معمولا، کمدی های کمدی با ایجاد احساس خوبی در درون ما همراه است. اما گاهی اوقات، آنها این قدرت را دارند که رگهای قلب ما را بکشند و حتی در این فرآیند قلب ما را بشکنند. همانطور که توسط چارلی چاپلین پیشگام کمدی تحریک شده است، نویسندگان کمدی اهمیت خنداندن و گریه کردن ما را درک می کنند. چاپلین می دانست که کمدی باید چیزی فراتر از خنده باشد و یک عنصر تراژیک را در روال زندگی خود گنجانده بود. متعاقباً، این روی نویسندگان بیشماری در دنیای کمدی تأثیر گذاشته است.
ارتباط پذیری برای کمدی حیاتی است، و به همین دلیل است که این برنامه ها جذابیتی پایدار در میان طرفداران و منتقدان دارند. برنامههایی که در این فهرست به چشم میخورند، در میان برخی از پردرآمدترین کمدیها در تمام دوران هستند که اثری محو نشدنی بر بینندگان بر جای میگذارند و جایگاه خود را در تاریخ تلویزیون تثبیت میکنند.از دلهرهآور تا دلگرمکننده، همه این لحظات پیچش منحصربهفردی را در قالب کمدی کمدی کلاسیک ایجاد میکنند. دستمال کاغذی را آماده کنید زیرا این صحنه ها واقعاً بند قلب شما را می کشد.
10 "The Fresh Prince Of Bel-Air" - فصل 4، قسمت 24: "Papa's Got A Brand New Excuse"
با زیباییشناسی دوران تعریفکنندهاش، The Fresh Prince احتمالاً کمکم سیتکام دهه 90 است. اخیراً، این نمایش افزایش محبوبیتی را در میان هزارهها تجربه کرده است و به ناچار تحت درمان میم قرار گرفته است. اما علاوه بر لحن آرام و خوشبینانهاش، The Fresh Prince به مسائل جدی نیز میپردازد، از مشخصات نژادی گرفته تا مالکیت اسلحه.
در احساسی ترین صحنه سریال از اپیزود، "Papa's Got a Brand New Excuse"، پدر غایب ویل بار دیگر او را رد می کند. بر این اساس، او با عمو فیل صمیمانه دلبسته است، که به اوج خود می رسد ویل با بیان ویرانگر و اشک آلود، "چطور او مرا نمی خواهد، مرد؟" علیرغم غیبت پدرش، فیل به ویل ثابت میکند که همیشه در زندگیاش یک پدر دوست داشتنی خواهد بود.
9 'MASH' - فصل 11، قسمت 16: "خداحافظ، خداحافظ، و آمین"
MASH همیشه بین کمدی و تراژیک می چرخید، اما هیچ چیز کاملاً ما را برای "خداحافظ، خداحافظ و آمین" آماده نکرد. در قسمت پایانی سریال کمدی کلاسیک، Hawkeye (آلن آلدا) پس از تجربه یک فروپاشی خود را در یک بخش روانپزشکی یافت. او در تلاش است تا مشخص کند که دقیقاً چه چیزی باعث ضربه روحی او شده است و به طور کلی از کمک دوستان و پزشک خود بیزار است.
او داستانی از سوار شدن بر اتوبوس با پناهندگان و سربازان را به یاد می آورد، در حالی که مجبور بود برای جلوگیری از گشت زنی دشمن، نامحسوس بماند. زنی در اتوبوس جوجهای را حمل میکند که مدام با صدای بلند قلقلک میدهد و هاوکی به او میگوید که پرنده را ساکت نگه دارد، بنابراین او را خفه میکند. هاوکی با کشف یک خاطره سرکوب شده به یاد می آورد که اصلاً مرغ نبود: بچه آن زن بود.در لحظهای غمانگیز، او هق هق میکند که "من قصد نداشتم او آن را بکشد". این صحنه استعدادهای بازیگری خارقالعاده آلدا را به نمایش میگذارد و این قسمت یکی از بهترین فینالهای تلویزیونی تمام دوران نامگذاری شده است.
8 "Cheers" - فصل 5، قسمت 10: "همه از هنر تقلید می کنند"
شادیها اغلب لحظات احساساتی ملایمی داشتند، اما «همه از هنر تقلید میکنند» مضامینی را در بر میگیرد که بیتردید با بسیاری از بینندگان طنینانداز میشود: رویاهای برآورده نشده، طرد شدن، و حسادت. دایان یکی از شعرهایش را به مجله ای ارسال می کند، اما وقتی پذیرفته نمی شود، ویران می شود. سام سپس تصمیم می گیرد شعری را ارسال کند که در کمال وحشت دایان منتشر می شود. دایان خشمگین میخواهد ثابت کند که سم این شعر را که برایش آشنا به نظر میرسد سرقت ادبی کرده است.
