ویلیام اچ میسی ممکن است جایزه انجمن بازیگران سینما را برای ایفای نقش برجسته توسط یک بازیگر مرد در یک سریال کمدی به خاطر بازی خارقالعادهاش از فرانک گالاگر شرمنده دریافت کرده باشد، اما این لزوما به این معنی نیست که پدرسالار خانواده گالاگر سزاوار عشق هواداران است.
بسیاری از مشکلاتی که کودکان گالاگر در 9 فصل گذشته سریال پرطرفدار Showtime با آن روبرو شده اند، به نوعی تقصیر فرانک است. برای سالها، او ترجیح میداد بیشتر وقت خود را در بار بگذراند تا بزرگ کردن بچههایش، بنابراین فیونا، لیپ، ایان، دبی، کارل و لیام بدون هیچ کمک واقعی از دسترفتهشان، با مشکلات زندگی در ساوث ساید دست و پنجه نرم کردند. پدر حتی زمانی که فرانک زمان حضور در کنار خانوادهاش را پیدا کرد، قوانین اخلاقی پیچ خورده و تمایلات دستکاری فرانک او را به یک الگوی وحشتناک تبدیل کرد.
فرانک زندگی چند تن از دوستان و اعضای خانوادهاش را ویران کرده است، اما مهم نیست که با چه مشکلی مواجه میشود یا برای افرادی که ظاهراً به آنها اهمیت میدهد، او یکی از طرفداران مورد علاقهاش است. با این حال، چند مورد از "بی شرمانه" ترین نقشه ها و شیطنت های او را نباید به این راحتی بخشید یا فراموش کرد.
20 او از مهمان نوازی شیلا استفاده کرد
وقتی بچههای فرانک از اینکه او فقط وقتی به خانه میآمد خسته شدند، فرانک به دنبال مکانی جدید برای ماندن بود. جستجوی او او را به آستان شیلا جکسون بی گناه و مهربان رساند.
شیلا از ازدواج خود ناراضی بود و شدیداً کسی را می خواست که واقعاً به او توجه کند و بتواند از او مراقبت کند. خوشبختانه برای فرانک، او همچنین آگورافوبیک بود و هرگز خانه را ترک نکرد، بنابراین از شهرت بد او در سراسر ساوت ساید اطلاعی نداشت. او به سرعت او را متقاعد کرد که نسبت به او احساسات دارد و از مهمان نوازی او استفاده کرد.
19 فرانک لیام را از خانواده اش گرفته است
فرانک به وسایلی متوسل می شود که برای زنده ماندن و نوشیدن مشکلاتش به اندازه کافی پول دربیاورد، زیرا او برای یک کار واقعی بیش از حد تنبل و غیرمسئول است. یک بار، او آنقدر با آشنایانش در The Alibi شرط بندی کرد و باخت که متوجه شد 10000 دلار بدهکار است.
فرانک از کوچکترین پسرش لیام برای جلب همدردی استفاده کرد، اما یکی از مشتریان بار که به او بدهکار بود به سادگی لیام را به عنوان وثیقه برای پول گرفت. شیطنت های فرانک لیام را در معرض خطر واقعی قرار داد و برخی از فرزندانش به حق هرگز او را به خاطر آن نبخشیدند.
18 فرانک خانواده اش را بیرون از خانه قفل کرد
بعد از اینکه فرانک روز عروسی فیونا را فقط برای بازگشت به شان خراب کرد، چند نفر از بچه های گالاگر و دوستانشان با هم متحد شدند تا او را از روی یک پل به داخل رودخانه یخ زده شیکاگو پرتاب کنند. فرانک به مدت یک ماه در کما بود، اما زمانی که از خواب بیدار شد، متوجه شد که هیچ کس به دنبال او نبوده یا اصلاً به گم شدن او اهمیت نمی دهد.
فرانک سعی کرد به خانه اش برگردد، اما بچه هایش او را بیرون کردند و از ابراز همدردی بیشتر با او خودداری کردند. با این حال، به محض خالی شدن خانه، فرانک یک پیمانکار استخدام کرد تا بچههایش را قفل کند و آنها را مجبور به بی خانمانی کند، و ثابت کرد که بیشتر به انتقام اهمیت میدهد تا امنیت خانوادهاش.
17 فرانک جایگزین بچه هایش شد
پس از اینکه فرانک سرانجام پذیرفت که فرزندانش دیگر حاضر نیستند بی مسئولیتی و بی مهری او را تحمل کنند، او به یک پناهگاه بی خانمان نقل مکان کرد و سعی کرد به سادگی آنها را جایگزین کند. او شروع به صدا زدن چند تن از نوجوانان آنجا به نام فرزندانش کرد و به نام همسر سابقش به دوست دختر جدیدش "مونیکا" لقب داد.
