James Bond تنها نقش ارزنده این فرنچایز نیست. این فقط این نیست که چه کسی نقش جیمز باند بعدی را بازی خواهد کرد. همچنین درباره این است که چه کسی فیلم بعدی را کارگردانی خواهد کرد.
در حالی که در طول این سال ها تعداد زیادی 007 بالقوه وجود داشته است، کارگردانان بالقوه زیادی نیز وجود داشته اند که می توانسته اند داستان های خود را درباره این جاسوس به ما ارائه دهند. اما متاسفانه کارگردانان از آلفرد هیچکاک تا کوئنتین تارانتینو از این فرصت محروم شده اند، از جمله کارگردان مشهور دیگری. استیون اسپیلبرگ.
اینجاست که چرا اسپیلبرگ از فیلم جیمز باند خودش نه یک بار بلکه دو بار محروم شد.
اسپیلبرگ به گفته تهیه کننده باند، "مناسب نبود"
اسپیلبرگ پادشاه فیلم های ماجراجویی و اکشن است، بنابراین تعجب آور است که می شنویم او از ساختن فیلم باند خود رد می شود.
پس از اولین دو فیلم موفقش، آرواره ها و برخوردهای نزدیک از نوع سوم، اسپیلبرگ متقاعد شد که تجربه اش به او اجازه می دهد تا فیلمی باند را کارگردانی کند. سپس، بدون هیچ جا، در پاریس با خود راجر مور برخورد کرد و در مورد خواسته هایش به او اعتماد کرد.
مور به MTV گفت: "ما نشستیم و صحبت کردیم." او گفت که دوست دارد یک باند را کارگردانی کند. در آن زمان، تنها چیزی که در مورد او میدانستم این بود که «دوئل» را دیده بودم، که فکر میکردم فیلمسازی فوقالعادهای بود، و او در آن زمان چندان شناخته شده نبود."
بنابراین مور مستقیماً به سراغ تهیهکننده قدیمی جیمز باند و یکی از بنیانگذاران Eon Productions، آلبرت "کابی" بروکلی درباره ایده اسپیلبرگ رفت.
نظر بروکلی درباره اسپیلبرگ احتمالاً آن چیزی نبود که کارگردان انتظار داشت.
اسپیلبرگ به رادیو بی بی سی گفت: "من دوبار با کوبی بروکلی تماس گرفتم، و بعد از "آرواره ها" که چنین موفقیت بزرگی بود، فکر کردم "هی مردم اکنون به من برش نهایی می دهند." خدماتم را ارائه داد اما او فکر نمیکرد که من برای این نقش مناسب باشم. سپس حتی بعد از اینکه «برخورد نزدیک» [از نوع سوم] بیرون آمد و موفقیت بزرگی کسب کرد - یک بار دیگر - من سعی کردم در یک فیلم باند شرکت کنم و حالا آنها میتوانند استطاعت من را ندارید."
دلیل اصلی که کلم بروکلی بار اول او را رد کرد، نداشتن تجربه بود. در آن زمان، اسپیلبرگ به سختی نام آشنای امروزی بود.
مور گفت: «اسپیلبرگ یک قطعه میخواست، و کابی نمیخواست چیزی بدهد. او نمیخواست امتیاز بیشتری از باند به کارگردانهایی بدهد که وارد میشوند.»
اگر اسپیلبرگ نقش را برعهده می گرفت، احتمالاً جاسوسی که مرا دوست داشت (1977) و/یا Moonraker (1979) را کارگردانی می کرد. با این حال، اشکالی ندارد، زیرا اگر او این کار را می کرد، ما هرگز در طول آن دهه به برخی از موفقیت های اسپیلبرگ نمی رسیدیم، از جمله ایندیانا جونز.
اما افکار اسپیلبرگ در مورد ساخت فیلم های آینده باند چیست؟ می گوید بعید است. اسپیلبرگ در مصاحبه ای با اینترتینمنت ویکلی، بار دیگر اشاره کرد که بعید بودن به این دلیل است که آنها دیگر نمی توانند او را بپردازند.
