وقتی کسی به رسوایی مرتبط با کابوی نیمه شب فکر می کند، احتمالاً ذهنش به سمت جان وویت می رود. به هر حال، این بازیگر تحسین شده با دخترش، آنجلینا جولی نیز در یک دعوای عمومی قرار داشته و ظاهراً به دلایل مختلف توسط هالیوود کنسل شده است. با این حال، زمانی که فیلم سال 1969 اکران شد، جان یکی از محبوب ترین ستاره ها در این تجارت بود. بیشتر به این دلیل که او فیلم های عالی ساخت.
کابوی نیمه شب که توسط والدو سالت نوشته شده و توسط جان شلزینگر کارگردانی شده است فیلمی عالی است. در این شکی نیست. اما با بحثهای متعددی نیز همراه بود، یعنی رتبهبندی X آن. با توجه به اینکه این فیلم اولین فیلم با رتبه X بود که در اسکار بهترین فیلم را دریافت کرد، این فیلم برخی را به سمت اشتباه سوق داد.و همانطور که مشخص است، موضوع آن یکی از دلایلی بود که باعث شد یک رسوایی کمتر شناخته شده دیگر در پشت صحنه وجود داشته باشد.
در طول مصاحبه با Vulture، برندا واکارو، که نقش یکی از افراد اجتماعی به نام شرلی را بازی می کرد، چند واقعیت نگران کننده را در مورد تجربه ساخت این فیلم تحسین برانگیز فاش کرد…
Brenda Vaccaro تقریباً در فیلم Midnight Cowboy بازیگری نشد
در حالی که تمرکز فیلم Midnight Cowboy بسیار بر پویایی تا حدی همجنسگرایانه بین جو وویت (کارگر شب) و دلال محبت او، راتسو با بازی داستین هافمن است، شرلی برندا واکارو هنگام مهمانی نمایش را می دزدد. با آنها.
برندا به Vulture توضیح داد که کارگردان جان شلزینگر او را در یک موزیکال برادوی به نام How Now, Dow Jones دیده است. اما بر خلاف ماریون دوگرتی، کارگردان بازیگر، فکر نمیکرد که او برای این فیلم مناسب باشد.
"[جان] فکر نمی کرد من برای نقش در فیلم Midnight Cowboy مناسب باشم. بنابراین وارد شدم و تست دادم.برندا توضیح داد: "من فکر میکنم او از این موضوع ناراحت بود، زیرا [بازیگر] جنیس رول [همچنین در مزایده گذاشته بود]. او خیلی سکسی بود، من او را دوست داشتم. وارد شده بود و خوانده بود. و او فکر کرد که او تیغ تر است. او فکر می کرد که من خیلی شبیه "سلام، من معشوقه شما هستم." خیلی دوستانه، خیلی شیرین، خیلی خوب. او کسی را میخواست که بتواند تو را با تیغ در عرض دو ثانیه زمین بزند."
برای منصفانه بودن، جان در ابتدا از بسیاری از انتخاب های بازیگری خود، از جمله جان وویت، راضی نبود. دلیلش این است که او در ابتدا بازیگری به نام مایکل سارازین میخواست.
"[جان] نتوانست او را جذب کند. بنابراین جان یک انتخاب ثانویه بود، "برندا گفت. او داستین هافمن را نمیخواست. او نمیدانست که حق با اوست. او کوتاهقد بود. او فکر نمیکرد که این راتسو باشد. بنابراین داستی او را صدا کرد و گفت: "من تو را به مرکز شهر میبرم.". او را به منطقه Meatpacking برد، یک غذاخوری قدیمی بود، و او به داخل غذاخوری رفت، و یک پیشخدمت بود که لنگان لنگان، که ریشش را نتراشیده بود، بود و گفت: "کجا میخواهی بنشینی؟" و داستی گفت: «این راتسو است.و جان شلزینگر او را در همانجا استخدام کرد."
داستان اینکه چگونه برندا جان را متقاعد کرد که او را برای نقش شرلی استخدام کند چندان دراماتیک نبود. در واقع، قبل از اینکه او را متقاعد کند، مجبور شد چهار بار برای او بخواند. و واقعاً فقط یک شیمی خوانده شده با جان وویت بود که واقعاً آن را انجام داد.
"او جان وویت را آورد و ما آنجا نشستیم و خندیدیم و شیمی را انجام دادیم. ما خیلی لذت بردیم. فکر می کنم بعد از آن، او فقط تصمیم گرفت که من می توانم به اندازه کافی شیک باشم."
رسوایی مخفی برندا واکارو در مجموعه فیلم کابوی نیمه شب
صحنه معروف برندا در کابوی نیمه شب شامل یک برخورد بسیار صمیمی با ستاره فیلم است. وقتی او در ابتدا این صحنه را خواند، متوجه شد که قرار است همه آن را آشکار کند. و این چیزی نبود که او با آن راحت باشد. او نه تنها قبلاً چنین صحنه ای را انجام نداده بود، بلکه فقط در یک فیلم دیگر به نام کجاست با گارسون کانین بازی کرده بود.
در حالی که برندا به جان شلزینگر گفت که در انجام صحنه راحت نیست، او نگرانی هایش را ابراز کرد. پاسخ او این بود که به او اجازه داد تا خمیر بپوشد.
"[او گفت]، "اما جولی کریستی خمیرهای خود را برمی دارد و آنها را دور می اندازد. احتمالاً شما هم از آنها متنفر خواهید شد."" برندا ادعا کرد. "و سپس [طراح لباس] آن راث با کت روباه آمد، و شلزینگر آن را دید. و من روی صحنه رفتم، و او گفت، "دوستش دارم. این عالی نیست که او این را گفت؟"
در طول صحنه، جان همچنین از برندا خواست تا پشت جان را پنجه کند و خون بکشد. بر خلاف خود صحنه صمیمی، برندا یکسره از انجام این کار خودداری کرد.
این صحنه در نهایت اولین صحنه ای بود که او برای فیلم گرفت. و در حالی که او ادعا میکرد که جان میتواند بسیار چالشبرانگیز باشد و "شوخیهای ناخوشایند را دوست دارد"، در نهایت او را دوست داشت.
روز اول سر صحنه، جایی که او صحنه صمیمی را که در آن احساس ناراحتی می کرد، گرفت، به دلیل دیگری بسیار چالش برانگیز بود… آنها نتوانستند دوربین را وارد اتاق کنند. بنابراین، جان به آنها گفت که باید برای آن روز تسلیم شوند.
"و من و جون هر دو به هم نگاه کردیم.من شیرینی خوردم چیزی روی فاقش داشت. و ما تمام روز را در رختخواب دراز می کشیم، مثلاً "چه کار کنیم؟" شلزینگر خداحافظی می کند و ما هر دو می گوییم: "اوه خدای من." بنابراین ما مجبور شدیم روز بعد برگردیم و همه چیز را دوباره انجام دهیم."