حتی خانواده جایگزین فرانک "Gallagher 2.0" در نهایت او را اخراج کردند، زیرا متوجه شدند که او از آنها برای به جیب زدن پول کمک مالی استفاده کرده است.
16 او دبی را تشویق کرد تا بارداری خود را به طرحی برای ثروتمند شدن تبدیل کند
فرانک و مونیکا مدتها قبل از بلوغ کافی برای انجام این کار، خانواده ای تشکیل دادند، اما به جای تشویق فرزندانش به در پیش گرفتن مسیر بهتری در زندگی، او می خواست آنها درست راه او را دنبال کنند.
هنگامی که دبی نوجوان دوست پسرش درک را فریب داد تا او را باردار کند، فرانک به او دستور داد که کودک را نگه دارد حتی اگر میدانست که او آمادگی ندارد پدر و مادر شود، فقط برای اینکه بتواند از والدین درک باج بگیرد تا به او پول بدهند.. فرانک سپس دبی را تشویق کرد تا مردی ثروتمند را فریب دهد تا او را تامین کند.
15 فرانک آگورافوبیا شیلا را بدتر کرد
شیلا جکسون برای Shameless یک روح بسیار خالص بود و همیشه دیدن فرانک که تظاهر به دوست داشتن او و سوء استفاده از او می کند دشوار بود. زمانی که فرانک تلاش کرد شیلا را بدتر کند، دستکاری شیلا از او نفرت انگیزتر شد.
علاقه روزافزون شیلا به فرانک به او الهام داد که سعی کند به بیرون از خانه اش برود تا بتواند در بار به او بپیوندد و دوستانش را ملاقات کند، اما فرانک سعی کرد پیشرفت او را متوقف کند تا از مردم اطراف شهر یاد نگیرد که او به عنوان یک فرصت طلب پیچیده شناخته شده بود. او هر کاری که فکرش را می کرد انجام داد تا بزرگترین ترس های او را تحریک کند.
14 او سعی کرد لیام را به یک دزد تبدیل کند
دبی و کارل زمانی به طرز باورنکردنی به فرانک وفادار بودند، اما وقتی بالاخره فهمیدند که او چه نوع آدمی است، فرانک سعی کرد لیام را در تلاش برای نگه داشتن یک گالاگر در کنار خود نگه دارد. او فداکارانه کمک کرد تا کوچکترین پسرش را به یک مدرسه خصوصی بزرگ برساند و وقتی لیام او را «پدر خوب» خطاب کرد، خوشحال شد.
درست زمانی که به نظر می رسید بالاخره یکی از فرزندانش می تواند درست عمل کند، با این حال، سعی کرد از ارتباط لیام با همکلاسی های جدید و ثروتمندش برای سرقت از والدین آنها استفاده کند و لیام را برای کمک به او دستکاری کرد.
13 او کارل را تشویق به فروش مواد غیرقانونی کرد
کارل از پدرش بزرگ شد و فرانک از آن به نفع خود استفاده کرد. او از هر فرصتی استفاده می کرد تا به کارل بیاموزد که چگونه سیستم را فریب دهد، از قانون شکنی دور شود و دیگران را برای پیشرفت در زندگی دستکاری کند، همه به این امید که کارل از درس هایش به گونه ای استفاده کند که بتواند به نفع خود فرانک باشد.
وقتی فرانک متوجه شد که کارل از فروش مواد غیرقانونی پول در می آورد، به جای اینکه به او توصیه کند کار بهتری پیدا کند، کارل را تشویق کرد که به تجارت مبهم خود ادامه دهد و مکرراً از پسرش پول نقد "قرض گرفت".
12 فرانک مانع از به دست آوردن یک قلب جدید شد
مدتی پس از اینکه شیلا شروع به غلبه بر آگورافوبیا خود کرد، فرانک به دنبال مکان جدیدی برای اقامت و شریک دیگری برای زالو زدن بود. کاهش حقوق بازنشستگی و مستمری شهری داتی، حامی بار، او را به هدف کامل تبدیل کرد.
داتی آنقدر فرانک را میشناخت که به او اعتماد نداشت، اما نمیخواست در پایان زندگیاش تنها بماند یا بعد از مرگ فراموش شود، بنابراین فرانک را به خانهاش پذیرفت. سپس فرانک بیدلیل صفحهای را که به داتی میگفت که قلب جدیدی دارد به امید اینکه در وصیت نامهاش نوشته شود، نادیده گرفت و اجازه داد که داتی بیهیچ بمیرد.
