آنچه از فینال «تابستان ظالمانه» آموختیم

فهرست مطالب:

آنچه از فینال «تابستان ظالمانه» آموختیم
آنچه از فینال «تابستان ظالمانه» آموختیم
Anonim

Cruel Summer جدیدترین نمایش جدید Freeform است و طرفداران مشتاق هستند! فینال فصل یک به تازگی در 15 ژوئن پخش شد، و وای تنها چیزی است که می توانیم بگوییم.

دقیقا قبل از فینال اعلام شد که سریال برای فصل دوم بازخواهد گشت، و خدا را شکر، زیرا با وجود اینکه بسیاری از حفره‌های داستان را پر کرده بود، در آخرین لحظه ما از فضای خود پریدیم. صندلی و خواستار پاسخ.

Cruel Summer به تهیه کنندگی جسیکا بیل، در طول سه تابستان در دهه 90 اتفاق می افتد که یک دختر محبوب گم می شود و یک دختر نامربوط ناگهان جای او را می گیرد و محبوب می شود و آرام آرام تبدیل به منفورترین فرد در آمریکا می شود. تا فینال، طرفداران نمی دانستند کیت والیس را باور کنند یا ژانت ترنر.

ما هنوز در حال برداشتن آرواره هایمان از روی زمین هستیم. این چیزی است که ما از فینال تابستان بی‌رحمانه یاد گرفتیم.

هشدار: این مقاله حاوی اسپویل است

9 کیت دروغ گفت، اما او آدم بدی در اینجا نیست

در پایان، وکیل ژانت را می شنوید که می گوید کیت به همه گفته بود که از مارتین به خانه سفر می کند، و او یک نوشابه گازدار به او داد و سپس وقتی از خواب بیدار شد، او در زیرزمین او بود. این 100 درصد غلط است.

او با کمال میل به خانه مارتین رفت، اما پس از اینکه کیت تصمیم گرفت که می‌خواهد برود، یک سوئیچ در مارتین ورق زد و او او را در زیرزمین حبس کرد و پس از تکنیک‌های نظافت متعدد او را قربانی کرد. کیت ممکن است در ابتدا دروغ گفته باشد، اما او آدم بدی نیست. بسیاری از آسیب های روحی او در اعماق ذهنش فرو رفت و او بیشتر آن را فراموش کرد.

8 ژانت او را در شب کریسمس در خانه ندید

در تمام مدت کیت ژانت را سرزنش می کرد، زیرا در شب کریسمس، کیت هنوز در زیرزمین حبس نشده بود و ژانت وقتی او را در مرکز خرید دید به خانه مارتین رفت. کیت شنید که کسی وارد می شود، بنابراین به طبقه بالا دوید.

پس از اینکه ژانت کره برفی را دزدید و صدایی شنید، از خانه بیرون دوید و با دوچرخه به خانه برگشت. به محض رفتن، ژانت گردنبندش را انداخت. کیت به سمت پنجره دوید و یک چهره کلاهدار را روی دوچرخه دید، با این فرض که آن ژانت است زیرا دوچرخه را با کارت در آن دید. معلوم شد که مالوری در حال جاسوسی از ژانت بود و کیت او را از پنجره دید، اما چهره او را به وضوح نمی دید.

7 بن هنوز می خواهد با وینس باشد

چند قسمت پیش متوجه شدیم که جیمی در حالت مستی با بن در ماشین رانندگی می کند و باعث تصادف رانندگی و مجروح شدن بن شده و به فوتبالش پایان می دهد. وینس و بن مخفیانه با هم رابطه داشتند و به کسی چیزی نگفتند زیرا هنوز بیرون نبودند. هنگامی که بن با آمبولانس به بیمارستان منتقل شد، وینسنت سعی کرد دست او را بگیرد، اما او خود را کنار کشید.

هواداران می بینند که جیمی در فینال آمده است تا از بن به خاطر خراب کردن زندگیش عذرخواهی کند. او به او می‌گوید که بن می‌تواند از دست او عصبانی باشد، اما آن را به وینسنت نپرداز.بن سپس به فروشگاه ویدیویی که وینس در آن کار می کند می رود و عذرخواهی می کند. او گفت که می‌ترسید که در آن لحظه از بین بروند، اما به نظر می‌رسد که می‌خواهد رابطه‌شان را احیا کند.

6 آنابل چه کسی بود؟

طرفداران تمام فصل تئوری هایی در مورد اینکه آنابل کیست یا چیست داشتند. کیت پس از ضربه روانی به درمان رفت و شروع به صحبت در مورد آنابل کرد، اما دقیقاً به یاد نداشت که آنابل چیست. او اینطور به نظر می‌رسد که شخص دیگری، شاید همدست یا یکی دیگر از قربانیان مارتین است.

