کارگردان "داستان یک شوالیه" گردن خود را برای پل بتانی انداخت تا از او به ستاره ای بزرگ تبدیل شود

فهرست مطالب:

کارگردان "داستان یک شوالیه" گردن خود را برای پل بتانی انداخت تا از او به ستاره ای بزرگ تبدیل شود
کارگردان "داستان یک شوالیه" گردن خود را برای پل بتانی انداخت تا از او به ستاره ای بزرگ تبدیل شود
Anonim

داستان یک شوالیه اغلب به عنوان فیلمی در نظر گرفته می شود که همچنان هیث لجر را به سمت ستاره شدن سوق داد. در حالی که زندگی حرفه ای هیث قبل از تبدیل شدن به جوکر شامل چند نقش ستاره سازی بود، اهمیت فیلم برایان هلگلند در سال 2001 تردیدی وجود ندارد. اما این فیلم برای حرفه پل بتانی بسیار مهمتر بود.

امروزه رابطه پرنوسان پل با امبر هرد از طریق درگیری با جانی دپ و همچنین نقش نمادین او در دنیای سینمایی مارول، دائماً خبرساز است. اما قبل از A Knight's Tale، او یک بازیگر مبارز در بریتانیا بود که تاثیری بر جریان اصلی نداشت. اما به لطف بازی در نقش جفری چاسر که عمدتاً تخیلی بود در فیلم کلاسیک محبوب، او در فیلم‌های A Beautiful Mind و The Da Vinci Code ران هاوارد موفقیت‌های بزرگ‌تری کسب کرد.این تجربیات نه تنها او را با همسرش جنیفر کانلی آشنا کرد، بلکه او را در مسیر تبدیل شدن به یک ابرقهرمان در فیلم The Avengers قرار داد. به طور خلاصه، پل همه چیز را مدیون داستان یک شوالیه است و چیز دیوانه کننده این است که او تقریباً در این فیلم انتخاب نمی شد.

چگونه پل بتانی در داستان یک شوالیه نقش آفرینی کرد

وقتی پل به تجربه‌اش در ساخت «داستان شوالیه» طی مصاحبه‌ای با کرکس نگاه می‌کند، ادعا کرد که اولین چیزی که به ذهن می‌رسد این است که کارگردان برایان هلگلند چگونه از او دفاع کرده است. برایان سعی کرد پل را در فیلم قبلی خود، The Sin Eater که بعداً به The Order تبدیل شد، انتخاب کند. با این حال، استودیو مخالف انتخاب او بود.

"استودیو من را نمی خواست. [برایان] دعوا کرد و جنگید و جنگید و سپس تصمیم گرفت که چیزی برای من بنویسد که سرلوحه نباشد تا بتواند مرا دزدکی وارد کند. بنابراین او این کار را کرد. پل در مورد تجربه خود در تلاش برای کار در The Order توضیح داد، و من تست دادم، و استودیو من را نخواست.و او مرا پرواز داد تا با همه ملاقات کنم، و من تست دادم. آنها به نوار نگاه کردند و به این نتیجه رسیدند که من را نمی خواهند. بنابراین به خانه رفتم و دوباره بیرون آمدم؛ او مرا بیرون برد و من دوباره تست دادم. … آنها تصمیم گرفتند که من را نمی خواهند و در نهایت، برایان گفت: "باشه، من فیلم را نمی سازم." و من فکر می‌کنم که آن‌ها به قدری با هیث، که ناگهان ستاره‌ای بزرگ بود، از 10 چیزی که از تو متنفرم - اسمش این است؟- که نمی‌خواستند عکس را از دست بدهند، داشتند. آنها فکر کردند، "بسیار خوب، ما به او اجازه می‌دهیم این هنرپیشه بلوند از انگلیس را داشته باشد". من واقعا خوشحالم که به او اجازه دادند!"

پاول ادعا کرد که او خیلی جوان است که واقعاً نمی تواند شرایطی را که در آن قرار داده شده به خوبی مطالعه کند. او بازیگری جوان، ناامن و "ساده لوح" بود که به سادگی فکر می کرد به اندازه کافی خوب نیست. او فاکتورهای دیگری را که استودیوها در فرآیند تأیید انتخاب بازیگران کارگردان در نظر می گیرند، در نظر نگرفت.

خوشبختانه، برایان هلگلند واقعاً به دنبال او رفت تا اینکه استودیو در نهایت تسلیم شد. اگرچه این فیلمی نبود که پل در ابتدا می خواست در آن نقش داشته باشد، اما فیلمی حتی بهتر بود که در نهایت او را در مسیر تبدیل شدن به یک ستاره بزرگ قرار داد.

چگونه برایان هلگلند پل بتانی را کشف کرد

"داستانی که برایان به من گفت این بود که من یک ویدیو فرستاده بودم … من پیش یک مدیر بازیگران - نمی دانم کی بود - در انگلیس رفتم و آزمایش دادم. یک تست بازیگری انجام دادم و فرستادم. به دنیا رفت و بعد به آن فکر نکرد - و نه چون نتوانست آن را ببیند. و سپس ویدیو را در دفتری در لس آنجلس برای Sin Eater پیدا کرد و گفت: "اوه، من این پسر را دوست دارم! این پسر کیست؟ و سپس او به لندن پرواز کرد و با خدمه و همه چیز تست صفحه نمایش درستی انجام داد - و خدا رحمتش کند، نمی دانم چرا. یعنی حدس می زنم که ما واقعاً از همراهی یکدیگر لذت بردیم و او در من تشخیص داد، شاید - نمی‌دانم! شاید او یکی مثل خودش را می‌شناخت که سعی می‌کرد ستاره‌هایش را تغییر دهد، مثل داستان یک شوالیه. بعلاوه، ما عشق مشترکی به بیتلز داریم."

قبل از این، پل حتی یک آمریکایی را ندیده بود. و این آمریکایی ثابت کرد که برای او دوست واقعی است. در حالی که پل فیلمنامه «داستان شوالیه» را دوست داشت، تجربه ای که برایان به او داد هم در سطح مالی و هم از نظر احساسی بسیار مهم بود.

"داشتن شغل برای من جذاب بود! من فقط سعی می کردم در آن مقطع از زندگی ام اجاره خانه ام را بپردازم و فقط تجربه کسب کنم." "من عاشق حضور در مقابل دوربین شدم. خب، اجازه دهید توضیح دهم: از حضور در مقابل دوربین‌های عکاسی متنفرم، اما [من عاشق] بودن در مقابل دوربین‌های فیلم بودم، و همه چیز را در مورد حضور در صحنه فیلم‌برداری دوست داشتم. من یک جور اشتهای هولناک برای دانستن در مورد نحوه انجام آن داشتم. بنابراین من فقط هیجان زده بودم که بروم و در فیلم دیگری بازی کنم."

توصیه شده: