فیلمهای دهه هشتادجایگاه منحصر به فردی در تاریخ دارند، زیرا این دهه تغییر قابل توجهی را نسبت به دهه 70 نشان داد و در عین حال منجر به انقلاب سینمایی در دهه 90 شد. بسیاری از فیلمهای دهه 80 وجود دارند که به عنوان کلاسیک معرفی شدهاند و بسیاری از فیلمسازان در آن زمان مهر خود را بر این صنعت بر جای گذاشتهاند.
پسران گمشده، که توسط جوئل شوماخر کارگردانی شد، به سینماها رفت و به سرعت به یک فیلم خون آشام کلاسیک تبدیل شد. بازیگران جوان نقش های خود را به کمال پر کردند و تا به امروز، طرفداران ترسناک هنوز هم عاشق تماشای این فیلم و لذت بردن از هر ثانیه از آن هستند. این یک فیلم فوق العاده است، اما در اوایل، تفاوت هایی وجود داشت که همه چیز را برای فیلم و میراث آن تغییر می داد.
بیایید نگاهی بیندازیم که چگونه The Lost Boys تقریباً کاملاً متفاوت به نظر می رسیدند.
'The Lost Boys' یک کلاسیک دهه 80 است
در سال 1987، زمانی که The Lost Boys به سینماها راه پیدا کرد، فیلمهای خون آشام ظاهری منحصر به فرد و کاملاً دهه 80 پیدا کردند. این فیلم یک جواهر مطلق دهه است که افسانههای کلاسیک خون آشامها را گرفت و با آن چیزی سرگرمکننده ساخت. این فیلم با بازی بازیگران جوان باهوشی دقیقاً همان چیزی بود که طرفداران ترسناک در دهه 80 به دنبال آن بودند.
به کارگردانی جوئل شوماخر افسانه ای، فیلم پسران گمشده فیلمی بود که همه کارهای کوچک را درست قبل از راهیابی به پرده بزرگ انجام داد. فیلمنامه تیز بود، بازی عالی بود، و فیلم به اندازهای جذاب بود که در مواقعی که لازم بود، دلپذیر باشد. تعادل کامل برقرار شد و پس از فروش بیش از 30 میلیون دلار در گیشه، دهه 80 کلاسیک دیگری را در دست داشت.
پسران گمشده فیلم فوقالعادهای بود و رساندن فیلمنامه به جایی که باید انجام میشد کار قابل توجهی را طلب کرد.
تغییرات در فیلمنامه ایجاد شد
ممکن است طرفداران آنچه را که در پسران گمشده می بینند دوست داشته باشند، اما برای اینکه فیلم به طور کامل به پتانسیل خود برسد، تغییرات زیادی باید انجام می شد.
در کتابی از پشت صحنه توسط پل دیویس، نویسنده خاطرنشان می کند که "فیلمنامه پسران گمشده (عنوان اصلی آن - The' در بازاریابی اضافه شد) تغییرات زیادی را بین آنها تجربه کرد. پیش نویس «چراغ سبز» آوریل 1986 و پیش نویس تیراندازی 27 می. خون آشام الکس وینتر، مارکو، در ابتدا به بقیه پسران در محاصره خانه پدربزرگ پیوست (فقط توسط شخصیت کوری هایم، سم، با ریختن سیر در خانه او کشته شد. دهان)، و استار در ابتدا قرار بود دیوید (کیفر ساترلند) را بکشد."
تغییر عمده دیگر این بود که مایکل در واقع تبدیل به یک خون آشام شد. در ابتدا، هرگز قرار نبود این اتفاق بیفتد، که می توانست به شدت فیلم را تغییر دهد.
"برای مثال، در هیچ پیش نویس فیلمنامه، مایکل (جیسون پاتریک) به یک خون آشام تبدیل نمی شود - چیزی که پاتریک در سه ربع از آن مطلع نشد که در حال انجام گریم است. صندلی، "دیویس نوشت.
اینها تغییرات عمده ای هستند، اما در مقایسه با آنچه که پایان اصلی قرار بود برای فیلم انجام دهد، رنگ پریده است.
تقریباً کاملاً متفاوت بود
واضح است که افرادی که این فیلم را می سازند باید کارهای زیادی برای ساختن فیلمی که می خواستند انجام دهند، و این شامل تغییر اوضاع نیز می شد. پایانی که در حال برنامه ریزی بود، پایانی بود که می توانست همه چیز را برای فیلم تغییر دهد.
کتاب پر دیویس، "اما یک تغییر بزرگ بین دو پیش نویس، پایان واقعی فیلم بود. جمله معروف پدربزرگ درباره "…همه خون آشام های لعنتی" همیشه وجود داشت، اما در پیش نویس آوریل. ، سپس به غار برگشتیم، جایی که گروه جدیدی از نوجوانان (شامل نازیهای موج سوار و ماریا دستیار فروشگاه ویدیوی مکس – با بازی کلی جو مینتر) به داخل تونل کوچکی که پسران گمشده در آن خوابیده بودند خزیده شدند. دوربین یک نقاشی دیواری مربوط به اوایل قرن را به تصویر کشید که مکس را در پیاده رو به تصویر میکشید."
این پایان برای فیلم خیلی تغییر می کرد، و دلیلش اینجاست. پایانی که میگیریم پایانی قطعی به داستان میدهد، اما این باعث میشد که در را کاملاً باز بگذاریم. مکس مغلوب شده است، این را ما می دانیم، اما این پایان نشان می دهد که او کاملاً می تواند در نقطه ای بازگردد، و از جاودانگی مکس فرار می کند. همه چیز را برای مخاطب بازتر می کند، که همیشه چیز خوبی نیست.
متاسفانه، به طرفداران پایانی عالی داده شد که خطی نمادین از سینمای دهه ۸۰ را به نمایش گذاشت. این خط داستانی فوقالعاده را به پایان میرساند، و بیشتر مردم تمایل دارند همه چیز را در آنجا به پایان برسانند و از این که عاقبتها هرگز اتفاق افتاده، چشمپوشی کنند.