اوون ویلسون برای بازی در Wedding Crashers یک پنی بسیار خوب به دست آورد. و این با توجه به این واقعیت که فیلم فوق العاده موفق بود و به عنوان یکی از بهترین کمدی های دهه 2000 شناخته شد، منطقی است. در حالی که فیلم جنبه هایی دارد که ما از دیدن آنها در کمدی های عاشقانه و فیلم های رفیق خسته شده ایم، اما چند قالب را هم شکست. یکی از هیجانانگیزترین سکانسهای فیلم، مونتاژ عروسی "فریاد" است که هم شخصیتها و هم دنیای فیلم را به گونهای تنظیم میکند که منحصربهفرد و در نهایت عالی بود.
اما طبق یک مصاحبه شفاهی جذاب توسط مجله مل، سازندگان فیلم ادعا می کنند که این مونتاژ خنده دار به راحتی سخت ترین جنبه فیلمبرداری بوده است. در اینجا دلیل…
چالش مونتاژ عروسی "فریاد"
اگر به خاطر ندارید، مونتاژ، که به اندازه آهنگ برجسته آن، "You Know You Make Me Want To Shout" از برادران Isley طولانی است، در اوایل فیلم رخ می دهد. این مجموعه عروسیهایی را نشان میدهد که شخصیتهای اوون ویلسون و وینس وان (جرمی و جان) و همچنین تمام زنان زیبایی که با آنها ملاقات میکنند، معاشقه میکنند و با آنها ارتباط برقرار میکنند، به هم میخورند. خنده دار و عالی است، اما فیلمبرداری آن یک کابوس بود.
مارک لیولسی ویراستار درباره Wedding Crashers گفت: "با تعداد زیادی کمدی، ترفند این است که آن را زودتر به عنوان یک کمدی تنظیم کنید" - برای اینکه جوک های خوب زود کار کنند، به طوری که مردم بدانند که اجازه خندیدن دارند." ' فرضیه. "وقتی چیزی دارید که شاید کمدی نباشد، بلکه فقط کمدی است، و هیچ چیز کمدی در اولین قسمت وجود ندارد، ممکن است دچار مشکل شوید. شما باید آن چیزها را تنظیم کنید، در غیر این صورت مردم نمی فهمند که قرار است چه باشند. به طوری که مونتاژ آغازین یک لحن ایجاد می کند: شما اجمالی زودگذر از برهنگی دارید، و می فهمید که چیزی که تماشا می کنید یک کمدی با درجه R است."
طبق گفته اوون ویلسون در تفسیر DVD فیلم، فیلمبرداری مونتاژ دو هفته طول کشید. کارگردان دیوید دوبکین تصویر بسیار خاصی برای همه اینها داشت.
"او به من متاثر شد که می خواست این مونتاژ شگفت انگیزی باشد که تا به حال دیده نشده بود. ما تمام مراسم عروسی را از بین می بردیم و حضار را راضی می کردیم تا او بتواند به این مونتاژ ادامه دهد. طرح، "مارک توضیح داد.
دیوید دوبکین کارگردان گفت: «تا زمانی که من فیلمبرداری کردم، آن مونتاژ نوشته نشد. با این حال، میدانستم که به آن نیاز دارم. میخواستم فیلم را با چیزی باز کنم که شبیه یک صحنه اکشن کمدی باشد، جایی که در پایان آن میگویید: "عالی است، مرا روی صندلی من نشستی، بیا بریم." ' من این حجم باورنکردنی از عروسیها را میخواستم-- تکرار باورنکردنی شامپاینها و نامهای جعلی، و همه آن مفصل بود."
معمولاً مونتاژی مانند این حدود یک یا دو روز برای فیلمبرداری زمان داده می شود، اما این یکی طولانی تر شد و این موضوع بقیه فیلم را به خطر انداخت و حتی استودیو را نگران آینده فیلم کرد. فیلم.
