22 سال از پخش فصل نهم دنیای واقعی می گذرد، و MTV خدمه را دوباره در نیواورلئان دور هم جمع می کند! در حالی که برخی از هم اتاقی ها برای هفته های آینده هیجان زده هستند، برخی دیگر از دیدن خانواده از دست رفته خود ابراز نگرانی می کنند و نمی دانند که آیا تنش های قدیمی همچنان ادامه خواهد داشت.
هشدار اسپویل: بقیه این مقاله حاوی اسپویلرهایی از قسمت 1 است: 'The Real 7'
اولین شش هم اتاقی وارد نیواورلئان شدند
اولین کسی که وارد نیواورلئان شد، مادر خانه نشین، ملیسا است که درباره تجربیات خود پس از نمایش صحبت می کند و اعتراف می کند که کنار آمدن با شهرت بعدی برای او دشوار بوده است.ملیسا می گوید صرف نظر از سفرش پس از پخش فصلش، از دیدن اکثر بازیگرانش هیجان زده است.
دنی ملیسا را دنبال می کند و در مورد اینکه "اصلاً هیچ برنامه ای برای زندگی نداشت" پس از انتخاب در سریال صحبت می کند، اما به سرعت یاد گرفت که از آن به عنوان خروجی برای بیرون آمدن و پذیرش تمایلات جنسی خود استفاده کند. دنی میگوید تا به امروز، مردم در سراسر جهان برای او پیامهایی ارسال میکنند و او را به خاطر نشان دادن چهره واقعیاش در تلویزیون ملی تحسین میکنند و او را به خاطر مسیری که برای دیگر افراد دارای هویت غیرمتجانس هموار کرده است، تحسین میکنند.
دنی و ملیسا قبل از اینکه وارد خانه جدید شوند، یک بار دیگر با هم ملاقات می کنند. مدت کوتاهی پس از ورود آنها، کلی بازیگر که اکنون با بازیگر اسکات ولف ازدواج کرده است، به عنوان سومین هم اتاقی آنها به این دو نفر میپیوندد. کلی پس از نمایش به او لقب "دختر همشهری جنوبی و با اراده قوی" را داده اند، و در حالی که او به قوی اراده بودن خود را قبول دارد، به شدت معتقد است که او از یک دختر همخوانی دور است.کلی هیجان خود را ابراز می کند و امیدوار است که این بار آسیب پذیرتر و حاضرتر شود.
چهارمین هم اتاقی که وارد شد توکیو (معروف به دیوید) است، یک هم اتاقی که روابطش با بازیگرانش همیشه بهترین نبود. توکیو اگرچه نگران تعامل اولیه با هم اتاقیهایش است، اما با آغوش باز و آغوش گرم مورد استقبال قرار میگیرد و در نهایت فاش میکند که با توجه به غرق شدن در فرهنگ ژاپنی، نام خود را تغییر داده است. پس از توکیو، مت همیشه مؤمن است که در طول نمایش و همانطور که فاش می کند، پرهیز خود را حفظ کرد.
«من قوی ماندم، سخت دعا کردم و با دخترم آشنا شدم.» مت می گوید که اکنون با 6 فرزند ازدواج کرده است. در حالی که استقبال مت از استقبال خوبی برخوردار است، دنی خاطرنشان می کند که او علاقه مند است ببیند چه کسی بزرگ شده است و چه کسی بزرگ نشده است، متی که ممکن است هنوز ذوق همجنس گرایی را نداشته باشد.ششمین هم اتاقی ای که وارد شد، جیمی، اهل شیکاگو است که 22 سال قبل به محض ورود به نمایش "بسیار جاه طلب" و "بسیار محرک" بود.
هفتمین هم اتاقی، جولی، وارد خانه می شود
قبل از اینکه جولی به خانه برسد، زوج های بازیگر بین یکدیگر درباره رابطه خود با او صحبت می کنند، که برای همه آنها به نظر می رسد وجود ندارد. دنی به اشتراک می گذارد که پس از پخش فصل اصلی، سازمانی از او و جولی خواسته بود تا به عنوان مربی برای سالمندان دبیرستان خدمت کنند. با این حال، جولی نامهای را به سازمان ارسال کرد که در آن شخصیت دنی «سطل زباله» بود، به این امید که آنها مربیگری او را لغو کنند. او همچنین پیشنهاد می کند که جولی همین کار را با ملیسا انجام داده است.
