در 25 ژوئن 1993، یک کمدی رمانتیک در سینماهای سراسر ایالات متحده اکران شد که برای چندین دهه به مرکز گفتگو تبدیل شد. این تصویر با بازی تام هنکس و مگ رایان افسانهای، نام بیخوابی در سیاتل را بر عهده داشت و جف آرچ و نورا افرون، که کارگردانی هم بودند، نوشته شده بود.
این فیلم در باکس آفیس موفقیت شگفت انگیزی داشت، زیرا در مقابل بودجه 21 میلیون دلاری، گردش مالی ناخالص 227.8 میلیون دلاری را به دست آورد. جدای از موفقیت، Sleepless in Seattle بدون بحث نبوده است و در مجامع مختلف به عنوان «سمی» و «مشکلآمیز» توصیف شده است.
با این وجود، هنوز حمایت زیادی از کلاسیک وجود دارد و بسیاری از طرفداران معتقدند که هنوز ارزش تماشای آن را دارد. ما بررسی می کنیم که چرا.
مشکلات از کجا شروع می شوند
در خلاصه داستان بی خوابی در سیاتل در Rotten Tomatoes آمده است: "پس از مرگ همسرش، سم بالدوین با پسرش جونا به سیاتل نقل مکان می کند. زمانی که جونا برای یافتن همسر جدیدی به یک برنامه رادیویی گفتگو می کند. برای پدرش، سام با اکراه وارد خط می شود تا در مورد احساسات خود صحبت کند."
"آنی رید، خبرنگاری در بالتیمور، صحبت های سام را می شنود و با وجود نامزدی، عاشق او می شود. او که مطمئن نیست به کجا ختم می شود، نامه ای به سام می نویسد و از او می خواهد که او را در ساختمان امپایر استیت ملاقات کند. روز ولنتاین."
هنگامی که هری ستاره سالی را ملاقات کرد، مگ رایان نقش خبرنگار آنی رید را بازی کرد که با بازی تام هنکس عاشق سم بالدوین شد. در زمانی که آنی از سام می خواهد که او را در ساختمان امپایر استیت ملاقات کند، او با شخصیتی به نام والتر جکسون (بیل پولمن) در رابطه است.
این جایی است که ظاهراً مشکلات برای Sleepless در سیاتل شروع می شود. به غیر از این واقعیت که او اکنون بین دوست دخترش و دوست پسر جدید او قرار دارد، والتر عملا دوست پسر کاملی است. شاید برای اینکه او را برای تماشاگران کمتر دوست داشته باشد، این شخصیت با نقاط ضعف متعددی همراه بود: او یک رقصنده ناامید بود که مجبور بود با انواع آلرژی ها مبارزه کند.
حمایت از رفتار استالکر
به جای پایان دادن به رابطه خود با والتر برای دنبال کردن شعله جدیدش، آنی به سادگی نسبت به او سرد می شود و عملاً شروع به تعقیب سام می کند. او از منابع موجود در محل کار خود برای یافتن محل زندگی او استفاده می کند و سپس یک کارآگاه خصوصی را استخدام می کند تا جزئیات زندگی مرد بیوه را بررسی کند و به او گزارش دهد.
از این نظر، فیلم اساساً از رفتار استالکر حمایت می کند. برای بدتر شدن اوضاع، آرچ و افرون تصمیم گرفتند بیتوجهی آنی را با سم تکرار کنند.پس از نقل مکان به بالتیمور، او با یک زن جدید به نام ویکتوریا آشنا می شود که عملاً شخصیت آینه ای والتر است: او عصبی و بسیار شایسته به تصویر کشیده می شود.
همانطور که آنی والتر را نادیده می گیرد، سم با ویکتوریا با عشق و مراقبتی که از یک دوست پسر انتظار دارید رفتار نمی کند، که این سوال را ایجاد می کند که چرا او می خواهد با او در رابطه باشد. مقام اول.
قابل پیشبینی است که داستان پس از ملاقات سم و آنی در ساختمان امپایر استیت با یک اتفاق خوش و خرم به پایان میرسد.
طرفداران و منتقدان را تحت تأثیر قرار داد
علی رغم همه این پیچیدگی ها، بی خوابی در سیاتل فیلمی است که طرفداران و منتقدان را تحت تأثیر قرار داده است. راجر ایبرت منتقد مشهور سینما در تمجید خود سخاوتمندانه بود، همانطور که در وب سایت خود نوشت: «بی خوابی در سیاتل مانند یک برنامه گفتگوی زودگذر است، به اندازه نمایش اخیر ساخته شده است، و در عین حال آنقدر گرم و ملایم است که در تمام طول مسیر لبخند زدم."
او همچنین در مورد بازی های هنک و رایان ابراز خوشحالی کرد: "بازیگران به خوبی با این مواد سازگار هستند. تام هنکس لبه خاصی را از شخصیت خود جدا نگه می دارد، که او را از اینکه صرفاً یک مرد پاییز باشد، باز می دارد."
"مگ رایان، که یکی از دوستداشتنیترین هنرپیشههای اطراف است و معصومیت وصف ناپذیری از دوریس دی دارد، میتواند ما را از کیفیت جادویی عشق ناگهانی خود به صدای رادیویی متقاعد کند، بدون اینکه اجازه دهد دستگاه به نظر برسد. مثل حقه ای که مطمئناً هست."
نزدیک به 30 سال بعد، به نظر می رسد که فیلم امروز به همان اندازه که در آن زمان عشق می ورزد. یکی از سینماگران با نام کاربری "Longtime_Geek" اخیراً در مورد بررسی راجر ایبرت اظهار نظر کرد و گفت: "من یک متعصب سینما هستم و 60 سال است که هستم. تقریباً هر ژانری را که قابل تصور است دوست دارم. اما در زمان فاصله گذاری اجتماعی و قرنطینه شخصی. ، من روی سه ژانر خاص تمرکز می کنم: هیجان انگیز، کمدی و فیلم های عاشقانه."
"بی خوابی در سیاتل مرا از نگرانی هایم دور می کند و به من اجازه می دهد آرامش داشته باشم و از یک رمان عاشقانه نوپا بین دو شخصیتی که به آنها اهمیت می دهم لذت ببرم. تقریباً 30 سال پیش [در] تئاتر از آن لذت بردم و هنوز هم آن را تماشا می کنم. هر یا دو سال تا به امروز."