"من می دانستم که اگر تمام هفته اول را برای انجام این کار وقت بگذارم، خودم را در موقعیت بسیار دشواری قرار خواهم داد تا بقیه فیلم را تمام کنم." و من به یاد دارم در روز چهارم تیراندازی، بچه ها اینگونه گفتند: "آیا ما قبلا این کار را انجام نداده ایم؟" استودیو همچنین چنین بود، "چی، هنوز در حال فیلمبرداری مونتاژ هستید؟" اما من فهمیدم که فقط شن و ماسه زیادی در جعبه شنی وجود دارد، و برای این مونتاژ یک تن از آن را به جلوی عکس فشار دادم. من همچنین می دانستم که این چیزی است که اگر بعداً در برنامه تمام شود، هیچ کس هرگز زمان را به من پس نمی دهد. شب های زیادی بود که می گفتم "این کار را انجام می دهم؟ ؟ اما من فقط باید برای مردم توضیح میدادم که مفهوم این فیلم چیست---شما باید [شخصیتهای وینس و اوون] را نشان میدادید، و باید سرگرمکننده باشد.»
به لطف جادوی فیلمسازی، بسیاری از این کارها به روش های واقعاً جالبی انجام شد.به عنوان مثال، آنها یک اتاق کنفرانس بزرگ را اجاره میکردند و دکوراسیون آن را کاملاً تغییر میدادند تا به نظر برسد که میتواند چندین مکان باشد. یک روز عروسی هندی بود، روز دیگر یک عروسی یهودی.
استفاده از "فریاد"
آهنگ "You Know You Make Me Want To Shout" از برادران Isley همیشه اولین انتخاب دیوید دوبکین برای این سکانس بود.
"در واقع، آن را برای [آهنگ] فیلمبرداری کردند، به طوری که تقریباً بی فکر بود،" مارک گفت. "من یک نسخه قابل استفاده تهیه کردم، و سپس وقتی دیوید وارد شد، ما کات او را شروع کردیم. در آن لحظه، او شروع به بررسی آن کرد و ما شروع به کمی سرگرمی کردیم. او می خواست از بخشی از آهنگ استفاده کند که این خرابی و شروع به پراکندگی تکههای کوچک زندگی در آنجا: وینس در حال پرش کردن خود و خوردن کیک و صحبت با افراد دیگر پشت میزها.این خیلی مزخرف است، اما در آن احساس واقعیت داشت، به طوری که فقط در مورد اغوای دختران نبود. مهم این بود که مخاطب بفهمد که آنها این کار را فقط به عنوان شکارچیانی که برای رسیدن به این هدف تلاش می کنند انجام نمی دهند. آنها واقعاً از [عروسی] لذت بردند."
البته، این یکی از بزرگترین نگرانی ها از منظر بازاریابی و اخلاقی بود. آنها نمیخواستند این دو مرد بیش از حد ترسناک، شلخته یا زنستیز به نظر برسند… اگرچه، مردم هنوز در این مورد بحث میکنند. اما دیوید و نویسندگان مطمئن هستند که شخصیتهای آنها فقط عروسیهای بینظیر برای زنان نبوده است. آنها عاشق رقصیدن، معاشرت با بچه ها و دوست یابی بودند. در مورد خیلی چیزها بود، از جمله زنان زیبا.
"این تمایز است. این زن ستیز نیست و در واقع، کاری که انجام می دهد تکرار یک اغوای واقعی است، یعنی "من می خواهم با تو بخوابم، اما همه این دیوارها را دارم. می توانی من را بخندان، مرا جذب خودت کن و راهی پیدا کن تا این واقعاً سرگرم کننده باشد تا بتوانیم به قسمت خوب آن برسیم؟' دیوید توضیح داد که این یک اغوا کننده است."بنابراین، اگر بتوانم تماشاگران را اغوا کنم - اگر بتوانم آنها را بخندانم و سرگرم شوند و فکر کنند بچه ها مشکلی ندارند - - تا زمانی که دخترها را روی تخت می اندازند، یک ترفند جادویی است. این کل ایده بود."