وقتی جولی وارد خانه می شود، بسیاری از هم خانه هایش به خوبی از جولی استقبال می کنند، اما از ملیسا شانه سرد می گیرند. وقتی دنی را در آغوش میگیرد، جولی چند قطره اشک تمساح بیرون میکشد و یک «متاسفم» دردناک میریزد، عملی که دنی آن را نمایشی در مقابل گروه میداند.وقتی جولی مستقر شد، گروه در پاسیو مینشینند و نوشیدنی مینوشند.
دنی و ملیسا با جولی هش کردند
هنگامی که توکیو در پاسیو است، راهنمای تلویزیونی مربوط به سال 2000 را با 7 بازیگر روی جلد به نمایش می گذارد. او سپس به انتشار نشریهای اشاره میکند که صرفاً روی ملیسا متمرکز شده بود که در آن زمان اشاره کرده بود که او و جولی قصد داشتند با هم در لس آنجلس زندگی کنند. ملیسا سپس میگوید که به خاطر نمیآورد که آیا جولی با او به لسآنجلس نقل مکان کرده است یا خیر، که جولی از آن رنجیده میشود و به حافظه ضعیف و به ظاهر کینهجویانه ملیسا اشاره میکند.
کلی یک پیام دریافتی را روی صفحه تلویزیون می بیند و هم اتاقی های خود را به اتاق نشیمن فرا می خواند و در آنجا کلیپ هایی از خود را در و بعد از فیلمبرداری فصل 9 تماشا می کنند. در این کلیپ ها، جولی و ملیسا در مورد یکدیگر و دوستی همیشگی خود صحبت می کنند. جولی از این فرصت استفاده میکند و ملیسا را به خاطر اینکه زمان با هم در لسآنجلس را به یاد نمیآورد، صدا میکند.ملیسا اعتراف می کند که با توجه به اینکه جولی "کار بسیار بدی" با او انجام داده است، ملیسا این خاطرات را از ذهنش حذف کرد.
«واقعاً بد» که ملیسا به آن اشاره می کند این است که جولی نام ملیسا را لکه دار کرده و فرصت ملیسا برای سخنرانی در دانشگاه را لغو کرده است. در حالی که جولی این ادعاها را رد میکند، و تقصیر را به گردن یک "فردی" فانتوم میاندازد، و دنی به خاطر نامهای که جولی ارسال کرده بود و او را از برنامه مربیگری ابطال میکرد، وارد میشود و ناراحتی خود را به جولی ابراز میکند. او در ادامه توضیح میدهد که چگونه به عنوان یک مرد همجنسگرا، این فرصتها محدود هستند و جولی که او را با نوری منفی نقاشی میکرد، فرصت را از گروهی از افرادی که لایق صدا بودند، گرفت.
جولی اعتراف می کند که نامه ای در مورد دنی نوشته است، اما همچنان ادعاهای ملیسا مبنی بر اینکه جولی همین کار را با او کرده است را رد می کند و از طرف کسی که آن نامه را ارسال کرده است از صمیم قلب عذرخواهی می کند.جولی سپس به طبقه بالا عقب نشینی می کند و با مادرش تماس می گیرد در حالی که بقیه هم اتاقی ها از اولین شام خود در کنار هم پس از 22 سال لذت می برند.
توکیو کمی با جولی صحبت می کند
بعد از شام، توکیو به اتاقش می رود تا جولی را ببیند و در مورد اتفاقات صحبت کند. در حالی که او احساسات جولی را تصدیق می کند، می گوید مهم نیست که چه کسی نامه را ارسال کرده است، "واقعیت این است که این اتفاق افتاده است." او از او التماس میکند که بفهمد دنی میخواست چشمانش را به روی چه چیزی باز کند، این واقعیت است که افراد رنگین پوست، مانند ملیسا، به راحتی فرصتی برای داشتن صدا ندارند.
توکیو از جولی التماس می کند که اشتباهات خود را درک کند و مسئولیت آنچه را که رخ داده است به عهده بگیرد. جولی، با بیان اینکه چقدر نسبت به این وضعیت احساس بدی دارد، موافقت می کند که مسائل را با ملیسا درمیان بگذارد، اگرچه او ناراحتی خود را متوجه می شود. جولی که از درگاه ملیسا نگاه می کند، می پرسد: "ملیسا، می توانم وارد شوم؟"
آیا جولی با گذشته خود روبرو خواهد شد و اشتباهاتش را قبول خواهد کرد؟ یا راه حفظ خود را ادامه خواهد داد؟ دفعه بعدی را فقط در MTV بیابید.