هنر ذاتاً سیاسی است. اما هنر خوب اظهارات سیاسی خود را تقریبا نامرئی می کند. تنها پس از تجزیه و تحلیل بیشتر یا با نگاهی ویژه می توان به معانی یا تمثیل های واقعی مورد نظر خالق پی برد. سپس دوباره، بهترین هنر تمایل دارد که به سادگی سؤال کند. نوشتن داستان (در مورد یک فیلم) راهی است که در آن نویسنده تلاش می کند تا با سؤالات بزرگ زندگی دست و پنجه نرم کند. به ندرت پاسخ مشخصی یافت می شود، فقط یک مسیر خوب برای ورود به آن. اما فردی به اندازه رئیس جمهور سابق دونالد ترامپ دقیقاً هیچ کس در طیف سیاسی را برای ایجاد هنر ظریف ترغیب نکرده است.
شاید تنها استثنا در این مورد، پارک جنوبی باشد که به طور ناخواسته توسط رئیس جمهور سابق تغییر کرد.پس از آن، ترامپ قبل از حضور در دنیای سینمایی مارول، تأثیر شگفتانگیز و بسیار غیرعمدی بر آنچه که بسیاری آن را بهترین فیلم مردان ایکس میدانند، داشت.
چگونه دونالد ترامپ ناخواسته معنای لوگان هیو جکمن را تغییر داد
لوگان قطعاً یکی از بهترین، اگر نگوییم بهترین، در دنیای مردان ایکس است. یکی از دلایل این است که چگونه فیلم جیمز منگولد به زیبایی به مسائل دنیای واقعی در داستان پایانی خشونتآمیز و خشن ولورین هیو جکمن میپردازد. یکی از موضوعات مرتبط و بحث برانگیز جاری در آمریکا که لوگان به آن اشاره کرد، بحران جاری در مرز ایالات متحده و مکزیک بود.
البته، رئیسجمهور سابق بارها به دلیل دیدگاه و نحوه برخوردش با بحران مرزی، خود را در آب داغ قرار داده است. ناگفته نماند که این یکی از برجسته ترین موضوعاتی بود که او در آن شرکت داشت. با این حال، در مصاحبه جیمز منگولد در سال 2017 با Vulture، نویسنده و کارگردان مدعی شد که او در تلاش برای اشاره به ترامپ در Logan نبوده است.فقط یه جورایی اتفاق افتاد در واقع، جیمز در ابتدا فیلم را در مرز ایالات متحده و مکزیک تنظیم نکرد.
جیمز به Vulture توضیح داد: "وقتی برای اولین بار شروع به ترسیم داستان کردم، اولین کاری که کردم این بود که چارلز را در کارخانه متروکه بوربون کنتاکی قرار دادم." "او در داخل یک مخزن تقطیر زندگی می کرد. و پس از آن لحظه ای بود که آن را به مرز منتقل کردم. فکر می کنم صحنه سیاسی در آن لحظه از قبل بر من تأثیر می گذاشت؛ احساس آمریکا در نوعی آشوب. ابتدا داشتم می نوشتم داستان در اواخر 2013 یا اواخر 2014 بود، اما فکر میکنم در سال 2015 آن را به مرز تگزاس منتقل کردم. اما انگیزه آن چند چیز بود. یکی این حسی بود که به ما داد… میدانید، شما دارید یک تصویر جاده میسازید. بنابراین، در سطح مکانیکی، شما به دنبال مقاصد و نقاط عزیمت هستید - مقاصدی که بسیار تمیز و دارای ارزشی برای طرح هستند. این برای من واقعا منطقی به نظر می رسید.من پیشبینی نمیکردم که ترامپ برنده ریاستجمهوری شود."
وقتی ترامپ برنده ریاست جمهوری شد، بسیاری از لوگان تمام شده بود و کاملا قفل شده بود. ناخواسته، این فیلم به یک فیلم اعتراضی تا حدی ظریف علیه سیاست های مرزی خاص او تبدیل شد. اما جیمز ادعا میکند که این موضوع بیشتر به چیزی که کمیکهای مردان ایکس همیشه بودهاند مربوط میشود، نه احساسات شخصی که ممکن است داشته باشد یا نداشته باشد.