11 او با خدمات محافظت از کودکان در خانواده اش تماس گرفت
وقتی فرانک به یک پروژه مدرسه توهین کرد و آن را خراب کرد، دبی زمان زیادی را صرف کار کردن روی آن کرد، کوچکترین دخترش سرانجام متوجه شد که پدرش چه آدم وحشتناکی است و او را به قتل رساند. او با کیسهای صابون به فرانک حمله کرد تا اینکه بیهوش شد و او را از خانه گالاگر بیرون انداخت.
فرانک از این عمل خیانت به قدری ناراحت شد که در واقع خدمات کودک به خانواده خود را نامید. بدون والدین یا سرپرستی که آنها را تضمین کند، بچههای گالاگر توسط CPS برده و از هم جدا شدند.
10 او سعی کرد از سامی برای کبدش استفاده کند
وقتی جگر فرانک به دلیل سالها نوشیدن الکل از بین رفت، مجبور شد کسی را پیدا کند که جگرش را به او بدهد. هیچ یک از فرزندان او داوطلب نشدند، بنابراین فرانک مجبور شد به دختر مخفی خود، سامانتا اسلات مراجعه کند.
فرانک همه چیز را در مورد سامی می دانست، اما تا زمانی که به چیزی از او نیاز نداشت، به خود زحمت ملاقات او را نداد. او به طرز ناخوشایندی از تاکتیک های عاشقانه استفاده کرد تا سامی را به سمت خود بکشاند، و زمانی که خود را به عنوان پدر گمشده اش نشان داد، از تمایل او برای نزدیک شدن به او استفاده کرد.
9 فرانک خانه شیلا را ویران کرد
هنگامی که شیلا فرصت فروش خانهاش را به قیمت دو برابر ارزش بازار داشت، به این فکر افتاد که این پول را بپذیرد و از آن برای سفر به دنیا استفاده کند. فرانک نمیخواست جای دیگری برای ماندن پیدا کند، بنابراین او را متقاعد کرد که خانهاش را حفظ کند و دوباره تظاهر کرد که نسبت به او احساس دارد.
کمی بعد از این، عملیات تولید نوشیدنی «شیر خدایان» فرانک در زیرزمین شیلا به طرز وحشتناکی اشتباه پیش رفت و باعث شد خانه او منفجر شود. این خوشبختانه شیلا را آزاد کرد تا او را ترک کند، اما هنوز هم وحشتناک است که فرانک حتی عذرخواهی نکرد یا پیشنهاد پرداخت به او را نداد.
8 او یک باند را تشویق کرد تا به یک کمون صلح آمیز حمله کنند
وقتی فرانک با شعله قدیمی خود Queenie Slott ملحق شد، این زوج برای مدت کوتاهی به کمون صلح آمیزی که در چندین سال گذشته در آن زندگی می کرد نقل مکان کردند.
فرانک متوجه شد که در کمون خشخاش برای مواد در عرضه بسیار زیاد تولید می شود، و هنگامی که با جنایتکاری که به او بدهکار بود به مشکل برخورد کرد، فرانک با بی مهری او را به سمت کمون هدایت کرد تا پوست خود را نجات دهد.در نتیجه چندین نفر از مردم بی گناه جان خود را از دست دادند، اما فرانک هیچ احساس گناهی در مرگ آنها نداشت.
7 FRANK WINDED FIONA'S DEDDING
وقتی فیونا و رئیس ناهارخوریاش شان نامزد کردند، به نظر میرسید که او بالاخره برای یک بار هم که شده خوشحال است. متأسفانه، فرانک نمیتوانست کنار بکشد و اجازه دهد این اتفاق بیفتد.
شان پس از یک مشاجره بد فرانک را کتک زد، بنابراین فرانک همیشه انتقامجو تصمیم گرفت تا به زندگی نامزد دخترش پایان دهد. زمانی که تلاش او برای استخدام یک قاتل به نتیجه نرسید، او به سادگی به حذف شان از تصویر رضایت داد. فرانک تا زمان عروسی منتظر ماند تا فاش کند که مدرکی پیدا کرده است که شان در مورد متانت خود دروغ گفته است، که باعث شد فیونای دلشکسته عروسی را لغو کند و روز بزرگ او را خراب کند.
6 فرانک از ازدواج کارل و کاسیدی حمایت کرد
وقتی کسیدی کارل را تحت فشار قرار داد تا با او ازدواج کند، هیچ یک از بچه های گالاگر فکر نمی کردند که این ایده خوبی است، از جمله خود کارل. کاسیدی به وضوح فقط سعی می کرد کارل را به این امید که او را از رفتن به مدرسه نظامی باز دارد، قفل کند و رابطه آنها فقط چند هفته طول کشیده بود.
