واقعا ناراحت کننده است که بفهمیم چیزهایی وجود دارد که افرادی مانند استیون کینگ را می ترساند. هیچ چیز نباید او را بترساند. او عملا استاد ژانر وحشت است.
این مردی است که The Shining، It، Pet Semetary، و هزاران تن دیگر را نوشت. او برخی از وحشتناک ترین هیولاهای تاریخ را برای صفحه خلق کرده است که ما را در صفحه نمایش وحشت زده کرده اند، و او سرعتش را کم نمی کند. تا زمانی که کینگ به نوشتن ادامه میدهد، همیشه اقتباسهای جدید استیون کینگ برای تلویزیون و فیلم وجود خواهد داشت، که تا روزی که از این زمین برود این کار را انجام خواهد داد، و آنها همیشه استخوانگیر خواهند بود. حتی پس از رفتن او، کارش دوباره راهاندازی میشود تا زمانی که گاوها به خانه بازگردند، و طرفداران تا جایی که میتوانند نظریههای طرفداران را درباره کار او سرهم کنند.
وقتی او نمی نویسد (62 رمان، پنج کتاب غیرداستانی و بیش از 200 داستان کوتاه نوشته است) یا به ترجمه آثارش روی پرده کمک نمی کند، کار دیگران را نقد می کند و هر پروژه ای را که برایش پیش می آید تأیید می کند.. او دوست دارد برنامههای تلویزیونی یا فیلمهایی را که او را شگفتزده میکنند به اشتراک بگذارد تا هر کسی که روی آنها کار کرده است خوشحال شود.
اما بازیگران و عوامل یک فیلم نمی توانند بگویند که به ساخت فیلمی که کینگ دوست دارد کمک کرده اند. در واقع، ما نمی دانیم که آیا بازیگران و عوامل این یکی از این فیلم ها باید از اینکه بخشی از فیلمی بودند که روشنایی روز را از کینگ می ترساند، ناراحت یا به خود افتخار کنند. در ادامه بخوانید تا متوجه شوید که کینگ به همان اندازه که بچههای دری، مین، از فاضلاب دوری میکنند، از کدام فیلم اجتناب میکند.
او حتی نتوانست تماشای فیلم را تمام کند
با همه چیزهای وحشتناکی که کینگ در کتابهایش درباره آن نوشته است، مانند هتلهای جن زده، دلقکهای بیگانه، نوجوانان تلهکینتیک، حیوانات خانگی زندهشده، مه شیطانی، و طرفداران وسواس وحشتناک، شما فکر میکنید که کینگ میخواهد بسیار جذاب باشد. مدارا در مورد وحشت.اما ما حدس می زنیم که هر کسی محدودیت های خود را دارد.
ما اخیراً متوجه شده ایم که این محدودیت ها چیست.
ظاهراً، فیلم ترسناکی که توانست آنقدر کینگ را بترساند که نتوانست تماشای آن را تمام کند، پروژه جادوگر بلر در سال ۱۹۹۹ به کارگردانی و تدوین دانیل مایریک و ادواردو سانچز بود. به گزارش CinemaBlend، او تماشای فیلم را به این دلیل کوتاه کرد که «از آستانه عجیب و غریب شخصی او عبور کرده بود.»
همانطور که طرفداران به خاطر دارند، فیلم سه دانشجوی سینما به نامهای هدر، جاش و مایک را دنبال میکند که میخواهند مستندی درباره افسانه جادوگر بلر فیلمبرداری کنند. آنها به بلک هیلز می روند و با ساکنان منطقه مصاحبه می کنند. علیرغم آنچه که همه به آنها می گویند، آنها وارد جنگل می شوند و هر شب اتفاقات عجیب و غریب تری رخ می دهد.
وقتی جاش ناپدید می شود، ویرانی شروع می شود و صدای فریادهای غمگین او را در سراسر جنگل می شنوند. آنها به دنبال گریه های او به خانه ای متروک می روند. موجودی نادیده به مایک در زیرزمین حمله می کند، اما هدر با فریاد وارد می شود و مایک را که در گوشه ایستاده بود دستگیر می کند.موجودیت به هدر حمله می کند، دوربینش می افتد، و این پایان است.
فیلم با همان چشم انداز اول شخص مانند Paranormal Activity ساخته شده است تا به طرفداران این حس را بدهد که اینها رویدادهای واقعی هستند. کل فیلم شما را در حالت تعلیق و وحشت نگه میدارد، اما ما هرگز تصور نمیکردیم که فیلمی که هیچگاه یک هیولا را به شما نشان نمیدهد، کینگ را به همان اندازه بترساند.
در طول حضور در سریال History of Horror الی راث، کینگ اعتراف کرد که پروژه جادوگر بلر او را به وحشت انداخته است. با این حال، یک دلیل جالب وجود دارد.
"اولین باری که [پروژه جادوگر بلر] را دیدم، در بیمارستان بودم و دوپینگ شدم،" کینگ در برنامه توضیح داد. پسرم یک نوار VHS از آن آورد و گفت: "باید این را تماشا کنی." در نیمه راه، گفتم، "خاموشش کن خیلی عجیب است.""
پس ما آن را به کینگ می دهیم. حضور در بیمارستان، دوپینگ، مکان یا زمان تماشای فیلمی مانند پروژه جادوگر بلر نیست.کینگ پس از تصادفی که در حین دویدن با یک ون برخورد کرد، در بیمارستان بستری بود. بنابراین او به احتمال زیاد نمیخواست در حالی که درد میکشید، ترسیده باشد.
کینگ سرانجام فیلم را بعداً به پایان رساند اما هنوز از واقع گرایی آن وحشت زده بود. سرانجام، کینگ در بیرون از بیمارستان، داستان عجیبی برای خودش نوشت.
ممکن است دلیل دیگری وجود داشته باشد که چرا کینگ ترسیده است
در خطر بودن کودکان موضوعی محبوب در بسیاری از آثار کینگ است. دنی تورنس باید با پدر تسخیر شدهاش مبارزه کند در حالی که بچههای دری مین هر ۲۷ سال در آن مورد خشم پنیوایز قرار میگیرند.
اما یکی از چیزهای جالب در مورد کینگ این است که با وجود اینکه زیاد در مورد آن می نویسد، از اتفاقات بد برای بچه ها می ترسد. در پروژه جادوگر بلر، یکی از اهالی شهر به فیلمسازان می گوید که گروهی از کودکان دو به دو به قتل رسیدند، در حالی که یکی در جایی در جنگل تماشا می کرد. یک شب هدر، جاش و مایک در واقع صدای خنده کودکان را می شنوند.شاید این یکی از دلایلی باشد که فیلم او را ناراحت کرد.
در میان این ترس، او همچنین از پارانویای شهری کوچک، اصابت یک ماشین، که اثرات آن را در هنگام نمایش پروژه جادوگر بلر به اندازه کافی عجیب احساس کرد، و انزوا، دو چیز موجود در فیلم است..
بنابراین به جرات می توان گفت که ما هرگز رمانی به نام استیون کینگ در مورد کودکانی که در یک جنگل منزوی در یک شهر کوچک به قتل می رسند، به صورت اول شخص دریافت نخواهیم کرد. یا شاید ما این کار را انجام دهیم. این روزها هر چیزی ممکن است در دنیای رمان تا سینمایی کینگ اتفاق بیفتد.