15 داستان واقعی و وحشتناکی که باید تبدیل به فیلم شود

فهرست مطالب:

15 داستان واقعی و وحشتناکی که باید تبدیل به فیلم شود
15 داستان واقعی و وحشتناکی که باید تبدیل به فیلم شود
Anonim

ضرب المثل "زندگی غریبتر از داستان است" اغلب بسیار درست است، به خصوص وقتی صحبت از اتفاقات وحشتناک، عجیب و غریب، وحشتناک و ترسناک باشد. گاهی اوقات، زندگی واقعی آنقدر دیوانه کننده و عجیب است که تقریباً غیرقابل باور است، به طوری که هالیوود برای تبدیل آن داستان ها به فیلم الهام می گیرد. برخی از بهترین فیلم‌های ترسناک تمام دوران‌ها از داستان‌های واقعی الهام می‌گیرند، از جمله The Exorcist، The Amityville Horror، The Texas Chainsaw Massacre و Psycho. به همین دلیل است که فیلمسازان اغلب هنگام ساختن فیلم به داستان های واقعی روی می آورند: دانستن اینکه داستان واقعی آن را بسیار ترسناک تر می کند.جهان اغلب یک مکان ترسناک و ترسناک است، اما گاهی اوقات این ترس ها می توانند سرگرم کننده باشند. در اینجا چند داستان واقعی هولناک وجود دارد که باید مورد توجه فیلم قرار گیرد.

15 مردی که سعی کرد لینکلن را نجات دهد

از طریق کتابخانه کنگره
از طریق کتابخانه کنگره

گاهی اوقات، داستان های وحشتناک مستقیماً از تاریخ بیرون می آیند. همه داستان ترور آبراهام لینکلن را می‌دانند، اما چیزی که ممکن است ندانید این است که مردی بود که سعی کرد رئیس جمهور را در آن شب سرنوشت‌ساز در تئاتر نجات دهد. سرگرد ارتش اتحادیه هنری راثبون در تلاش برای نجات لینکلن صدمات جدی دید، اما مشاهده این حمله برای همیشه اثر خود را بر روی او گذاشت. گناه او در نجات ندادن رئیس جمهور بر او سنگینی کرد و برای همیشه ذهنش را تحت تأثیر قرار داد. او سرانجام به صحنه «همه کار و هیچ بازی باعث می شود جک پسری کسل کننده باشد» رسید و سعی کرد همسر و فرزندانش را بکشد. زمانی که همسرش قصد داشت او را متوقف کند، او با شلیک گلوله و چاقو به او شلیک کرد و سپس بارها و بارها به خود ضربه زد.وقتی پلیس او را پیدا کرد، او همچنان درباره افرادی که پشت عکس‌های روی دیوار بودند زیر و رو می‌کرد.

14 The Bloody Benders

از طریق Murderpedia
از طریق Murderpedia

خانواده ای که با هم می کشند با هم می مانند، درست است؟ این مورد در مورد Benders، ملقب به "Bloody Benders"، خانواده ای از قاتلان زنجیره ای بود که در دهه 1800 در کانزاس زندگی می کردند. اگرچه "خانواده" کاملاً به هم وابسته نبودند، آنها با هم زندگی می کردند و مسافرانی را که به دنبال ثروت خود از غرب به خانه خود می گشتند، فریب می دادند. از بسیاری از آن مسافران دیگر خبری نشد. پس از ناپدید شدن جورج لوچر و دختر خردسالش در چنین سفری، تحقیقاتی آغاز شد که نشان داد خانه بندر رها شده بود و هیچ نشانی از خانواده وجود نداشت. اما بازرسان درب تله ای را در خانه پیدا کردند که به اتاق غرق در خون منتهی می شد. پس از حفاری باغ، محققان اجساد بسیاری را یافتند که اکثر آنها گلویشان بریده شده بود و جمجمه‌هایشان کوبیده شده بود، اگرچه جسد دختر لوچر به شدت مثله شده بود.

13 ناپدید شدن عجیب کودکان Sodder

از طریق اسرار حل نشده
از طریق اسرار حل نشده

یکی از جالب ترین موارد ناپدید شدن افراد در شب کریسمس در ویرجینیای غربی در سال 1945 اتفاق افتاد. همه چیز به اندازه کافی ساده به نظر می رسید: پنج نفر از 10 کودک سادر از والدین خود التماس کردند که تا دیروقت بیدار بمانند و با اسباب بازی های جدید خود بازی کنند. پدر و مادر موافقت کردند، اما به رختخواب رفتند، اما یک تماس تلفنی عجیب دریافت کردند که آنها را از خواب بیدار کرد، و درخواست کسی را کردند که آنجا زندگی نمی کرد و به دنبال آن خنده. در این مرحله، والدین متوجه تمام l

شبهایدر خانه برگزار شد. مادر نیز صدایی از پشت بام شنید و بعد متوجه شد که خانه در حال سوختن است. پنج کودکی که بیدار ماندند در آن آتش سوزی ناپدید شدند و احتمالاً در اثر آن کشته شدند، اما والدین هرگز امید خود را از زنده ماندن فرزندانشان قطع نکردند. در سال 1960، عکسی از یکی از کودکان در بزرگسالی پیدا شد.