در نهایت، سام اعتراف می کند که او در واقع این شعر را سرقت ادبی کرده است: این نامه ای عاشقانه بود که دایان سال ها قبل برای او فرستاده بود.این باعث میشود دایان تصور کند که سام تمام نامههای عاشقانهای را که برای او فرستاده نگه داشته است، بنابراین ثابت میکند که او را دوست دارد، اما او به سرعت این فرض را رد میکند. با این حال، در صحنه پایانی دلخراش، سم دیده میشود که با دقت نامه را تا میکند و آن را در جعبهای با تمام حروف دیگری که شعله سابقش در طول سالها برایش نوشته بود، قرار میدهد.
7 "It's Always Sunny In Philadelphia" - فصل 13، قسمت 10: "Mac Finds His Pride"
معروف به عاری بودن از حساسیت، Always Sunny in Philadelphia بینندگان را با یک قسمت واقعاً تکان دهنده، آخرین فصل سیزدهم، «مک غرور خود را پیدا می کند» شگفت زده کرد. این قسمت به عنوان یک شاهکار توسط منتقدان و طرفداران مورد تحسین قرار گرفته است. مک پس از بیرون آمدن در فصل قبل، با هویت خود به عنوان یک مرد همجنسگرا دست و پنجه نرم می کند، که بیشتر به خاطر پدر خشن و ماچو او، لوتر است.
با کمک فرانک (دنی دویتو)، مک تصمیم میگیرد تا از طریق اجرای رقصی رسا در مقابل لوتر و سایر زندانیان، نزد پدر زندانیاش برود.خود رقص واقعاً زیبا و مسحورکننده است و سفر بیرون آمدن مک را در بر می گیرد. متأسفانه، لوتر مخالفت می کند و بیرون می رود. اما فرانک تحت تأثیر این اجرا قرار می گیرد و به وضوح شگفت زده می شود. در لحظه ای از بازی واقعاً خارق العاده، چشمان مبهوت دویتو پر از اشک می شود و او زمزمه می کند: "می فهمم."
6 "Friends" - فصل 10، قسمت 16: "The One With Rachel's Goodbye Party"
جنیفر آنیستون با گریه کردن همبازی هایش بسیار غریبه است، اما در «یکی با مهمانی خداحافظی ریچل» تقریباً غیرممکن است که دستمال کاغذی را بیرون نزنید. راشل به پاریس می رود و می خواهد با هر یک از دوستانش به صورت جداگانه خداحافظی کند. تماشای ریچل که با گریه به هر یک از دوستانش می گوید چقدر برای او اهمیت دارند، بسیار تکان دهنده است. او به مونیکا می گوید: «هیچ یک از اتفاقات شگفت انگیزی که در 10 سال گذشته برای من افتاده است، اگر تو نبودی، اتفاق نمی افتاد.
چیزی که این قسمت را بیش از پیش تحسین برانگیز می کند، آگاهی مخاطب از این است که پایان سریال نزدیک است و پایان آن در گوشه و کنار است. به مدت ده سال، بینندگان خود را غرق در زندگی دوستان می کردند، بنابراین این خداحافظی های دردناک به همان اندازه شبیه خداحافظی با طرفداران است که با خود شخصیت ها.
5 'Frasier' - فصل 8، قسمت 8: "Frasier's Edge"
برخلاف نسخه قبلی خود، اسپین آف Cheers معمولاً به موضوعات سنگین نمی پردازد، علی رغم اینکه قهرمان اصلی آن یک روانپزشک است. اما در «لبه فریزر» از پسزمینه روانشناختی دکتر فریزر کرین برای تأثیری دلخراش استفاده شده است. اپیزود به اندازه کافی با شادی آغاز میشود، و فریزر متوجه میشود که با یک جایزه یک عمر دستاورد مفتخر شده است. اما او شروع به تجربه یک کسالت عمیق می کند و از مربی سابق خود، پروفسور توکسبری کمک می گیرد.
برای اینکه به ریشه بحران خود بپردازد، پروفسور فریزر را تشویق می کند تا خود را مانند یکی از تماس گیرندگان متعددش در برنامه رادیویی خود تجزیه و تحلیل کند. وقتی فریزر برای آشکار کردن حقیقت تلاش میکند، توکسبری میخواهد بداند که چرا او اصرار دارد که در تمرینات روانپزشکی خستهکننده شرکت کند، در مقابل رویارویی واقعی با این موضوع، که فریزر به زبان میآورد: "زیرا تمام چیزی که من دارم همین است!" در غم انگیزترین لحظه ای که سریال تا به حال تولید کرده است، اپیزود با فریزر شکست خورده به پایان می رسد، "متاسفم تماس گیرنده. من نمی توانم به شما کمک کنم."
