ریبل ویلسون بازیگر استرالیایی از بسیاری جهات غیرقابل انکار است. این کمدین بلوند، به خاطر نقش های خنده دارش در فیلم هایی مانند سه گانه Pitch Perfect، Hustle، Bridesmaids، Cats و Isn't It Romantic شناخته می شود. در چند سال گذشته، او همه جا بوده است، و مگر اینکه زیر یک صخره یا غار ساکن شوید، احتمالاً نام او را یکی دو بار شنیده اید.
پس چگونه این بازیگر با استعداد راه خود را به پرده نقره ای رساند؟ آیا رویای کودکی او تبدیل شدن به بزرگترین چیز در فیلم های کمدی بود؟ آیا او به دلیل شوخ طبعی، جذابیت و کاریزمای خود از خیابان بیرون کشیده شد؟
نه دقیقا.شیرجه ربل ویلسون به بازیگری به شیوه ای بسیار غیر متعارف رسید. تماس او زمانی اتفاق افتاد که او از یک وضعیت بسیار جدی توهم داشت. ظاهراً این تصورات بیماری او را به شهرت رساند. صادقانه بگویم، این نوع مسیر شغلی به نوعی با شخصیت او مطابقت دارد و ما داستان او را دوست داریم.
حمله شدید مالاریا در سن نوزده سالگی او را دچار توهم کرد
بسیاری از بازیگران زن از سنین جوانی رویای صحنه را در سر می پرورانند و برخی دیگر استعدادهای تحقق نیافته ای هستند که توسط افرادی کشف می شوند که امکانات خود را در حالی که حتی خودشان نمی بینند کشف می کنند. Rebel هیچ کدام از اینها نیست. او در مسیری کاملاً متفاوت قرار داشت که ناگهان زندگی او را با یک توپ منحنی پرتاب کرد. شورشی نوزده ساله بود که از خانه در کشور موزامبیک دور بود که با یک حمله شدید مالاریا سرنگون شد.
بیماری بسیار جدی ویلسون را در بیمارستانی فرو برد، جایی که پرسنل پزشکی داروهایی را برای کنترل وضعیت تهدید کننده زندگی او تجویز کردند. داروهای نجات دهنده باعث شد که این بازیگر روزی دچار توهم شود.این توهمات اواسط بیماری بود که در نهایت او را به سمت مسیر زندگی جلوی دوربین سوق داد.
برخی از مردم داروهایی که رویا آور هستند مصرف می کنند و آنها را چیزی جز یک عارضه جانبی نمی دانند. دیگران، مانند ربل ویلسون، آنها را بسیار عمیق تر مطالعه کردند. او این رؤیاها را تجربههای نزدیک به مرگ میدانست و آنها را به سمتی وادار میکرد که باید به آن تبدیل شوند. هنگامی که شورشی ویلسون بهبود یافت، تصمیم گرفت توهمات خود را به خاطر بسپارد و به آنها اجازه دهد تا او را به مسیر همیشگی خود در زندگی راهنمایی کنند.
مرد! این مسیر قرار بود چه سواری داشته باشد!
آن توهمات او را به بازیگری سوق داد
همانطور که Rebel در هوشیاری و خارج از هوشیاری بود، تصورات بسیار واضحی از خود به عنوان یک بازیگر برجسته داشت. او خود را در آینده دید که در حالی که برای دستاوردهای بازیگریاش جایزه دریافت میکرد، روی صحنه سخنرانی میکرد. ویلسون در مصاحبهای فاش کرد که به او گفته شده بود برای مبارزه با بیماریهایی مانند مالاریا در خارج از کشور قرص بخورد، اما شنیده بود که این قرصها باعث مشکلات روانی میشود، بنابراین او ترجیح داد قرص مصرف کند.او واقعاً به مالاریا مبتلا شد و به نوبه خود مجبور شد برای نجات جانش دارو مصرف کند.
در طول مدت اقامتش در بیمارستان، ریبل گفت که تقریباً چیزی نمی شنود، چیزی نمی بیند، و با این حال، او در خواب دید که سخنرانی را برای دستاوردهای بازیگری خود می پذیرد و در واقع آن را رپ می کند. در حالت نزدیک به کما، زندگی او در نهایت در مقابل او گذاشته شد. تصاویری که Rebel تجربه کرد به قدری واضح بود که وقتی او در فضای شفاف بود، نتوانست آنها را رها کند. آنها بخشی از او بودند، و او باید آن بخش را به خوبی می دید.
دو دهه بعد Rebel Wilson یکی از پرطرفدارترین بازیگران زن در صنعت سرگرمی است
به دنبال بیماری خود، Rebel تمام انرژی خود را به سمت کسب و کار سرگرمی معطوف کرد. چهار سال پس از پایان زندگیاش، او از تئاتر جوانان استرالیا فارغالتحصیل شد و اولین نقش اصلی خود را در کمدی «گوه» به دست آورد، جایی که او در نقش تولا بازی کرد.از این نقطه به بعد، همه چیز برای Rebel پیش بود.
حرفه بازیگری او فقط از همان اولین کنسرت سرنوشت ساز بالا رفت. او در سال 2013 جایزه فیلم MTV را به خاطر بازی در نقش «امی چاق» در فیلم Pitch Perfect دریافت کرد. دوباره، در سال 2016، ویلسون یک مرد ماه را در جوایز MTV برای بهترین بوسه در کارش در دنباله Pitch Perfect به خانه برد. او همچنین یک جایزه انتخاب نوجوان و یک جایزه زرق و برق را در سال های بین دو به دست آورد.
این روزها Rebel Wilson یکی از محبوب ترین سرگرمی ها در صنعت سرگرمی است. در حالی که ستاره او همچنان به رشد خود ادامه می دهد، او بدون شک به خاطر موفقیت بی پایان خود در عرصه بازیگری باید از او تشکر کند. اگر Rebel به دوردست سفر نمی کرد، از توصیه های پزشکی اجتناب نمی کرد، و در نهایت با یک مورد ناخوشایند مالاریا مواجه نمی شد، چه کسی می داند که سرنوشت او چه می شد! صرف نظر از این، ما خوشحالیم که مسیر زندگی او توانست او را به صفحه های تلویزیونی و سینمایی ما هدایت کند، جایی که می توان استعداد او را ارزشمند دانست و از آن لذت برد.
هرگز فکر نمی کردیم این را بگوییم، اما از شما متشکرم، مالاریا.