اگر به نظر می رسد که ما دائماً در حال از دست دادن برخی از مهم ترین صداهای هالیوود در چند ماه گذشته هستیم، حق با شماست. پس از اینکه بتی وایت جان خود را از دست داد، دوستان کمدین باب ساجت و لویی اندرسون نیز چندان از این قضیه عقب نبودند. و اکنون دنیای کمدی همچنان با از دست دادن بیحساب فیلمساز ایوان ریتمن، مردی که مسئول فیلمهای شکارچیان ارواح، کوفتهها، پلیس مهدکودک، راه راهها، دوقلوها، و قسمتهای خصوصی هاوارد استرن است دست و پنجه نرم میکند.
هوارد استرن با تعدادی از افراد مشهور که اخیراً جان خود را از دست داده اند در ارتباط بوده است. اما هاوارد ارتباط بسیار مهمی با ایوان رایتمن، مردی که فیلم پرفروش سال 1997 او درباره داستان زندگی او را تولید کرد، داشت.هاوارد در یکی از قسمتهای اخیر برنامه رادیویی تحسینشدهاش در SiriusXM تا آنجا پیش رفت که ادعا کرد ایوان واقعاً جان او را نجات داده است…
ایوان ریتمن فیلم هوارد استرن را پس از یک نبرد پرتنش نجات داد
روز پس از درگذشت ایوان رایتمن، پدر فیلمساز تحسین شده جیسون رایتمن، هاوارد روی آنتن رفت تا با مخاطبان رادیویی خود و رابین کویورز مجری همکارش درباره این مرد صحبت کند. هم هاوارد و هم رابین در دهه 1990 زمان زیادی را با ایوان گذراندند، پس از اینکه او موافقت کرد اقتباسی از زندگینامه خود "قطعات خصوصی" را تولید کند.
زمانی که هاوارد برای اولین بار به ایوان معرفی شد، از این واقعیت که کارگردان/نویسنده/تهیه کننده مشهور طرفدار زیادی بود، شوکه شد. در واقع، هاوارد و ایوان اغلب در برنامه رادیویی خود در مورد این که چه جنجالیهای دیوانهکنندهای داشت صحبت میکردند. این به زمانی برمیگردد که هاوارد در رادیو زمینی حضور داشت و شخصیت شوک شوک خود را بازی میکرد، که باعث ناراحتی بسیاری از گروههای محافظهکار و درست سیاسی در آنجا شد.
گذشته از این واقعیت که هوارد و ایوان "در طول ساخت قطعات خصوصی" بسیار به هم نزدیک شدند، طبق افسانه رادیو، ایوان جان خود را "نجات" داد.
هاوارد به رابین و مخاطبانش گفت: "او همیشه برای من مربی بوده است. او همیشه برای من مرد فوق العاده ای بوده است." "این مرد زندگی من را نجات داد. من برای انجام آن فیلم Private Parts فشار زیادی را احساس کردم و این فشار من بود… 21 فرصت مختلف برای ارائه فیلمنامه استفاده شد و ما نتوانستیم آن را انجام دهیم. من یکی از فیلمنامه ها را با آن نوشتم. یه بار یه پسر دیگه. همه اینا بر اساس پدرم و رابطه ما بود و بلا، بلا، بله، بلا. این یه تیکه s بود. و من نوشتم."
قبل از درگیر شدن ایوان با Private Parts، هوارد این قرارداد را با استودیوی فیلم داشت و فشار زیادی برای درست کردن آن وجود داشت. استودیو برای تحقق بخشیدن به سرمایه گذاری خود نیاز داشت و بی تاب می شد. اما هاوارد از هیچ یک از فیلمنامه هایی که نشان داد یا نوشت راضی نبود.با پول و مسئولیت هنگفت در خط، معلوم شد که وضعیت بسیار چالش برانگیزی است.
ایجنت من تایید فیلمنامه ام را دریافت کرد. خدا را شکر. زیرا این استودیو هر یک از این فیلمنامه ها را می ساخت. به جای اینکه هاوارد خودش را بازی کند، او را بازی کن
به طور تصادفی، مامور هاوارد در این رفت و برگشت پر تنش با ایوان رایتمن برخورد کرد و موفق شد بین آن دو تماس برقرار کند.
"[ایوان به من زنگ میزند و میگوید]، "گوش کن، من کتابت را خواندهام. کل فیلم را گرفتم. این اتفاقی است که باید بیفتد." او شروع به توضیح دادن فیلم از طریق تلفن برای من کرد. جوری که به نوعی تصویر بزرگی از آن را دید، "هاوارد توضیح داد. "من گفتم "عیسی مسیح… حق با شماست. ساده است."
در مدت کوتاهی پس از تماس تلفنی، ایوان به تیم Private Parts ملحق شد، هاوارد نویسنده بهتری (لنی بلوم) شد، کارگردان مناسب (بتی توماس) را پیدا کرد و در موارد متعدد برای هاوارد در مقابل استودیوی فیلم قرار گرفت..
علاوه بر همه اینها، هاوارد ادعا کرد که ایوان اغلب اوقات او را خوش فرم می کند، اگر او یک روز تعطیل در صحنه فیلمبرداری داشته باشد. بر خلاف برخی افراد، ایوان از اینکه به هاوارد استرن بگوید چه زمانی باید "شکل بگیرد" نمی ترسید و این به او و پروژه اش کمک زیادی کرد.
حقیقت درباره دوستی هوارد استرن و ایوان رایتمن
پس از ساخت قطعات خصوصی با هم، این دو چهره سرگرمی از هم دور شدند. زندگی آنها را به جهات مختلف برد، اما آنها همچنان در تماس بودند. آخرین مکاتبات آنها در واقع تنها چند ماه قبل از مرگ ایوان بود. هوارد به مخاطبانش گفت که به ایوان فکر می کند و تصمیم گرفت با او تماس بگیرد. وقتی هاوارد او را صدا زد، آن دو مانند زمان های قدیم به این طرف و آن طرف شوخی کردند. ایوان حتی می خواست با هاوارد دور هم جمع شود. اما در آن زمان، هاوارد همچنان به دلیل کووید-19 از مردم دوری میکرد، بنابراین فرصت را از دست داد تا به دوست قدیمیاش برسد.
با این حال، هاوارد اعتراف کرد که واقعاً خوشحال است که برای تماس با ایوان وقت گذاشته است، مخصوصاً زمانی که این خبر غم انگیز را شنید.
"این بد است. من از شنیدن اینکه او رفته است بسیار ناراحت هستم." "من کلافه شده ام. اول از همه، وقتی تو من هستی دوستان به سختی پیدا می شوند. به خصوص دوستانی که یک فیلم عالی با شما ساخته اند. و من فقط ناراحتم زیرا آن پسر استعداد زیادی داشت."