عظمت زیادی در Avengers: Infinity War و Endgame وجود دارد که ارزش بازنگری را دارد. در واقع، جهان سینمایی مارول مملو از لحظات، اجراها و شخصیت های به یاد ماندنی است. برای بسیاری، بدی بزرگ سه فاز اول MCU برجسته است. اما تانوس همچنین منبع بسیاری از بزرگترین حفرهها و ناسازگاریهای فرنچایز است.
بیشتر مسائلی که طرفداران با تانوس دارند در واقع به هدف بزرگ او مربوط می شود. سوالاتی مانند اینکه اگر تانوس نیمی از جهان را از بین می برد واقعا چه اتفاقی می افتاد؟ یا، چرا او فقط منابع بیشتری ایجاد نکرد؟ اما اینها تنها بخشی از یک مشکل بسیار بزرگتر است که برخی از طرفداران اخیراً به آن اشاره کرده اند…
هر طرفدار سرسخت می داند که تانوس گزینه دیگری دارد
محبوب ترین مشکل تانوس، نقص احتمالی در نقشه بزرگ او است. در طول داستان MCU، تانوس بر این باور بود که جهان بیش از حد پرجمعیت شده است و بنابراین منابع محدود شدهاند و بنابراین مردم در سطحی غیرقابل درک رنج میبرند و میمیرند. راه حل او … از شش سنگ بی نهایت (جواهرات قدرتمندی که جهان را تشکیل می دهند) استفاده کنید تا نیمی از جمعیت جهان را از بین ببرید. اگر او می توانست این کار را انجام دهد، چرا از سنگ ها برای ایجاد مقدار نامحدودی از منابع استفاده نمی کند؟ مطمئناً او می توانست این کار را به نحوی انجام دهد.
برخی از طرفداران این موضوع را به دلایلی مطرح میکنند، اما پیشنهاد میکنند که تانوس میتوانست انگشتانش را بشکند و نیمی از جمعیت را بهجای کشتن بیپرده به بعد دیگری بفرستد. به طور خلاصه، همیشه نوعی جایگزین برای هیولای قاتل بودن وجود دارد. کاری که تانوس میتوانست برای جلوگیری از خطر افزایش جمعیت انجام دهد. اما هیچ کدام از اینها واقعاً مهم نیست…
این به این دلیل است که بزرگترین مشکل تانوس این نیست که چگونه او می توانست مشکل را حل کند، این درک او از خود مشکل است.
کل مشکل تانوس با جمعیت بیش از حد توسط حقایق پشتیبانی نمی شود
در حالی که گفتگوهای آنلاین زیادی در مورد اینکه چگونه تانوس به سادگی میتوانست از سنگهای بینهایت برای ایجاد منابع بیشتر به جای از بین بردن نیمی از جمعیت جهان برای حفظ آنها استفاده کند، گفتگوی کمتری در مورد اینکه آیا این ایده واقعاً کار میکند وجود دارد. به گفته تعدادی از اقتصاددانان برجسته و خلاصه شده در مقاله ویدیویی عالی بنیاد آموزش اقتصادی، شواهدی وجود دارد که نشان می دهد در صورت موفقیت، طرح تانوس کار نمی کند.
این واقعاً فقط ارزش ذکر را دارد زیرا به نظر می رسد در فضای مجازی این باور رو به رشد وجود دارد که تانوس، اگرچه یک مرد دیوانه بود، اما نکته ای داشت. برای پشت سر گذاشتن عنصر نسل کشی طرح تانوس، باید یک هیولای مطلق باشید، اما بسیاری معتقدند که جمعیت بیش از حد عامل اصلی کاهش منابع است.بحث های زیادی در مورد این موضوع در دنیای دانشگاهی وجود دارد. به حدی که تعدادی از ذهنهای برجسته نسلهای گذشته درباره این موضوع نظریهپردازی کردهاند.
در سال 1798، یک اقتصاددان انگلیسی به نام توماس رابرت ماتوس، "مقاله ای در مورد اصل جمعیت" را نوشت و منتشر کرد. او در مقالهاش پیشبینی بسیار مشابهی با پیشبینی تانوس کرد که جمعیت بیش از حد منابع را از بین میبرد و به رنج و مرگ تودهای ختم میشود. او ادعا کرد که قدرت بیش از حد جمعیت بر قدرت زمین برای تولید منابع هم برای حفظ حیات و هم برای حفظ خود بیشتر است. تنها راه مبارزه با آن این بود که بخش بزرگی از مردم "مرگ زودرس" را تجربه کنند.
