هیچ مجری شبانه در تاریخ وجود ندارد که مانند کریگ فرگوسن پیروانی شبیه به فرقه پیدا کند. اما شاید بهترین چیز در مورد کریگ این واقعیت است که او واقعاً برای "به دست آوردن" آن تلاش نکرد. نگرش آزادانه او چیزی است که مردم در مورد او می پرستند. و با این حال، نمایش او برنده جایزه محبوب Peabody شد. این چیزی بود که در مورد Craig's Late Show، که پس از نمایش تحسین شده دیرهنگام دیوید لترمن دنبال شد، شما نمی دانستید که قرار است چه باشد در حالی که همیشه می دانستید که چیست. کریگ همیشه خودش بود، اما راههایی پیدا میکرد تا شما را شگفتزده کند. این را نمی توان برای هیچ یک از مجریان برنامه گفتگوی فعلی گفت.
از بسیاری جهات، کریگ فرگوسن مجسم کننده آن چیزی است که مخاطبان در حال حاضر به آن نیاز دارند.این تجسمی است که از زمان خروج او از اواخر شب در سال 2014 دیده نشده است. در حالی که مرگ آخر شب، و همچنین شغل مجری برنامه گفتگو، به آرامی برای سال ها اتفاق می افتد، شکی نیست که وقتی کریگ فرگوسن ادامه داد، همه چیز تغییر عمده ای پیدا کرد. در اینجا دلیل…
Inside The Death Of Late-Night
شما نمی توانید در مورد مرگ آخر شب بدون صحبت از ظهور فناوری و اینترنت صحبت کنید. قبلاً مردم هر شب برای تماشای جانی کارسون، جک پار، یا برخی دیگر از پادشاهان و ملکهها (آهم… آها… جوآن ریورز) آخر شب کوک میکردند. تلویزیون رویداد بود. و این چیزی بود که تقریباً وارد خانه همه میشد، زیرا تنها کانالهای زیادی برای اتصال وجود داشت. همین را می توان در مورد اجرای اولیه دیوید لترمن و جی لنو به عنوان مجریان آخر شب تا زمانی که شرکت گرایی در قلمرو اینترنت و پخش به راه افتاد، گفت.
هر چه تعداد کانالهای بیشتری وارد میشد، مجریان برنامههای گفتگوی بیشتر و مخاطبان جی و دیوید برخی از آنها را کاهش میداد.سپس اینترنت با شکوه تمام وارد شد و باعث شد که برنامههای آنها به جای مصاحبه، کمدینهایی که استندآپ میکنند و مونولوگ افتتاحیه مجری برنامههایشان بیشتر و بیشتر درباره طعمههای کلیکی و لحظهگیری بیشتر باشد. جی همچنین درگیر یک جنگ بزرگ با کانن اوبراین شد که باعث اصطکاک در صنعت شد. و دیوید، خوب، همانطور که احتمالاً اعتراف می کند، از این کار خسته شد و تقریباً در هر لحظه نفوذ کرد.
کریگ فرگوسن، از سوی دیگر، چیزها را به روشی بسیار منحصر به فرد زنده نگه می داشت. اما بعداً در مورد آن بیشتر توضیح خواهیم داد.
بعد از جدایی کریگ، دیوید و جی، تماشاگران شاهد ظهور جیمی فالون بودند، مجری که بسیاری معتقد بودند جعلی بود و خیلی تلاش کرد تا مورد پسند مهمانانش قرار گیرد و در فضای آنلاین عمق، لبه یا اعتبار واقعی را از دست داد.. او انتخابی خسته کننده و ایمن است که هیچ چیز جدیدی را امتحان نمی کند، اما به نیازهای اینترنت توجه می کند، بی شباهت به لیلی سینگ. همین امر اغلب در مورد سلف کریگ، جیمز کوردن، گفته میشود که سریال The Late Late Show را به کارائوکههای کاراپول و میمهای زنده تقلیل داده است.این کاملاً هیچ یک از تقصیر آنها نیست، شبکه های معتبر آنها احتمالاً آنها را مجبور می کنند این کار را انجام دهند تا مرتبط باقی بمانند و درآمد کسب کنند.