با این حال، فرانک کاملاً از عروسی آنها حمایت کرد و در واقع پسرش را تشویق کرد که این عروسی را انجام دهد. حمایت او احتمالاً به این دلیل بود که رابطه کارل و کاسیدی شبیه رابطه او و مونیکا بود. فرانک به قدری خودمحور است که از این فکر میکرد که پسرش راه او را دنبال کند و تصمیمات غیرمسئولانه مشابهی بگیرد.
5 FRANK از کمپین MO WHITE برای کسب درآمد استفاده کرد
در حالی که بسیاری از مردم در جنوب ساید رقابت فصل نهم برای انتخاب یک عضو جدید کنگره را به عنوان فرصتی برای ایجاد تغییر در شیکاگو می دیدند، فرانک آن را فرصتی برای ثروتمند شدن سریع می دانست.
او مو وایت را تشویق کرد که برای ریاست جمهوری نامزد شود تا بتواند به عنوان مدیر خود عمل کند و به همتایان خود ادعا کرد که مو وایت می تواند به ایجاد تفاوت واقعی کمک کند. فرانک میدانست که مو هیچ علاقهای به انجام کار واقعی ندارد و میدانست که مو سابقه تعقیب زنان زیر سن قانونی را دارد، اما او آنقدر هیجانزده بود که نمیتوانست پول دربیاورد.
4 او از حالت جنون ایان سود برد
وقتی ایان از مصرف داروهای اختلال دوقطبی خود در فصل هشتم Shameless امتناع کرد، دچار یک مارپیچ دراماتیک رو به پایین شد. او در حالت جنون آمیز خود، در واقع شروع به پذیرفتن عنوان "عیسی همجنسگرا" کرد که جامعه دگرباشان جنسی پلاس به او اعطا کرده بود، و ادعاهای دوستان و خواهران و برادرانش مبنی بر از دست دادن کنترل و رفتار غیرمنطقی خود را نادیده گرفت.
فرانک به جای اینکه به ایان توصیه کند مانند سایر اعضای خانواده گالاگر به دنبال کمک باشد، به سادگی عقب نشست و از وضعیت روحی رو به وخامت پسرش سود برد. فرانک محبوبیت ایان را فرصتی برای کسب درآمد از فروش تی شرت می دانست.
3 فرانک بعد از اینکه کبد جدیدش را گرفت، نوشیدن را متوقف نکرد
وقتی جگر فرانک در فصل چهارم Shameless از بین رفت، طرفداران تصور کردند که او باید نوشیدنی را کنار بگذارد. عشق او به مشروب الکلی تقریباً به قیمت جانش تمام شد، اما به محض اینکه جگر جدیدی به دست آورد، فرانک بلافاصله به عادت های قدیمی خود بازگشت.
سرانجام یکی از دوستانش در Alibi متوجه شد که ادرارش سیاه است. فرانک به سرعت به بیمارستان منتقل شد، جایی که پزشکش فاش کرد که کبد جدیدش در حال افزایش است. او بار دیگر به فرانک گفت که الکل را کنار بگذارد، اما او نپذیرفت.
2 او دیوانگی اینگرید را بدتر کرد
زمانی که فرانک در بیمارستان بود، با اینگرید، زنی شیدایی برخورد کرد که پرید و به او حمله کرد. اکثر مردم این برخورد عجیب و غریب را گیج و آشفته از رفتار اینگرید ترک می کردند، اما فرانک دیوانگی او را جذاب دید و تصمیم گرفت او را تعقیب کند.
اینگرید از نوعی اختلال دوقطبی رنج می برد، درست مانند مونیکا همسر فقید فرانک. شوهر سابق اینگرید از او مراقبت کرد تا مطمئن شود که داروهایش را مصرف می کند، اما فرانک او را تشویق کرد که وضعیت روحی خود را بپذیرد و هم سابق و هم داروهایش را رها کند.
1 او پسرش را فریب داد تا اینگرید باردار شود
فقط چند روز پس از رابطه آنها، اینگرید به فرانک گفت که از او می خواهد به او کمک کند تا بچه دار شود. فرانک عاشق این بود که شانس دیگری برای پدر شدن پیدا کند، بنابراین اینگرید را به یک کلینیک باروری آورد.
دکتر به فرانک گفت که عادات بد و داروهای او باردار شدن را غیرممکن می کند، اما فرانک حاضر نشد از رویای خود برای فاسد کردن بچه های بیشتری دست بکشد و به سرعت کارل را فریب داد تا یک فنجان نمونه برای او پر کند.اینگرید نمی داند که پسر نوجوان فرانک پدر واقعی فرزندانش است و کارل شک نمی کند که او چندین بچه در راه دارد.