کیت با این داستان والدینش را ترساند و سعی کرد به نوارهای درمانی خود گوش دهد تا شاید روی آن کلیک کند، اما هیچ چیز درست نشد. بعد از اینکه کیت و ژانت در خانه قدیمی مارتین هریس ملاقات کردند تا همه چیز را با هم صحبت کنند، او به زیرزمین رفت تا سعی کند به یاد بیاورد و همه چیز دوباره سرازیر شد. معلوم شد آنابل یک شخص نبود، بلکه در واقع یک تفنگ بود.

5 مارتین هریس در تیراندازی نمرده

گزارش‌های خبری می‌گویند که مارتین هریس در تیراندازی جان خود را از دست داد و بعد از آن کیت از خانه نجات یافت، اما این درست نیست.هریس پس از خروج پلیس از خانه‌اش از پله‌ها پایین می‌آید و به کیت «آنابل» نشان می‌دهد که همان تفنگی بود که پدرش برای کشتن خود از آن استفاده کرد.

مارتین می خواست همه چیز را تمام کند و اسلحه را روی خودش استفاده کند، اما آن را رها کرد و جیغ زد و با مشت به دیوار کوبید. در این مدت کیت اسلحه را برداشت و به سمت او نشانه گرفت. پس از چند التماس از دستیار مدیر، کیت به او شلیک کرد و تمام احساسات او در حال جوشیدن بود. او تمام شب را با بدن او دراز کشید و صبح با پلیس تماس گرفت.

4 هرگز درباره پول نبود

بعد از یک صحبت طولانی خوب در خانه مارتین هریس بین کیت و ژانت، کیت متوجه می شود که ژانت در واقع او را ندیده است و به او می گوید که با وجود ورشکستگی، پرونده 11 میلیون دلاری را ادامه دهد. والدین او. ژانت اصرار دارد که هرگز به پول نبوده است. او فقط می‌خواست دیده شود، محبوب باشد و وقت خود را در کانون توجه قرار دهد… و این کار را کرد. اما به نظر می رسید همه چیز تا پایان بخشیده شده است.

3 جیمی و ژانت با هم برگشتند

وقتی کیت ربوده شد، ژانت زندگی کیت از جمله دوست پسرش، جیمی را دزدید. پس از اینکه ژانت به دیدن کیت متهم شد و منفورترین فرد جهان شد، او و جیمی از هم جدا شدند. اما معلوم شد که او هرگز از مراقبت از او دست برنداشت.

جمی بعد از نجات کیت با او برگشت، اما اینطور نبود. او نمی خواست که او از روی ترحم به او برگردد. بنابراین، در برنامه مارشا بیلی، ژانت نشان می‌دهد که زندگی اکنون عالی است، بعد از اینکه تقریباً شبیه کیت لباس می‌پوشد، و دوست پسر فوق‌العاده‌ای دارد که بینندگان می‌توانند تصور کنند که جیمی است.

2 مالوری و کیت بیشتر از دوستان بودند

معلوم شد که مالوری در تمام مدت آدم بدی بود، اما کیت اهمیتی نداد. بعد از اینکه مالوری به کیت توضیح داد که فکر می‌کند دختر بلوند در پنجره خواهر یا دوست دختر مارتین هریس است و هیچ سرنخی از او نداشت، کیت او را بخشید.آنها در سال 1995 با هم دوستی داشتند و گاهی اوقات نمی توان این پیوندها را شکست.

مالوری را می بینید که چمدانش را جمع می کند و می گوید که شهر را ترک می کند، اما کیت می گوید: "نه بدون من" که مالوری را غافلگیر می کند. سپس، کیت در حالی که در حال تماشای مصاحبه ژانت هستند، در خانه اش به شانه مالوری تکیه داده است. او پیشنهاد می کند که برای سواری بروند و وقتی آنها این کار را کردند، کیت ماشین را متوقف می کند تا پیاده شود و برقصد. مالوری با او بیرون می آید و کیت او را می بوسد. هواداران از ابتدای دوستی خود مشکوک بودند که جرقه هایی در آنجا وجود دارد.

1 ژانت می دانست که بالاخره کیت در خانه بود

دقیقه آخر فینال هنوز هم ما را تکان می دهد. بعد از اینکه همه چیز حل شد و بخشیده شد، نمایش با آخرین صحنه از سال 1994 ظاهر می شود، جایی که ژانت دوباره به خانه مارتین هریس رفت. او از زیرزمین فریاد می شنود، التماس های کیت که مرا از اینجا بیرون کن. درست زمانی که می خواست دستگیره در را بچرخاند، شنید: "این کیت والیس است. مارتین مرا در اینجا به دام انداخته است.کمک کن." و یخ می زند.

می بینید که وقتی دستگیره در را رها می کند لبخندی روی صورتش ظاهر می شود. ژانت نمی‌خواست زندگی‌اش را رها کند، و اگر کیت را نجات می‌داد، همه این‌ها به پایان می‌رسید.

توصیه شده: