فیلم ها رویا هستند. آنها در ذهن فیلمسازان بهعنوان مجموعهای تقریباً انتزاعی از تصاویر، لحظهها، روابط و خطوط گفتگو وجود دارند تا زمانی که اجرا شوند و به چیزی ملموستر تبدیل شوند. چیزی به اندازه کافی ملموس برای راه اندازی یک فرنچایز به ارزش بیش از یک میلیارد دلار. بر اساس گزارش The National Film Registry، ارزش فرنچایز The Terminator به طور مداوم در حال افزایش است. در حالی که فیلم های اخیر این مجموعه به اندازه دو فیلم اول مورد استقبال قرار نگرفته اند، موفقیت نسبی آنها مدیون جیمز کامرون است.
حقایق جالب زیادی در مورد ساخت فیلم های The Terminator با بازی آرنولد شوارتزنگر وجود دارد.اما یک واقعیت ناشناخته این است که ایده اولین فیلم (و در نهایت فرنچایز) از رویایی که جیمز کامرون دیده بود سرچشمه گرفت. در حالی که تعدادی فیلم عالی وجود دارد که جیمز کامرون کارگردانی کرده است (و همچنین برخی فیلم های ضعیف)، اکثر آنها موافقند که اولین فیلم ترمیناتور برای یک فیلم پرفروش پاپ کورن بسیار عالی بود. نه تنها حرفه آرنولد را به ارتفاعات جدیدی رساند، بلکه پایگاه بزرگی از طرفداران ایجاد کرد. به لطف یک مصاحبه عالی با Entertainment Weekly، ما دقیقاً می دانیم که رویای اولیه جیمز کامرون واقعاً چه بوده است…
رویا در واقع یک کابوس بود که ناشی از بیماری بود
نخستین فیلم ترمیناتور با تنها ۶.۴ میلیون دلار توسط چند فیلمساز جوان ساخته شد که توسط کارگردان مشهور راجر کورمن این هنر را آموختند. این فیلم در سال 1984 به فروش فوق العاده 38 میلیون دلاری دست یافت و چندین فیلم به ارزش بیش از یک میلیارد دلار را روانه بازار کرد. ناگفته نماند، جیمز کامرون را به یکی از تاثیرگذارترین کارگردانان تاریخ تبدیل کرد و فیلم هایی مانند تایتانیک و فرنچایز آواتار را هدایت کرد.بنابراین، بسیار شگفت انگیز است که فکر کنیم همه چیز از رویایی در سال 1981 سرچشمه گرفته است. خوب، در واقع، این یک "کابوس" بود.
جیمز کامرون به اینترتینمنت ویکلی گفت: «کابوسها یک دارایی تجاری هستند؛ من به آن نگاه میکنم. در زمان رویای خود، او ۲۶ ساله بود که برای کارگردان راجر کورمن مدل و هنر می ساخت. او همچنین در حال ساخت فیلم وحشتناک Piranha II: The Spawning بود. اگرچه، او فقط پنج روز آن فیلم B را کارگردانی کرد و سپس اخراج شد.
"من مریض بودم، شکسته بودم، تب شدیدی داشتم، و در خواب دیدم که این مجسمه فلزی مرگ از آتش بیرون می آید." "و مفهوم این بود که توسط آتش از پوستش جدا شده بود و برای آنچه واقعا بود آشکار شده بود. وقتی تصویری به خصوص واضح داشته باشم، آن را می کشم یا یادداشت هایی می نویسم، و این به ادامه می رسد. این روز."
پیدا کردن شریک زندگی
به محض اینکه جیمز کامرون از رم به لس آنجلس بازگشت (جایی که در حال فیلمبرداری فیلم پیرانا بود)، طرح های خود را به یکی از مشاوران راجر کورمن، گیل آن هرد نشان داد. چندی بعد، او همسر جیمز (و بعداً همسر سابق) و شریک نویسندگی شد.
جیمز گفت: «گیل در حال کار برای راجر در فیلمی به نام Humanoids From the Deep بود. "او جوان و فوقالعاده باهوش بود. من به او نشان دادم که روی چه چیزی کار میکردم، و او فکر میکرد که خیلی جالب است."
جیمز همچنین به جزئیات رویایی که در مورد اسکلت فلزی دیده بود پرداخت و اساساً کل داستان در نتیجه آن تصویر جمع شد.
جیمز به اینترتینمنت ویکلی گفت:"ما هر دو به یک اصل متعهد بودیم." «میتوانست در خیابانهای لسآنجلس، ارزان و به سبک چریکی فیلمبرداری شود، که این همان روشی بود که توسط راجر کورمن آموزش دیدم. و شامل عناصر جلوههای بصری بود که میتوانستم آنها را که کارگردان دیگری نمیتوانست بیاورم و آنها را انجام دهد. از نظر اقتصادی، چون همه آن ترفندها را می دانستم."
طبق گفته گیل، هر دوی آنها یک فیلمنامه تکفاصله ۴۰ صفحهای از فیلم را جمعآوری کردند.
"ما ایده ها را پشت سر گذاشتیم و همیشه در نظر داشتیم که اگر می خواهیم نه تنها این فیلمنامه را بفروشیم، بلکه تولید و کارگردانی کنیم، باید در سطح بودجه ای باشد که برای سرمایه گذاران ترسناک نباشد." گفت.
سطح بودجه پایین همچنین به استودیو اجازه داد تا ایده انتخاب یک زن تقریباً ناشناخته را به عنوان بازیگر اصلی فیلم اکشن پشت سر بگذارد.
"برای من و جیم، همیشه این ایده وجود داشت که افراد قهرمان کسانی هستند که کمترین توقع قهرمان شدن را دارند. یک سنت وجود دارد که شخصیت های مرد به جنگ می روند، کسانی که در رینگ بوکس هستند، و به قهرمانی می رسند. گیل گفت. "اما جیم همیشه زنان را قانعکنندهترین بخش برای نوشتن میدانست. از نظر فرهنگی، آنها کسانی هستند که کمتر احساس آمادگی میکنند، زیرا این چیزی است که جامعه به آنها میگوید."
جیمز اضافه کرد: «مردم فکر میکنند که من یک کارگردان مرد معمولی بودم که توسط یک تهیهکننده زن قوی به سر کار آمدم و مجبور شدم این مضامین را انجام دهم.»"اما آنها نقاط را به روشی اشتباه به هم وصل کرده اند. احترام من به زنان قوی همان چیزی است که مرا به سمت گیل جذب کرد. این چیزی است که باعث شد من بخواهم با او کار کنم."