شده بودند، به سادگی زمانی برای تمرین این لحظه وجود نداشت. حداقل، آنها واقعاً نمی توانستند آن را در خلوت تمرین کنند. خدمه موفق شدند با چند صفحه نمایش بازیگران را برای یک دور زدن مونولوگ از تماشاچیان دور کنند، اما آنها مجبور شدند عجله کنند و این کار را انجام دهند تا بتوانند برنامه فیلمبرداری خود را ادامه دهند.
جیسون توضیح داد:"ما برای خودمان یک بار دویدیم تا مطمئن شویم که خطوط را داریم." [سپس خدمه] پردهها را کنار زدند و به تماشاگران گفتند: «آنها میخواهند چیزی را امتحان کنند و ببینند کار میکند یا خیر». بنویس. و این بهترین خنده شد -- یکی از مهم ترین خنده های کل سریال بود."
نه تنها مورد علاقه بینندگان قسمت آخر برنامه بود، بلکه مخاطبان استودیو زنده نیز آن را دوست داشتند. جیسون ادعا میکند که وقتی توپ گلف تایتلیست را از جیبش بیرون کشید، یک دقیقه خنده از سوی تماشاگران شنیده شد.
"خیلی خنده است."