«زمانی که برای اولین بار شروع به ساختن فیلم کردم، تنها فرنچایزی که به آن اهمیت می دادم و می خواستم بخشی از آن باشم جیمز باند بود. زمانی که به عنوان کارگردان تلویزیون شروع به کار کردم، رویای من این بود که فیلم کوچکی بسازم که شهرت پیدا کند و سپس کابی بروکلی [تهیه کننده فقید سریال باند] با من تماس گرفت و از من خواست کارگردانی کنم. عکس بعدی جیمز باند. اما من هرگز نتوانستم کابی بروکلی را به استخدام خود درآورم - و اکنون، متأسفانه، آنها نمی توانند من را بپردازند."
مور نظریه ای دارد مبنی بر اینکه اگر اسپیلبرگ ایندیانا جونز را نمی ساخت، به فیلم های باند چیزی نمی داد.
مور گفت: «اسپیلبرگ ایندیانا جونز را ساخت که واقعاً یک قدم فراتر از باند است. "این باعث شد باند جلوتر باشد."
اسپیلبرگ ارجاعات باند را در «ایندیانا جونز» قرار داد
از قضا، بروکلی از اسپیلبرگ پرسید که آیا می تواند از ملودی پنج نت معروفی که در «برخورد نزدیک» برای فیلم باند، Moonraker استفاده شده بود استفاده کند. اما این بدان معنا نیست که بروکلی قرار بود در ازای آن صندلی کارگردانی را پیشنهاد دهد.
اسپیلبرگ به هالیوود ریپورتر گفت: «کابی از من اجازه خواست تا از پنج نت معروف موسیقی در «برخورد نزدیک» برای Moonraker استفاده کنم. "حتماً گفتم و اتفاقاً برای باند جای من داری و او گفت نه!"
باند ارتباطات اسپیلبرگ داشت، بنابراین در ازای آن، اسپیلبرگ خواهان ارتباط باند در فیلمهایش بود. او تا جایی که میتوانست به فرنچایز مورد علاقهاش ارجاع داد، بدون اینکه خیلی واضح باشد.
جرج لوکاس ممکن است در تعطیلات با اسپیلبرگ ایده ایندی را مطرح کرده باشد، اما اسپیلبرگ هنوز مجوز اضافه کردن 007 مرجع را در اینجا و آنجا داشت. این دو شخصیت از بسیاری جهات شبیه به هم هستند و ماهیت سریال فرنچایز ایندیانا جونز از باند الگوبرداری شده است.
هر دو باند و ایندی دائماً در یک ماجراجویی جدید، اغلب خطرناک، در سراسر جهان سفر می کنند که توسط موسیقی به همان اندازه عالی تحت الشعاع قرار می گیرد. اما در نهایت هر دو توانایی عجیب و غریبی دارند که در هنگام فراخوان به عمل بیایند.
یک مورد که به نظر می رسید این دو شخصیت با هم ترکیب می شوند در معرفی ایندیانا جونز و معبد عذاب اتفاق افتاد.
صحنه افتتاحیه ادای احترام به فیلم باند Goldfinger است. ما ایندی را میبینیم که تقریباً در یک کلوپ شبانه یک لباس سفید یکسان با یقه گل قرمز پوشیده است، همان لباسی که شان کانری در گلدفینگر میپوشد.
البته، در آن زمان، هیچ یک از بازیگران نمی دانستند که در نهایت در ایندیانا جونز و آخرین جنگ صلیبی نقش پدر و پسری را بازی خواهند کرد. در واقع، اسپیلبرگ کانری را به طور خاص به این دلیل انتخاب کرد که او باند بود.
بنابراین همه چیز به شکلی عجیب و غریب کامل شد. اسپیلبرگ خودش با باند کار کرد و فیلم های باند مانند خودش را ساخت. در پایان، این دو فرنچایز بر یکدیگر اثر گذاشتند، و این همان چیزی است که داستان سرایی عالی دارد.
اما رد شدن اسپیلبرگ واقعاً تعجب آور نیست. سازندگان باند ثابت کردهاند که چیزهای بسیار خاصی دارند تا طرفداران مشتاق را راضی نگه دارند. هیچ کس در ابتدا دنیل کریگ را دوست نداشت.