علاوه بر این، توماس رابرت ماتوس این استدلال را مطرح کرد که جهان تا سال 2100 به یک میلیارد نفر اضافه خواهد شد و ما شاهد یک فاجعه مطلق خواهیم بود. البته او اشتباه می کرد. اقتصاددانان برجسته نظریات او را به همین دلیل و همچنین به این دلیل که نتوانست انقلاب صنعتی را پیش بینی کند، بسیار بحث برانگیز یافته اند.
تا آن نقطه، ماتوس (مانند تانوس و کسانی که معتقدند حق با او بود) از در نظر گرفتن این واقعیت که انعطافپذیری، تکامل و نبوغ انسانی، که در مواجهه با ناملایمات رشد میکنند، میتوانند عواملی را ایجاد کنند که مسیر را تغییر میدهند، در نظر نگرفت. از آینده ما به طور خلاصه، هر چه افراد تحصیلکردهتر وجود داشته باشند، ذهنهای بیشتری برای به حداکثر رساندن راهحلها برای هر مشکلی وجود دارد. و هرچه کمتر مانع نوآوری و همچنین آموزش شوند، وضعیت آنها، همسایگان و خود سیاره بهتر خواهد بود. این شامل کشف منابع طبیعی جدید، استفاده از قدرت جایگزینهای پاکتر و مهندسی منابع جدید میشود.
علی رغم میزان آشکار رنج در سراسر جهان، داده ها ثابت می کنند که نرخ فقر جهانی از زمان زنده بودن ماتوس به طور پیوسته کاهش یافته است. و این به طور همزمان با رشد مداوم جمعیت جهان اتفاق افتاد، البته به اندازه آنچه ماتوس پیشبینی میکرد. علاوه بر این، بر اساس داده های جهانی ما، و رفاه افزایش یافته، تولید غذا افزایش یافته، نرخ تحصیلات و نرخ بهره هوشی افزایش یافته است، و نرخ گرسنگی جهانی کاهش یافته در حالی که نرخ چاقی سر به فلک کشیده است.
بنابراین، چه اتفاقی می افتد وقتی که جمعیت بیش از حد به یک مسئله تبدیل شود؟
طبق گزارش سازمان ملل متحد، نرخ فعلی رشد جمعیت در واقع در حال کاهش است. در طول تاریخ، تعداد زیادی رونق جمعیت وجود داشته است، عمدتاً زمانی که یک کشور از حالت جهان سوم به جهان اول تغییر می کند. اما در نهایت، همه چیز یکسان می شود. طبق گزارش سازمان ملل، با ادامه بهتر شدن اوضاع در سراسر جهان، جهان به حدود 12 میلیارد نفر خواهد رسید. این خیلی از مردم است. اما به اندازه ای نیست که نوع نگرانی آخرالزمانی را که تانوس نگران آن بود، تضمین کند. در عوض، شاید تانوس میتوانست روی چیزی مانند اینکه چگونه هوای خود را آلوده میکنیم یا اقیانوسهایمان را نابود میکنیم، تمرکز کند، زیرا این چیزی است که میتواند ما را سریعتر از جمعیت زیاد ریشهکن کند.
با این حال برخی از طرفداران مارول هنوز معتقدند که تانوس در فیلمهای MCU درست گفته است، و فرصتی برای فکر کردن درباره موقعیت خود با جزئیات زیاد نادیده میگیرند… و… میدانید… با حقایق.
با این حال، این بدان معنا نیست که نمی توان با تانوس همدردی کرد.در واقع، بسیاری از طرفداران مارول استدلال می کنند که شما می توانید و این همان چیزی است که او را به یک شرور قانع کننده تبدیل کرد، به خصوص در Avengers: Infinity War. او فقط انگشتانش را تکان نداد و برنامهریزی نکرد که چگونه تا آنجا که ممکن است شرور باشد تا بتواند حریفی شایسته برای قدرتمندترین قهرمانان زمین باشد. ثانوس به عنوان یک شخصیت ساخته شد تا قهرمان سفر خودش باشد. کسی که چیزی را در دنیا اشتباه می دید و عاجزانه می خواست آن را درست کند. اما در آن تعقیب به یک دیوانه نسل کش تشنه قدرت تبدیل شد. حتی بدتر از آن، کسی که کل ایدئولوژی اش عمیقاً ناقص بود.