قانون و نظم: واحد قربانیان ویژه برای «ریدیکول»، قسمتی که در سال ۲۰۰۱ به تجاوز جنسی میپردازد، مورد استقبال زیادی قرار گرفت. قانون و نظم: SVU مطمئناً سهم خود را از بحث و جدل داشته است. این سریال که در سال 1999 نمایش داده شد و ماریسکا هارگیتای و کریستوفر ملونی ثروتمند فوقالعاده در آن بازی کردند، بیشتر از سریال اصلی که بیشتر بر پروندههای دادگاه متمرکز بود، به موضوعات سوء استفاده، تجاوز جنسی و قتل پرداخت. یکی از بسیاری از حقایق کمتر شناخته شده در مورد قانون و نظم: SVU این است که هیچ یک از قسمت ها واقعاً قرار نبود بحث برانگیز باشد. در اینجا حقیقت مربوط به قسمتی است که به عنوان "جنجال برانگیزترین" شناخته شد…
آنها قصد نداشتند "مسخره" را جنجالی کنند…
باور کنید یا نه، قانون و نظم: مجری برنامه SVU، نیل بائر، قصد نداشت قسمت 2001 سریال را جنجالی کند. باور این موضوع با توجه به خلاصه سریال سخت به نظر می رسد. به عنوان یک تجدید، این قسمت در مورد زنی بود که مرده پیدا می شود اما متهم به تجاوز جنسی است، در کنار دو دوست زن قدرتمندش. در این اپیزود، این موضوع که آیا یک زن میتواند متجاوز به عنف باشد یا نه، بهطور طولانی مورد بحث قرار میگیرد… این موضوع بسیار هیجانانگیز بود، اما جذاب و مهم است، زیرا آمار ایالات متحده در مورد تجاوز به عنف خیرهکننده است.
نیل بائر در مصاحبهای با Jezebel گفت: «ما کارهایی برای بررسی مسائلی انجام دادیم که مردم دربارهشان صحبت نمیکردند. "من همیشه به دنبال موضوع اخلاقی بودم. مقاله ای در مورد مردی در مجله مغز و اعصاب خواندم که در سن 50 سالگی پدوفیل شد و این عجیب بود. معلوم شد که او تومور دارد و وقتی تومور را برداشتند، او خود را از دست داد. تمایل به پورنوگرافی کودکانسپس او دوباره شروع به احساس کرد و تومورش دوباره رشد کرد، بنابراین این سؤالات را ایجاد کرد. من آن را به یکی از نویسندگانی که فکر میکردم با چنین داستانی همراه است، محول میکنم. آنها یک طرح کلی روی تابلوی خود انجام میدادند و به من میگفتند. این فقط یک چیز کلی نبود؛ همه صحنه ها روی تخته سفید آنها در دفترشان بود."
نویسنده "مسخره"، جودیت مک کری، نیز به داستان های تاریک تر علاقه مند بود. اما او ادعا می کند که تصمیم گرفت این قسمت را به عنوان پاسخی به چیزی بنویسد که یک روانشناس مشاور "در مورد قربانیان تجاوز جنسی که از اهانت بیشتر رنج می برند، زیرا در طول حملات خود به اوج خود رسیده اند."
هنوز در اتاق نویسنده بحث هایی وجود داشت که آیا نمایش از این داستان ها برای منافع مالی و هنر بهره برداری می کند یا نه.
"من با نویسندگان همکارم و همچنین مشاوران تجاوز جنسی درباره قربانیان مرد، به ویژه قربانیان مردی که عاملان آنها زن بودند، بحث کردم.من مدام کلماتی مانند "نادر" یا "غیرموجود" را می شنیدم. جودیت مک کری، نویسنده، به ایزابل توضیح داد: «همچنین، قانون تجاوز 1 من را ناامید کرد، وقتی مطالعات نشان داده است که ما نه تنها میتوانیم به اندازه مردان نفرتانگیز باشیم، بلکه میتوانیم وحشیتر باشیم، فکر میکردم چگونه میتوانند فکر کنند که زنان نمیتوانند مجرم باشند. قاطعانه دخول را به عنوان اقدامی تعیین کننده برای تجاوز درجه اول بیان می کند. تعاریف قانون جزا می تواند شما را دیوانه کند، و عدم تلاش برای رسیدگی به این قانون می تواند باعث شود فکر کنید هیچ کس واقعاً به عدالت واقعی یا قانون اهمیت نمی دهد.»
یکی از راه هایی که نویسندگان سعی کردند جنبه های متعدد این موضوع حساس را ارائه دهند، ارائه دیدگاه های متضاد به شخصیت های بنسون و استابلر بود. این به آنها اجازه داد که در حین باز شدن داستان، مسائل را با هم بحث کنند.
"جودیت ادامه داد: "فرمان [خالق] دیک ولف هنگام نوشتن مناظره برای شخصیت ها همیشه این بود که حق با همه طرف ها باشد." "وقتی از این منظر دیده می شد، استدلال آنها همیشه عالی و قابل توجه بود زیرا وزن آنها برابر بود."
طبق گفته پیتر استارت، که نقش قربانی را بازی می کرد، نمایش مهم بود زیرا دیدگاه موضوع را برای مردان تغییر داد. علاوه بر این، موضوع لذت همراه با درد تشریح شد.
این موضوعات بسیار بحث برانگیز بودند اما با آنها برخورد شد…
تحقیق بزرگ
مثل هر قسمت از قانون و نظم، "مسخره" از همه جهات تحقیق شد.
جودیت توضیح داد: «ما تشویق شدیم که قانون جزا، کتابهای درسی و وستلاو را برای دقت و حقیقت بخوانیم. "من DSM-3، 4 و 5 را برای تحقیق در مورد خفگی خوداروتیک در میان سایر بیماریهای روانی تحقیق کردم. همچنین از راهنمای عملی برای بررسی قتل جنسی استفاده کردم."
"هدف اولیه نویسندگان همیشه این بود که دقیق باشند و به قربانیان تجاوز جنسی احترام بگذارند و داستان های آنها را به گونه ای بیان کنند که هم از نظر قانونی و رویه ای درست باشد و هم از نظر روانی دقیق باشد، زیرا من این کار را کردم. نویسنده آماندا گرین گفت."من به عنوان یک متخصص بهداشت روان پزشکی قانونی کار می کردم و وقتم را بین دفتر دادستان منطقه بروکلین و جوخه جنایات جنسی بروکلین نیویورک ی پی دی تقسیم می کردم. یکی از نویسندگان به نیویورک می آمد و او گفت: "می توانم شما را برای ناهار ببرم؟" و ماریسکا هارگیتای را با خود آورد که میلیونها سوال داشت. او مرا به صحنه فیلمبرداری آورد و دیک ولف در آن روز آنجا بود. ماریسکا از بازوی من گرفت و مرا به پایین سالن کشید و به معنای واقعی کلمه فریاد زد: "دیک، تو باید ملاقات با اولیویا بنسون واقعی، و این زندگی من را تغییر داد."
با وجود اینکه تحقیقات زیادی برای زنده کردن این داستان انجام شده است، و این واقعیت که از افراد با تجربه و آگاه در ساخت آن استفاده شده است، این واقعیت همچنان باقی است که "مسخره" یکی از حساس ترین قسمت های SVU است.