4 "خانواده مدرن" - فصل 2، قسمت 21: "روز مادر"
جی (اد اونیل) مرد آلفای خانواده مدرن است، بنابراین دیدن احساسات عمیق او یک ناهنجاری است. اما این همان کاری است که او در قسمت "روز مادر" انجام می دهد. اپیزود به شیوهای معمولی شاد شروع میشود و هر شخصیت برای جشن گرفتن روز مادر آماده میشود.جی و داماد فیل آماده می شوند تا با هم یک غذای خانوادگی درست کنند. اما خاطرات مادر فقید جی را ایجاد می کند و پدرسالار معمولاً محجوب اشک می ریزد.
در ابتدا، صحنه برای خنده پخش می شود. با این حال، در یک صحنه شام بعدی، جی یک بار دیگر وقتی مادرش را به یاد می آورد، گریه غیرقابل کنترل و طاقت فرسا پیدا می کند. "شما فقط یک مادر دارید"، او گریه می کند در حالی که خانواده اش می دوند تا او را دلداری دهند، در صحنه ای که برای هرکسی که درد غم را تجربه کرده است تلخ خواهد بود.
3 'Roseanne' - فصل 5، قسمت 13: "Crime And Punishment"
اگرچه این کمدی بسیار محبوب اکنون با توئیتهای توهینآمیز خالق آن، روزان بار، شهرت خود را از دست داده است، با این وجود، همچنان یک نمایش پیشرو در دهههای ۸۰ و ۹۰ است. این سریال به طور مکرر به موضوعات مهمی میپردازد که خشونت خانگی یکی از موضوعاتی است که با حساسیت و دقت به آن پرداخته میشود.
در "جنایت و مکافات" روزان متوجه می شود که خواهرش جکی (لوری متکالف) توسط دوست پسرش فیشر مورد ضرب و شتم قرار گرفته است. همانطور که در مورد قربانیان بدرفتاری خانگی بسیار رایج است، جکی بهانههای زیادی برای رفتار آزاردهنده شریک زندگیاش میآورد و ترس و استیصال او برای شاهدان ویرانگر است. دان (جان گودمن)، شوهر روزان که نمیتواند بیکار بنشیند و اجازه دهد آزار ادامه یابد، جکی گریه میکند و آرام خانه را ترک میکند تا به فیشر درسی بدهد که هرگز فراموش نخواهد کرد.
2 "How I Met Your Mother" - فصل 6، قسمت 13: "اخبار بد"
مارشال جیسون سیگل همیشه بهترین دوست دوست داشتنی نمایش بسیار محبوب بود، پادزهری برای بارنی زن زن (نیل پاتریک هریس). در «اخبار بد»، مارشال پس از اینکه متوجه شد هم او و هم لیلی (آلیسون هانیگان) که در حال تلاش برای بچه دار شدن هستند، بسیار بارور هستند، روحیه بالایی دارد و او نمی تواند صبر کند تا این خبر عالی را به او بگوید.اما وقتی لیلی از راه می رسد، خوشحالی او کوتاه می شود زیرا او متوجه حالت مضطرب او می شود. او به آرامی این خبر را به او می دهد که پدرش دچار حمله قلبی ناگهانی شده و موفق نشده است. این زوج در آغوش گریهآمیز و دلخراشی که دوربین دور میشود و سیاه میشود، در آغوش میگیرند.
1 "Futurama" - فصل 4، قسمت 7: "Jurassic Bark"
یکی از ناراحتکنندهترین اپیزودهای کمدی کمدی تمام دوران، "Jurassic Bark" قلب بسیاری از بینندگان، به ویژه دوستداران سگ را شکست. جای تعجب نیست که این قسمت مورد تحسین جهانی قرار گرفت و نامزدی امی دریافت کرد. در این اشک ریز، فرای متوجه می شود که سگ محبوبش، سیمور، فسیل شده و در موزه تاریخ طبیعی به نمایش گذاشته شده است. فرای که مصمم است توله قرن بیستمی خود را زنده کند، سیمور را نزد پروفسور فارنسورث می برد و او می گوید که می تواند او را از طریق یک نمونه DNA شبیه سازی کند.
در طول فرآیند شبیه سازی، مشخص شد که سیمور در واقع ۱۲ سال پس از انجماد فرای از نظر برودتی مرده است.این باعث میشود فرای روند شبیهسازی را متوقف کند، زیرا او به این نتیجه میرسد که سیمور بدون او زندگی شادی داشته و احتمالاً او را فراموش کرده است. اما در دلخراش ترین اتفاق، اپیزود با یک فلاش بک به سال 2000 به پایان می رسد: سیمور بیرون از پیتزا فروشی که در آن کار می کرد، منتظر فرای بود و تا آخر عمر از آخرین فرمانش اطاعت می کرد.