ساکنان محلی یک شهر کوچک در بریتانیا وقتی متوجه شدند الک بالدوین در حال سرگردانی در خیابانهایشان بود، شوکه شدند، یکی از خانمها اظهار داشت که وقتی در سوپرمارکت به طور تصادفی با او برخورد کرد، فکر میکرد که او شبیه یک «دوستچرخ» است.
این بازیگر در حال حاضر در حال فیلمبرداری فیلم هیجان انگیز جدید '97 Minutes' است و این اولین باری است که پس از تیراندازی تصادفی فیلمبردار مرده هالینا هاچینز به سر کار باز می گردد.
گزارش شده است که بالدوین از یک سوپرمارکت و یک کباب فروشی بازدید کرده است
علاوه بر سفر به خواربارفروشی، بنا بر گزارش ها، بالدوین از یک مغازه کباب فروشی نیز دیدن کرده است.مورات منچوغلو مالک این خودرو گفت: «خانم من به من گفت: «آن جوان آنجا دقیقاً شبیه آن بازیگر است». در ابتدا هیچ توجهی نکردم، اما وقتی دیدم او نزدیکتر می شود، دیدم واقعاً او بود. چه کسی انتظار دارد چنین چیزی را در آلتون ببیند؟»
زمان بالدوین در حومههای انگلیسی به وضوح باعث شده است که او نسبت به مستندسازی افکار خود در یک سری ویدیوهای نسبتاً طولانی در اینستاگرام احساس تفکر کند. در یکی از کلیپها او به این فکر میکرد که «من در این شهر کوچک هستم. هر وقت که از آمریکا دور می شوم به چنین مکان هایی می آیم، به مکان های کوچکی از این دست نگاه می کنم.»
بالدوین دوران خود را در حومه شهر از طریق مونولوگ های ویدیویی مستند کرده است
"من فکر می کنم، "اینجا زندگی کردن چگونه خواهد بود؟" بچه بودن و اینجا خانه توست، چگونه خواهد بود؟ من در یک شهر حومه ای بسیار بزرگ در لانگ آیلند، منطقه مسکونی لانگ آیلند بزرگ شدم.»
"و هرگز فکر نمی کردم که "من باید از اینجا بروم، به هالیوود بروم" یا آن چیز دیگری. وقتی بزرگتر شدم، فکر کردم به دانشگاه بروم و این یا آن را بخوانم.»
«وقتی خانه را ترک کردم شروع کردم به فهمیدن این موضوع، یک بار که دیدم دیگران چگونه هستند، متفاوت از من. وقتی در کنار افرادی هستید که گزینههایی دارند، جاهطلبیهای آنها مسری است.»
«شما واقعاً شروع به فکر کردن در مورد آنچه می خواهید انجام دهید، آنچه قبلاً هرگز به آن فکر نمی کردید، فکر نمی کردید واقعی باشد، فکر می کنید.»
علاوه بر این، او مجذوب جوانان محلی ظاهر شد و به اشتراک گذاشت: "من می بینم که در این خیابان کوچک در این شهر کوچک قدم می زنم و بچه های کوچک و چند پسر نوجوان را می بینم."
«اینجا خانه آنهاست. تلاش برای تفریح کردن، دوری از دردسر، به دردسر افتادن. من همیشه لمس می شوم زیرا همه جا یکسان است…”
«…تا زمانی که اینجا هستم، یک دفتر خاطرات می نویسم. میتوانی ببینی هر کجای دنیا میروم، آنطور که میتوانی تصور کنی، موهایم سرکش است.»