"فیلم های مردان ایکس به طور کلی و بهترین فیلم های وسترن، فیلم های قهرمانانه از هر نوعی، همیشه از چیزی در فرهنگ آن لحظه استفاده کرده اند. برای من حس ملی گرایی و اضطراب مردمی است که به نظر میرسید که دیگران به خوبی با ایده مردان ایکس مطابقت داشته باشند."
چرا جیمز منگولد X-23 را یک دختر لاتینی ساخت
در خلال مصاحبه جیمز منگولد با کرکس، از او پرسیده شد که چرا "دختر لوگان"، لورا (AKA X-23)، اسپانیایی را انتخاب کرد. او پاسخ روشنی نداد که چرا این انتخاب خلاقانه را انجام داده است. کشور مبدأ او دقیقاً مشخص نیست و در کمیکهای مردان ایکس همخوانی ندارد، بنابراین به نظر میرسد که جیمز این انتخاب را به قصد مرتبط نگه داشتن آن با دوران ترامپ انجام داده است.
ایکس من و مبارزه جهش یافته ها همیشه استعاره ای از جنبش حقوق مدنی و گسترش فزاینده یهودی ستیزی در سراسر جهان بوده است. پروفسور چارلز خاویر و مگنیتو نه تنها به ترتیب بر اساس مارتین لوتر کینگ جونیور و مالکوم ایکس ساخته شده اند، بلکه مگنیتو یک بازمانده از هولوکاست است. کمیکها، برنامههای تلویزیونی و فیلمها همگی به موضوعات نژادپرستی و تعصب میپردازند. برداشتن گام بعدی از آن به سوی بیگانههراسی منطقی است، بهویژه در دوران سیاسی مانند سال 2017 (یا اکنون).
در حالی که ساختن لارا با بازی دافنه کین، یک دختر لاتین تبار، ممکن است یک بیانیه سیاسی بوده یا نباشد، مطمئناً به نظر می رسد. اما این تمرکز جیمز نبود. در عوض، او می خواست قدم منطقی بعدی (و نهایی) را برای شخصیت ولورین بردارد. این به معنای جفت کردن او با کسی بود که نشان دهنده چیزی بود که از آن می ترسید…
"ولورین از چه چیزی بیشتر می ترسد؟ و این یک فوق شرور نیست. این پایان دنیا نیست و مطمئناً پایان زندگی او نیست.خب پس چیه؟ جیمز توضیح داد که این صمیمیت یا عشق است. بنابراین اگر این چیزی است که او بیشتر از همه از آن می ترسد، پس باید فیلمی بسازید که در آن با آن روبرو شود و ترفند این است که اگر آن را فیلمی درباره عشق رمانتیک ساختید، که در برخی روشی که من در The Wolverine انجام دادم، جدا کردن خیلی آسان است. اما شما نمی توانید از یک کودک جدا شوید. و شما نمی توانید از پدر جدا شوید. آنها برای همیشه آنجا هستند بنابراین ناگهان، به نوعی، من در حال ساختن نوعی خانواده هسته ای ناکارآمد - اما واقعی بودم که در آن او یک پدرسالار است که ناگهان مراقب چیزی است که پدرسالارش در مضیقه بود و با یک کودک مواجه شده بود. و نه یک نوجوان، بلکه یک کودک واقعی. اما فیلمهای زیادی با یک قهرمان تاریک در دام یک کودک عاقل و زودرس وجود دارد. بنابراین [همکار] اسکات فرانک و من به دنبال راههایی بودیم که بتوانیم روابط آنها را تضعیف کنیم، و زبان [اسپانیایی] یکی از آنها شد.»
لوگان در نهایت یک فیلم سیاسی است. اما نه موردی که با تبلیغات سر بینندگان را مورد ضرب و شتم قرار دهد.در عوض، موضوع بحث برانگیز بیگانه هراسی را از طریق ترس های نامرتبط قهرمان داستان می پردازد. شاید به همین دلیل است که هر کسی با هر دیدگاهی می تواند چیزی برای دوست داشتن لوگان پیدا کند. و شاید معنای عمیقتر آن بتواند به همه ما کمک کند تا دیدگاه همدلانهتری نسبت به موضوع پیدا کنیم.