در قسمت پنجم عشق کور است، زوجها آماده میشوند تا به خانه خود در شیکاگو برگردند و زندگی مشترک خود را در «دنیای واقعی» آغاز کنند. پس از یک شب پر هیجان از معرفی های رسمی و گفتگوهای مجدد، وضعیت برخی از روابط زیر سوال می رود.
نیک مشتاق به اشتراک گذاشتن چای داغ، به خانه نزد دانیل برمی گردد و نظر خود را درباره اینکه سال و مالوری ممکن است دوام نیاورند را برای او فاش می کند. با این حال، در حالی که نیک امیدوار است که خواسته او برای شایعات متقابل شود، دانیل برنامه های دیگری دارد.
هشدار اسپویل: بقیه این مقاله حاوی اسپویل هایی از قسمت 5 است: "ترک بهشت"
نیک و دانیل اولین مبارزه خود را دارند
وقتی نیک به اتاق هتلش برمی گردد، دانیلی ناراحت را پیدا می کند که بی صبرانه منتظر بازگشت او بوده است. دنیل اعتراف می کند که از بالکن آنها تعامل نیک با زوج های دیگر را تماشا می کرده است. چه به دلیل ترس از دست دادن، اضطراب جدایی یا ناامنی های شدید، دانیل به اشتراک می گذارد که با مشاهده از بالکن، دچار حمله وحشت زده شد، خود را در کمد حبس کرد و گریه کرد.
مات و مبهوت، نیک به دانیلی غیرقابل اعتماد می گوید که او "سمی" است، و زوج تصمیم می گیرند آن را یک شب بنامند. صبح روز بعد، نیک اعتراف می کند که در حالی که وضعیت مشابه در یک رابطه در خانه به این زودی اتفاق نمی افتد، پیوندی که او با دنیل دارد به آنها امکان داده است که به عقب برگردند و مسائل خود را کنار بگذارند. در شام آن شب، زوج ترس خود را از بازگشت به دنیای واقعی ابراز می کنند. دنیل اعتراف میکند که میترسد رفتارش در شب قبل نظر نیک را نسبت به او مخدوش کرده باشد.نیک با اطمینان دادن به شریک زندگیاش، به او میگوید که او فقط سعی میکند بفهمد چگونه از او به بهترین شکل حمایت کند، و خیال دنیل راحت میشود.
زوج های دیگر اختلافات خود را آشتی می دهند
همانطور که نیک و دانیل با موفقیت مشکلات خود را در طول شام حل می کنند، زوج های دیگر نیز همین روند را دنبال می کنند. در یک تاریخ، شیک نشان میدهد که ارتباطش با دیپتی ارزش جنگیدن را دارد. آنها در مورد اینکه زندگی در دنیای واقعی چگونه خواهد بود صحبت می کنند و شیک نگرانی خود را برای تعادل کار و زندگی خود در حالی که قصد دارد یک بیمارستان حیوانات را باز کند ابراز می کند. دیپتی که زن خوش بین و حامی است، تردید خود را تصدیق می کند و از او حمایت کامل می کند.
سال اعتراف می کند که پس از دیدن مالوری و جرت در حال صحبت برای مدتی، صدمه دیده است. سال که از نظر عاطفی باهوش ترین بود، به رختخواب رفت تا از گفتن چیزی که ممکن است در گرمای لحظه پشیمان شود، اجتناب کند.در طول شام، سال از مالوری به خاطر سوءتفاهم عذرخواهی میکند، و آن دو به نشانه نامزدی و همکاری با یکدیگر برای رویارویی با چالشهای پیش رو، لیوان را به هم میزنند.
ایانا و جارت بحث مشابهی دارند، اگرچه ایانا به جارت می گوید که به طور ضمنی به او اعتماد دارد، صرف نظر از مکالمه مالوری. با این حال، او با اشتیاق به او می گوید که نمی خواهد دروغ بگوید. بیایید امیدوار باشیم جارت هیچ اسکلتی در کمد خود نداشته باشد.
