نمایشی مانند The Office بدون کمی تضاد به آن خنده دار نخواهد بود. شخصیت های اصلی دائماً اختلافات جزئی (یا عمده) با یکدیگر داشتند که همیشه به خنده دار بودن گرایش داشت. گاهی اوقات اختلافات کمی جدیتر میشدند، اما اغلب اوقات، این اختلافات شامل Michael Scott می شد.
استیو کارل نقش را بی عیب و نقص بازی کرد. تمایل بی وقفه مایکل به دوست داشتن دیگران، گاهی تحت الشعاع مشاجرات جزئی، مناظره ها یا خصومت های موقتی بود که او با زیردستان و مافوقش در دفتر داشت.اینها برخی از خنده دارترین دشمنی های مایکل اسکات هستند.
10 دوایت شروت - دوایت پشت سر مایکل رفت (تا ژانویه)
دعوا بین دوایت شروت (با بازی راین ویلسون) و مایکل اسکات همه از زمانی شروع شد که آنجلا مارتین دوایت را متقاعد کرد که باید مدیر شعبه اسکرانتون باشد. دوایت آن پیشنهاد را پذیرفت و با آن دوید. او مخفیانه پشت سر مایکل با جان ملاقات کرد تا در مورد تصاحب شعبه با او صحبت کند. سپس جان مایکل را از مکالمه مطلع کرد و مایکل در نهایت دوایت را به دلیل بی وفایی خود فرا خواند. نتیجه؟ دوایت مجبور شد با شستن و تا کردن لباس مایکل موافقت کند!
9 استنلی هادسون - استنلی فریاد زد، "آیا من لکنت کردم؟!"
مایکل اسکات سعی داشت با همه کارمندانش یک جلسه اتاق کنفرانس تعاملی برگزار کند.او سعی می کرد همه را در یک مکالمه شرکت دهد که در آن همه ایده های تازه ای ارائه می کردند. هنگامی که او از استنلی (با بازی لزلی دیوید بیکر) خواست تا صحبت کند، استنلی آنقدر مشغول پر کردن جدول کلمات متقاطع خود بود که اهمیتی نداشت. او مدام استنلی را اذیت می کرد تا صحبت کند و در نهایت توسط استنلی فریاد زد. جمله بدنام "آیا من لکنت کردم؟!" از فصل چهار، قسمت 16 می آید.
8 توبی فلندرسون - مایکل با حضور روزانه توبی در دفتر مبارزه کرد
دعوای مایکل اسکات و توبی فلندرسون فراتر از یک قسمت است. هر قسمتی که هم مایکل و هم توبی را در یک مکان قرار می داد پر از تنش و درگیری بود. مایکل از این واقعیت که توبی برای پیروی از دستورالعمل ها و قوانین شرکت سختگیر بود، قدردانی نکرد. او احساس می کرد که توبی فضایی را در دفتر اشغال می کند تا به سادگی مانع از آزادی همه افراد شود.دشمنی مداوم آنها از ابتدا تا انتها ادامه داشت.
7 گیب لوئیس - مایکل خرابکاری در «Glee» تماشای مهمانی Gabe میزبانی می کرد
مایکل اسکات از حضور گیب لوئیس در دفتر چندان خوشحال نبود. او از این واقعیت خوشش نمی آمد که گیب در دفتر بیشتر به عنوان یک رئیس در نظر گرفته می شد تا با دستورالعمل های جدید سابر. هنگامی که گیب و ارین شروع به قرار ملاقات کردند، آنها یک مهمانی تماشای شادی برگزار کردند که مایکل تصمیم گرفت آن را خراب کند. او در خانه حاضر شد و سیم های کابل را از برق جدا کرد تا تلویزیون ثابت شود. در پایان اپیزود، او لحن خود را آرام کرد و تصمیم گرفت به درخواست ارین کمی صمیمانه تر با گیب باشد.
6 دیوید والاس - اختلافات متعدد از ایده بلیت طلایی تا مسائل شرکت کاغذی مایکل اسکات
مسائل بین دیوید والاس و مایکل اسکات به اندازه مسائل بین مایکل و توبی سازگار بود. دیوید به نحوی با مایکل صبور بود و اجازه داد بسیاری از چیزها از بین بروند، اما او همچنین دائماً از شیطنت های مایکل عصبانی می شد. ایده بلیت طلایی یکی از آزاردهندهترین کارهایی است که مایکل انجام داد، زیرا داندر میفلین در نهایت به خاطر آن پول زیادی از دست داد. همچنین، زمانی که مایکل تصمیم گرفت شرکت کاغذی خود را راهاندازی کند (شرکت کاغذ مایکل اسکات)، مشکلات مالی زیادی برای دیوید والاس و سایر مدیران ارشد شرکت Dunder Mifflin ایجاد کرد. اینها تنها دو نمونه از بسیاری هستند.