سپس استفان کولبر است که در نقش گزارش کولبر خود در طنز سیاسی عالی بود، اما در پر کردن کفش های دیوید لترمن راحت به نظر نمی رسید. به همین دلیل است که سیاست بر روی نمایش او سنگین شده است، چیزی که به نظر می رسد مخاطبان علاقه ای به آن ندارند، زیرا آنها همیشه به دنبال فرار از آن بوده اند، کم و بیش. همین امر در مورد ست مایرز نیز صادق است که هنوز احساس میکند در حال انجام «بهروزرسانی آخر هفته» در SNL است.
جیمی کیمل سال ها میزبان جالبی بود. او همیشه معتبر، صمیمانه و بامزه بوده است. اما او نیز قربانی نیاز به ایجاد محتوای آنلاین به جای برنامههای با کیفیت در اواخر شب شده است. ناگفته نماند که مردم همیشه چیزی بحث برانگیز در مورد بیت های گذشته او پیدا می کنند. آن مرد تلاش میکند، اما برنده شدن برایش سخت است.
بین ایرادات میزبانان فعلی، شرکت گرایی در عصر تکنولوژی، و ظهور مصاحبه های طولانی مانند در پادکست جو روگان، برنامه رادیویی هاوارد استرن، و حتی در حوزه طنز سیاسی، مانند زمان واقعی با بیل ماهر، به نظر می رسد آخر شب تمام شده است.با این حال، اگر کسی مانند کریگ فرگوسن وجود داشت، احتمالاً باز میگشت.
چرا کریگ فرگوسن آخرین میزبان بزرگ آخر شب بود
کریگ فرگوسن هنگامی که در سال 2005 مدیریت The Late Late Show را بر عهده گرفت، صفحه ای از کارهای اولیه دیوید لترمن برداشت. او به سراغ قطعات آوانتگارد رفت و ریسک کرد. اما سرانجام، کریگ جای خودش را در دنیای آخر شب پیدا کرد. … او آن را یک طنز معتبر ساخت. در حالی که دیوید لترمن اولیه و کانن اوبراین هر دو به روش خود این ژانر را به سخره گرفتند، کریگ آن را در جهت دیگری پیش برد.
به جای یک میزبان واقعی، او یک اسکلت ربات همجنس گرا داشت. او بهجای مصاحبههای از پیش برنامهریزیشده، به وضوح سؤالات را پاره کرد و گفتوگوی معتبر (و گاه ناهنجار) با مهمانانش داشت. او بهجای انجام شوخی پشت سرگذاشتهشده، هجو میکرد و گاهی در مورد آنچه واقعاً در ذهنش بود صحبت میکرد. علاوه بر این، او نمی ترسید که به چیزهای عجیب و غریب و حواس پرت بپردازد، حتی اگر همیشه کارساز نباشد.
برای بسیاری، کانن اوبراین کارهای مشابه زیادی انجام داد. گرچه، او بیشتر به سمت احمق ها متمایل بود تا طنزهای ژانر یا صمیمانه. کانن همچنین برنامه یک ساعته خود را به یک برنامه 30 دقیقه ای تبدیل کرد و سعی کرد قبل از اینکه امسال این ژانر را ترک کند، آن را با عصر اینترنت مرتبط تر کند. او سعی کرد چیزها را تغییر دهد تا آنها را مرتبط، شخصی برای او نگه دارد و به طور همزمان به آنچه قبلاً آمده احترام بگذارد. از طرف دیگر کریگ یک انقلابی بود. او علیه وضعیت موجود جنگ به راه انداخت، اما این کار را با جذابیت، کاریزما، خوش بینی و بدون منیت انجام داد.
کریگ فرگوسن تمام برنامهاش را بر اساس استانداردهای صنعت، خود رسانه، فقدان صلاحیتهایش برای آن طراحی کرد و تا انتها کاملاً خندهدار و صمیمانه بود. مهمانان او را دوست داشتند. طرفدارانش هنوز نمی توانند درباره او صحبت نکنند. و خروج او از اواخر شب نشان دهنده پایان چیزی بود که رسانه زمانی بود. حالا میزبانان نسخههای جوکهای مشابه را تکرار میکنند، برای ارتباط اینترنتی با هم رقابت میکنند و هر کاری میکنند تا ظرف را به هم نزنند.
خسته کننده.