ناتالی و شین بات در قراری کنار ساحل
بعد از یک روز والیبال ساحلی با زوجهای دیگر، ناتالی و شین شام کنار ساحل را با هم تقسیم میکنند. ناتالی که از پیشرفت او و شاین راضی است، می گوید که احساس می کند این سفر رابطه آنها را به سطح جدیدی رسانده است. از سوی دیگر، شاین به ناتالی میگوید که او احساس میکند که رابطهشان را خوب نشان نمیدهد و یک بار دیگر به شوخیهای او اشاره میکند.
انتظار شین از ناتالی این است که او مانند او درباره رابطه آنها لاف بزند، اگرچه ناتالی احساس می کند نیازی به لاف زدن در مورد رابطه ای که می دانند موفق است وجود ندارد.همانطور که شاین شروع به بلند کردن صدای خود می کند، ناتالی اعتراف می کند که شروع به خاموش شدن کرده است. شین با صدای بلند، بلند میشود، میگوید "تمام کردم" و ناتالی را در ساحل تنها میگذارد.
کایل و شاینا برای اولین بار از زمانی که او را در کانکون ترک کرد ملاقات کردند
از زمانی که شاینا تصمیم گرفت ساعت ۷ بعدازظهر وقت بخوابد و او را در کانکون تنها گذاشت، ندیده بود، کایل او را برای ناهار در شیکاگو ملاقات می کند، امیدوار است که زمان جدایی آنها او را به این نتیجه برساند که او همان کسی است. شاینا - که انگشت حلقهاش اکنون برهنه است - نشان میدهد که راحت نبوده که تختش را به این سرعت به اشتراک بگذارد. کایل به طور مداوم قلب خود را روی خط می گذارد، به شاینا اطمینان می دهد که هر کاری که لازم باشد برای احیای دوباره عاشقانه آنها انجام خواهد داد.
متاسفانه برای کایل، به نظر نمی رسد تمایل او برای سازش متقابل باشد، زیرا شاینا نشان می دهد که تفاوت های مذهبی آنها به نظر یک چالش آشتی ناپذیر و همیشه حاضر است.در حالی که کایل منتظر پاسخ قطعی شاینا است، در اعترافات خود به دوربین ها می گوید که هنوز عاشق شاین است. شاینا میگوید: «من اینجا هستم تا شوهری پیدا کنم، نه اینکه از ناتالی و احساساتش نسبت به شین عقبنشینی کنم.» اوه اوه، ناتالی - به نظر می رسد که شاینا برای مرد شما می آید.
مالوری و سالوادور واقعی می شوند
پس از اولین روز زندگی مشترکشان در دنیای کار، سال برای خودش و مالوری یک لیوان شراب می ریزد که بسیار مورد نیاز است. سپس با استناد به چیزی که در ذهنش بوده است، او را به گفتگو دعوت می کند. در حالی که آنها مکالمه جارت را به رختخواب گذاشته بودند، سال اعتراف می کند که او احساس می کند که آنها گفتگوی عمیقی در مورد وضعیت مالوری با جارت نداشته اند، و او می خواهد مطمئن شود که چیزی برای نگرانی وجود ندارد.
در مورد زمان بندی گیج شده، مالوری می پرسد این احساس از کجا می آید؟سال اعتراف می کند که شنیده است مالوری چیزی به این مضمون می گوید: «ما لزوماً مجبور نیستیم ازدواج کنیم». مالوری در حالت تدافعی سعی میکند کلماتش را بپیچاند و در نهایت تیر را از هدفش به سمت سال پرتاب میکند.
مالوری مکالمه خود را با جارت در مورد خواست او برای یک حلقه طلا فاش می کند. او میپرسد که آیا سال واقعاً او را میشناسد یا نه، و اعتراف میکند که احساس میکرده ناچیز است. به درستی، سال انگیزه های ژارت را در اظهار نظر به او زیر سوال می برد. آیا ممکن است یک دعوای مردانه در اسکله وجود داشته باشد؟ قسمت 6 عشق کور است را تنظیم کنید تا بفهمید بعد چه اتفاقی می افتد.