ناراحت کننده است که گریس و فرانکی به زودی به پایان می رسد، اما هیچ کس نمی تواند بگوید که سواری شگفت انگیزی نبود. این سریال با بازی جین فوندا در نقش گریس و لیلی تاملین در نقش فرانکی، به دلایل زیادی طرفداران زیادی پیدا کرده است. برای شروع، بازیگران برجسته. فقط فوندا و تاملین کافی بود، اما اضافه شده به آنها، بازیگران شامل سم واترستون، مارتین شین، و چند ستاره مهمان شگفتانگیز نیز میشوند. دلیل دیگری که مردم این نمایش را بسیار دوست داشتهاند به خاطر درسهای زندگی عالی است که در آن گنجانده شده است. طرح جذاب و جالب این سریال از طریق داستانهای خود چیزهای زیادی به بینندگان آموخته است و پیامهای آن و بازیهای باورنکردنی آن چیزی است که آن را به نمایشی پیشگامانه تبدیل میکند.
6 شیمی لیلی تاملین و جین فوندا
قبل از پرداختن به اهمیت اجتماعی و فرهنگی نمایش، مهم است که درک کنید که شیمی لیلی تاملین و جین فوندا چقدر عالی است. این دو بدون شک بازیگرانی باورنکردنی هستند و همیشه وقتی جداگانه کار می کنند بی عیب و نقص بازی می کنند، اما کاری که می توانند با هم انجام دهند فقط نفس گیر است. گریس و فرانکی که دهه ها با هم کار کرده اند، آخرین پروژه بزرگی است که آنها به اشتراک گذاشته اند. این سریال در فصل هفتم پخش می شود و قسمت های آخر آن به زودی منتشر می شود. این دو دوست صمیمی روی پرده و خارج از صفحه نمایش با پایان یافتن نمایش به شدت دلتنگ خواهند شد، اما امیدواریم که طرفداران همچنان با جین و لیلی همکاری دیگری داشته باشند.
5 تاریخچه فعالیت های بازیگران زن
هنگامی که جین فوندا و لیلی تاملین با هم کار می کنند، غیرممکن است که تمام پروژه های قبلی آنها را به یاد نیاورید. و هنگام یادآوری تاریخ آنها، فعالیت آنها همیشه به ذهن متبادر می شود. حتی در حال حاضر، این دو بازیگر زن هنوز هم مانند گذشته به اهداف مهم متعهد هستند.
جین فوندا یکی از حامیان اصلی افراد مشهور در مبارزه با تغییرات آب و هوایی است. چندی پیش، او در جریان اعتراضات محیط بانان دستگیر شد. لیلی تاملین، به نوبه خود، به دلیل مدت طولانی مدافع حقوق دگرباشان جنسی شناخته شده است. او که خودش یک لزبین بود، در زمانی که برای دگرباشان جنسی کار آسانی نبود، شجاعانه بدون عذرخواهی زندگی کرد. او از چندین سازمان حمایت می کند که به جوانان LGBT کمک می کند و در تمام زندگی خود سخنگوی جامعه بوده است.
4 "گریس و فرانکی" می آموزد که واقعاً هرگز دیر نیست
عبارت "هیچ وقت دیر نیست" اغلب مطرح می شود، اما اغلب اوقات این عبارت به بزرگسالان 40 ساله آنها خطاب می شود. در آن زمان از زندگی، هنوز از نظر اجتماعی قابل قبول است که خود را دوباره اختراع کنیم، اما بسیاری از اوقات، مردم انتظار دارند که سالمندان فقط خود را به زندگی ای که تا آن زمان داشته اند تسلیم کنند. گریس و فرانکی اینجاست تا به دنیا بیاموزد که مردم می توانند زندگی خود را در هر لحظه تغییر دهند.دو زن در این نمایش در اواسط دهه هفتاد، فرش را از زیر پاهایشان می کشند و مجبور می شوند راهی جدید پیدا کنند. در ابتدا، آنها متقاعد شدند که چیزی برایشان باقی نمانده است، اما با حمایت متقابل و خارجی، به زودی متوجه شدند که هنوز چیزهای بیشتری برای لذت بردن در زندگی وجود دارد. از آنجا، آنها عاشق شدند، دو تجارت راه اندازی کردند، زندگی خود را پس گرفتند و به طور کلی راهی برای شاد بودن پیدا کردند.
3 "گریس و فرانکی" ثابت کردند که عشق واقعی می تواند دوستی باشد
در حالی که داستان های عاشقانه بخش مهمی از نمایش است، به خصوص بین رابرت (مارتین شین) و سول (سم واترستون)، داستان اصلی بر دوستی خاص بین گریس و فرانکی متمرکز است.
هر دو در طول نمایش عاشق می شوند و روابط عاشقانه مهمی دارند، و گاهی اوقات این روابط بر دوستی آنها تأثیر می گذارد، اما در نهایت، آنها همیشه یکدیگر را بالاتر از همه چیز انتخاب می کنند. بله، در ابتدا آنها بیشتر از اینکه بخواهند با هم باشند به یکدیگر نیاز داشتند، اما در نهایت متوجه شدند که آنها واقعی ترین عشق، عشق بزرگ زندگی خود هستند و از اعتراف هراسی ندارند.
2 چگونه نمایش بر رابطه جنسی منعکس می شود
شاید پیشگامانه ترین خط داستانی نمایش زمانی باشد که گریس و فرانکی شرکتی را راه اندازی می کنند که ویبره برای زنان مسن تولید می کند. کل برنامه دارای طرز فکر بسیار مثبت جنسی است، اما به خصوص مهم است که آنها چگونه روی از بین بردن انگ افراد مسن که دارای زندگی جنسی هستند، کار می کنند. فرانکی همیشه در مورد رابطه جنسی بسیار باز بود، اما برای گریس کمی سخت بود که بپذیرد او سزاوار لذت بردن از آن بخش از زندگی است. با کمک فرانکی، او موفق می شود بر آن غلبه کند و هر دو با هم متحد می شوند تا این تجارت جدید را شروع کنند.
1 اهمیت زندگی با حقیقت
در پایان، مهم ترین پیامی که گریس و فرانکی را به نمایشی نمادین تبدیل می کند، اهمیت صادق بودن به خودتان در هر کاری است. این با رابرت و سول شروع می شود که تصمیم می گیرند عشق خود را برای مدت طولانی پنهان کرده اند. از آن زمان، این فقط یک سفر طولانی است که در طی آن هر یک از شخصیت ها یاد می گیرند که از زندگی کردن به حقیقت خود نترسند.گریس متوجه می شود که لیاقتش خیلی بیشتر از یک ازدواج بدون عشق است و یاد می گیرد که عشق و دوستی را که فرانکی می تواند به او بدهد را بپذیرد. فرانکی متوجه می شود که برای احساس کامل بودن به شرکت سول نیازی ندارد. و سول و رابرت متوجه میشوند که عشق واقعاً به چه معناست، و چرا با وجود واکنشهایی که ممکن است دریافت کنند، ارزش آن را دارد. هر کدام از این شخصیت ها در سال های گرگ و میش خود به این نتایج می رسند و پس از آن زندگی آنها بسیار غنی تر می شود.