بعد از بیست سال از شرک، بازیگران بیشتر به کار خود ادامه دادند. در حالی که به نظر می رسید Shrek Forever After در سال 2010 آخرین فصل این مجموعه انیمیشنی باشد، صحبت های مداوم در مورد پروژه پنجم یا بازسازی شده است. و به نظر میرسد که این پروژه ستارههای اصلی را برای صداپیشگی شخصیتهای محبوب خود بازمیگرداند. زیرا حقیقت این است که هیچ شرکی بدون افرادی مانند ادی مورفی، کامرون دیاز، آنتونیو باندراس و البته مایک مایرز وجود نخواهد داشت.
به اندازه کافی خنده دار، مایک صدای اصلی شرک نبود، و همچنین لهجه اسکاتلندی معروف مایک هم نبود. اما امروزه، مایک کاملاً مترادف با همه چیزهای شرک است. بنابراین، این سؤال پیش میآید… آیا او واقعاً آن را دوست دارد؟
یک بازیگر عالی و عشق به افسانه ها باعث شد مایک به شرک "بله" بگوید
این پول نبود که مایک را وادار به انجام شرک کرد، حداقل نه در ابتدا. به گفته امپایر، مایک برای صداپیشگی فیلم اول مبلغ متوسطی دریافت کرد زیرا استودیو اعتماد چندانی به پروژه نداشت. این تا زمانی است که مایک سازنده را متقاعد کرد که تمام خطوط خود را به جای لهجه کانادایی با لهجه اسکاتلندی دوباره ضبط کند. پس از این، استودیو به او و پروژه ایمان آورد و تعدادی سکه مهم را به او واگذار کرد که فقط برای دنباله ها افزایش یافت.
طبق مصاحبه ای که سینما پس از اکران اولین فیلم شرک در سال 2001 انجام داد، مایک به خاطر ادی مورفی، کامرون دیاز و جان لیتگو تصمیم گرفت این کار را بپذیرد.
مایک مایرز در سال 2001 به سینما گفت: «وقتی به من گفتند [آنها در آن حضور دارند]، فوراً به آنها گفتم، من وارد هستم.» و من کل ایده پشت داستان را دوست داشتم، یعنی اینکه شما زیبا هستید، پس اجازه ندهید دیگران به شما بگویند که شما فقط به این دلیل نیستید که شبیه افراد مجلات نیستید.یا به این دلیل که شما آن تصویر بدن ایده آل عجیب و غریبی که در حال حاضر وجود دارد نیستید."
علاوه بر این، عشق به داستان های متحرک و افسانه ها مایک را به سمت شغلی سوق داد که در ابتدا برای کریس فارلی فقید طراحی شده بود.
"من خاطرات بسیار خوشی از افسانه ها دارم. مادرم مرا به کتابخانه ای در تورنتو می برد تا داستان های پریان را ببینم. و او یک بازیگر بود، بنابراین برای من شخصیت های مختلف را بازی می کرد. در تمام این افسانه ها. و بعد مادرم چیزها را عوض می کرد. مثل اینکه چون او اهل لیورپول است، بابر فیل هم اهل لیورپول است. بنابراین من تمام این خاطرات و تداعی های عالی را با آن داستان ها دارم. و فکر می کردم وقتی بچه دارم این یک افسانه خوب، احمقانه و سرگرم کننده است که من می خواهم آنها را به آن ببرم. اما تجربه شگفت انگیزی بود. و من فکر می کنم شرک یک کلاسیک واقعی است، یک افسانه کلاسیک."
مایک عمیقاً با شرک مرتبط شد
البته، فیلمهای شرک، تجارت تجاری، و همه توجههایی که با آن همراه شد، ارزش خالص و شهرت مایک را از زمان او در آستین پاورز به طور قابلتوجهی افزایش داد. اما به نظر می رسد که او ارتباط نسبتاً عمیقی با شخصیت دارد.
در خلال مصاحبه با پیتر تراورز در سال 2010 برای Shrek Forever After، آخرین فیلم شرک، مایک واقعاً تحت تأثیر کل تجربه ظاهر شد و همچنین از این واقعیت که تعداد زیادی از بچه ها نیز با کار او ارتباط برقرار کرده اند، تحسین می شود.
علاوه بر این، در مصاحبه خود در سال 2001 با سینما، توضیح داد که کل تجربه بازی شرک چشمان او را به اهمیت پیام فیلم برای بچه ها باز کرده است.
"آنها دوست دارند شرک را به این شخص تبدیل کنند که من نیستم، اما این از من مهربان است. شرک این شخصیت بزرگ، سبز، نفرت انگیز و اوافیش است. بنابراین حدس می زنم به همین دلیل من را انتخاب کردند! اما آنها من را تبدیل به یک شخصیت کتاب داستان کردهاند که بسیار سهبعدی است. آنها واقعاً کار بزرگی انجام دادهاند، من قبلاً چنین چیزی ندیدهام. این یک تجربه کاملاً جدید برای من بود. شرک به تنهایی در یک باتلاق زندگی میکند. و او یک جورهایی مریض است و از اینکه مردم از قبل قضاوت می کنند که او کیست و چگونه است خسته شده است، فقط به این دلیل که او یک غول است.و او درست مثل یک مرد معمولی است، او فقط میخواهد خوش بگذراند و با هم بنشیند."
"سپس یک روز لرد فارکاد، جان لیتگو، همه این شخصیت های افسانه ای را به باتلاق شرک می فرستد. و شرک مانند این است که از باتلاق من بیرون برو. او به لرد فارکارد می رود و به او می گوید: "من" اگر بروی و این شاهزاده فیونا را که برای عروسم می خواهم پیدا کنی همه مردم را از باتلاقت بیرون خواهم کرد. این کامرون دیاز است. پس شرک می گوید خوب است. او با دوستش خر با بازی ادی مورفی می رود و آنها را نجات می دهند. فیونا از یک برج و او را برگردانید. اما در این بین شرک و شاهزاده خانم عاشق می شوند و شرک احساس می کند که شاهزاده خانم هرگز نمی تواند عاشق یک غول باشد. سپس از احساس بدی نسبت به غول بودن به غرور تبدیل می شود. او چه کسی است. و این یک پیام عالی برای بچه ها است."