چه یک نویسنده مشتاق (در هر صنعتی) باشید یا فقط یک طرفدار سینما، همه به بینشی که کوئنتین تارانتینو در مورد این موضوع دارد علاقه مند هستند. بالاخره او در کار خود استاد است. خیلی ساده، هیچ کس آن طور که او می نویسد. و کار او تقریباً بر هر جنبه ای از فرهنگ پاپ از جمله انتقام جویان تأثیر گذاشته است. اما با اکشن دیوانهوار، دیالوگهای سبک و زیباییشناسی پر زرق و برق، باورش سخت است که فیلمهای او از یک مکان عمیقاً شخصی آمده باشند.
اما آنها انجام می دهند.
خیلی زیاد.
در اینجا آمده است که چگونه و چرا کوئنتین شخصاً می نویسد و چگونه همه چیز را از ما پنهان می کند.
فیلم های او شخصی تر از آن چیزی است که ما فکر می کنیم
در طی یک مصاحبه فوق العاده با الا تیلور از صدای دهکده، کوئنتین فاش کرد که فیلم های او بسیار شخصی تر از آن چیزی هستند که ممکن است به نظر برسند. این زمانی بود که کوئنتین در حال تبلیغ فیلم جنگی فوقالعادهاش، حرامزادههای بیشکوه بود. و موضوع شخصی بودن فیلمهای او زمانی مطرح شد که الا از او پرسید که آیا افزایش سن روی کارش تأثیر میگذارد.
"الا گفت: "وقتی مردم به اواسط چهل سالگی خود می رسند، والدین آنها پیرتر می شوند و به نظر می رسد جنبه تراژیک تر زندگی بیشتر نمایان می شود." "آیا این روی کار شما تأثیر می گذارد؟"
به این ترتیب کوئنتین پاسخ داد: "فیلم های من به طرز دردناکی شخصی هستند، اما من هرگز سعی نمی کنم به شما بفهمانم که چقدر شخصی هستند. وظیفه من این است که آن را شخصی کنم، و همچنین پنهان کردن آن تنها من است. یا افرادی که من را می شناسند می دانند که چقدر شخصی است. بیل را بکش یک فیلم بسیار شخصی است."
البته، این چالش برانگیز است که ببینید جلد 1 یا 2 Kill Bill چقدر شخصی است. اما این دقیقاً همان چیزی بود که کوئنتین قصد داشت.او می خواست چیزی بسازد که مردم آن را دوست داشته باشند و بخواهند بارها و بارها تماشا کنند. او نمی خواست آنها به روح او نگاه کنند. با این حال، این واقعیت که او روح در فیلم هایش دارد، چیزی است که کار او را کاملاً از بسیاری از افراد متمایز می کند. در حالی که او فیلم های سرگرم کننده می سازد، آثار کوئنتین تارانتینو غیرقابل انکار معتبر هستند. ما ممکن است همیشه نتوانیم انگشت خود را روی دلیل آن بگذاریم، اما همیشه آن را می دانیم.
ما آن را در نحوه ارتباط شخصیت های او با یکدیگر می بینیم. ما آن را زمانی میبینیم که او یک داستان غیرمتعارف را انتخاب میکند که در واقع در دنیایی که خلق کرده احساس واقعی میکند. و ما آن را در مضامینی که او بررسی میکند، میبینیم، حتی اگر باعث عصبانیت فیلمسازان دیگر مانند اسپایک لی شوند.
هر تصمیمی که کوئنتین می گیرد شخصی است. او بسیار دقیق و کاملاً خاص است. اما، البته، این فقط ما را به این سوال وا می دارد که چرا…. با این حال، کوئنتین به ما نمی گوید…
اما چرا کوئنتین فاش نمی کند که چرا فیلم هایش اینقدر شخصی هستند؟
دلیل اصلی، خوب، "به کسی کار نیست"، بنابراین او ادعا می کند.
در طول مصاحبه شگفت انگیز خود با الا تیلور در The Village Voice، کوئنتین گفت: این وظیفه من است که روی آن سرمایه گذاری کنم و آن را در ژانر پنهان کنم. شاید استعاره هایی برای چیزهایی وجود داشته باشد که در زندگی من می گذرد، یا شاید کاملاً واضح باشد که چگونه است. اما در ژانر مدفون شده است، بنابراین این یک قطعه «چگونه بزرگ شدم تا رمان بنویسم» نیست.»
با این حال، کوئنتین گفت که هر آنچه در زمان نوشتن با او می گذرد همیشه به آثاری که او خلق می کند راه پیدا می کند… به شکلی یا آنی.
او به الا تیلور گفت: «هر چیزی که در زمان نوشتن با من اتفاق میافتد، راهش را در قطعه پیدا میکند. "اگر این اتفاق نیفتد، پس لعنتی دارم چه کار میکنم؟ پس اگر من در حال نوشتن حرامزادههای بیعظمت هستم و عاشق دختری هستم و از هم جدا میشویم، این موضوع راهش را در قطعه پیدا میکند. آن درد. به طوری که آرزوهای من نقش بر آب شد، راه خود را در آنجا پیدا خواهد کرد. بنابراین من جیمز ال. بروکس را انجام نمی دهم-من دوست داشتم اسپنگلیش شخصی باشد، اما فکر می کردم جایی که سوفیا کاپولا به دلیل شخصی بودن مورد تحسین قرار گرفت، او به دلیل شخصی بودن دقیقاً به همان شیوه دردناک مورد انتقاد قرار گرفت.اما این برای من جالب نیست، حداقل الان، داستان کوچکم را درباره موقعیت کوچکم بنویسم. هرچه بیشتر آن را پنهان کنم، آشکارتر میتوانم باشم."
شاید جالب ترین عنصر نحوه نوشتن فیلمنامه های کوئنتین تارانتینو این واقعیت است که او داستان های ژانری را برای کاوش انتخاب می کند. منظور او از «وسترنها»، «داستانهای انتقامجویی»، «فیلمهای جنگی» و غیره است. بنابراین، همانطور که الا تیلور در مصاحبهاش با کوئنتین گفت، اغلب اوقات کوئنتین حتی نمیداند که واقعاً چه زمانی درباره خودش مینویسد…. فقط در حال نوشتن است…
"اگر کار از مکان خاصی می آید، بیشتر آن باید ناخودآگاه باشد." "اگر من به این قلم فکر می کنم و روی آن مانور می دهم، پس این من هستم که این کار را انجام می دهم. من واقعاً باید اجازه دهم شخصیت ها آن را بگیرند. اما شخصیت ها جنبه های متفاوتی از من هستند، یا شاید آنها من نیستند، اما از من می آیند. بنابراین وقتی آنها آن را می گیرند، فقط من اجازه می دهم ناخودآگاهم پاره کند."