5 اسکار مارتینز - آنها یک بحث داغ درباره چین داشتند
مایکل اسکات و اسکار مارتینز وقتی مایکل از جزئیات واقعی مطلع شد که اسکار از آن بی خبر بود، وارد بحث شدیدی درباره چین شدند. مایکل مقاله ای در مورد تبدیل شدن چین به یک قدرت جهانی رو به رشد خواند و توانست اسکار را با اطلاعات اندکی کنار بگذارد…
این شوکه کننده بود زیرا اسکار همیشه به عنوان یکی از باهوش ترین افراد در دفتر شناخته شده است. این مناظره کوتاه مدت بود و پس از آن که آنها با قهوه صحبت کردند پایان یافت و مایکل سخنرانی کوتاهی در مورد مارتین لوتر کینگ و اتحاد طبقات مختلف ارائه کرد.
4 داریل فیلبین - مایکل از اینکه داریل با یک ایده از سرش برآمده بود ناراحت بود
وقتی داریل فیلبین در مورد یک ایده درخشان به مایکل اسکات آمد تا رانندگان تحویل کالا را شروع به فروش محصولات کاغذی در مسیرهای خود کنند، مایکل به سرعت این ایده را رد کرد. داریل تصمیم گرفت این ایده را به شرکت های بزرگ ببرد و از آنجا ایده او بلند شد! مایکل در نهایت از گیب لوئیس متوجه این موضوع شد و از اینکه داریل بالای سرش رفت واقعاً آزرده شد. او برای هالووین مانند داریل لباس می پوشید و داریل را مسخره می کرد زیرا احساس می کرد بسیار به او خیانت شده است.
3 Deangelo Vickers - مایکل تلاش کرد تا پست مدیریت خود را برای Deangelo کنار بگذارد
هنگامی که مایکل اسکات و دینجلو ویکرز برای اولین بار با هم آشنا شدند، کاملاً به این نتیجه رسیدند. آنها حس شوخ طبعی مشابهی داشتند و کاملاً با هم کنار می آمدند. زمانی که زمان آن فرا رسید که دینجلو کارها را به عنوان مدیر دفتر به عهده بگیرد، مایکل از این موضوع چندان راضی نبود یا از دست دادن قدرت خود راحت نبود.
او حاضر نبود پست خود را به عنوان مدیر کنار بگذارد، حتی اگر از قبل می دانست که قرار است با هالی به کلرادو برود. مدتی طول کشید تا بالاخره سلطنت را رها کرد.
2 Charles Miner - Michael Butted Heads with Rigid Leadership چارلز
چارلز ماینر وارد دفتر شد و کار را برای همه سختتر کرد… بهویژه مایکل اسکات. چارلز این خبر را منتشر کرد که قرار است همه چیز در زندگی روزمره همه در دفتر بسیار سختتر و سختتر شود و مایکل از آن چیزی خوشش نمیآید.بنابراین، این دو در نهایت سر قرار دادن زیادی. اقدامات کنترلی چارلز همان چیزی است که مایکل را در مسیر ترک داندر میفلین و راه اندازی موقت شرکت کاغذی خود سوق داد.
1 یان لوینسون - دعوای آنها واقعاً بعد از اینکه از رئیسش به دوست دخترش تبدیل شد شروع شد
زمانی که یان لوینسون رئیس مایکل اسکات بود، آنها فراز و نشیب های خود را داشتند. او طرفدار اخلاق کاری او نبود و فکر می کرد که او کمی سرد است. اما مشکل واقعی پس از آن شروع شد که او دوست دختر او شد و شغل خود را در Dunder Mifflin از دست داد. آنها در تمام مدتی که با هم قرار ملاقات داشتند، مشکلات زیادی داشتند، زیرا او کنترل کننده، دستکاری کننده و سمی بود. رابطه وحشتناک آنها پس از مهمانی شام بدنام که در فصل چهارم، قسمت 13 برگزار شد، به پایان رسید.