12 دوقلو سوئدی دیوانه می شوند

گاهی اوقات ایده دوقلوها کاملاً ترسناک است: در اینجا دو نفر وجود دارند که ظاهری یکسان دارند و اغلب گفته می شود که دوقلوها نیز احساسات یکسانی را در یک زمان دارند. ارتباط عجیب بین خواهر و برادرهای دوقلو اغلب به این معنی است که آنها تجربیات عجیب و غریب زیادی دارند و این مورد دوقلوهای سوئدی اورسولا و سابینا اریکسون است که هر دو در یک زمان دیوانه شدند. این دو هیچ سابقه ای از مشکلات روانی نداشتند اما در سفر تجربه عجیبی داشتند. هر دوی آنها ناگهان شروع به جنون گویی کردند، که در نهایت در یک ویدیو برای یک برنامه در بی بی سی شبیه به پلیس گرفتار شد. پلیس این دو را دستگیر کرد، اما پس از آرام شدن سابینا، آزاد شد. او سپس چند ساعت بعد به قتل یک نفر ادامه داد. چه چیزی باعث این تغییر ناگهانی رفتار شد؟ و چرا هر دو دوقلو به طور همزمان دیوانه شدند؟

11 مرگ مرموز الیزا لام

ناپدید شدن های عجیب اغلب ترسناک به نظر می رسند، به خصوص زمانی که این پرونده ها حل نشده باقی می مانند. چنین موردی الیزا لام است که آخرین بار در هتل سیسیل در L.الف. در سال 2013. اگرچه او این سفر را مستند کرد و اغلب با خانه تماس می گرفت، اما یک روز تمام ارتباطات او قطع شد: زن جوان ناپدید شد. پلیس در نهایت فیلم های نظارتی از هتل را منتشر کرد که لام را درست قبل از ناپدید شدنش نشان می داد: نه تنها لام را به طرز عجیبی رفتار می کرد، بلکه به نظر می رسید که او با افراد نامرئی صحبت می کند. هیچ توضیحی برای رفتار او وجود ندارد، اما برخی معتقدند که او یک قسمت روان پریشی داشته یا بدتر از آن، قربانی یک تسخیر شیطانی بوده است. اما در آن زمان، مهمانان دیگر هتل گزارش دادند که آب لوله کشی سیاه است. پلیس در نهایت جسد در حال تجزیه لام را در مخزن آب هتل پیدا کرد. این هتل سابقه مرگ‌های عجیب و غریب دارد.

10 حادثه گذرگاه دیاتلوف

از طریق ویکی مدیا
از طریق ویکی مدیا

یکی از ترسناک ترین اتفاقات تاریخ روسیه در کوه های اورال رخ داد، زمانی که نه اسکی باز در سال 1959 به پایان رسیدند. در طول کمپینگ شبانه آنها در آنجا، اتفاقی مرموز رخ داد که باعث شد آنها از چادرهای خود بیرون بیایند و احساس کنند که به کوه می روند. دمای زیر صفر بدون لباس کافیبازرسان شوروی ادعا کردند که 9 نفر بر اثر هیپوترمی جان خود را از دست دادند، اما در معاینه جسد جراحات دیگری از جمله شکستگی جمجمه و زبان از دست رفته یافت شد. شوروی در نهایت علت مرگ را "نیروی ناشناخته اجباری" نامید که بسیاری از تفسیرها را باز می گذارد: بیگانگان، هیولاها یا قاتلان زنجیره ای؟ مرگ و میر هنوز حل نشده باقی مانده است، اما منطقه کمپ اکنون به نام گذرگاه دیاتلوف شناخته می شود که به نام یکی از اسکی بازانی که در آن غروب سرنوشت ساز کشته شد، نامگذاری شده است.

9 اورنگ مدان

از طریق About.com
از طریق About.com

هیچ چیز وحشتناک تر از یک داستان ترسناک نیست که در دریا اتفاق می افتد: وقتی چیزهایی در آنجا اتفاق می افتد، شما به دام می افتید و تنها راه فرار پریدن به اقیانوس وحشتناک تر است. در مورد اورنگ مدان، یک کشتی باری هلندی که در دهه 1940 در دریاهای جنوب شرقی آسیا حرکت می کرد، چنین بود. در طول یک سفر، کشتی های دیگر در منطقه پیامی به کد مورس دریافت کردند که در آن نوشته شده بود: «همه افسران، از جمله کاپیتان، مرده اند.دراز کشیدن در اتاق نمودار و پل. احتمالاً تمام خدمه مرده اند. میمیرم. اما زمانی که دو کشتی آمریکایی برای تحقیق به اورنگ مدان رسیدند، تنها چیزی که یافتند اجسادی بود که چهره‌هایشان از ترس یخ زده بود و دست‌هایی که گویی در حال مبارزه با چیزی هستند بالا رفته بودند. سپس آن محققان با وجود گرمای 100 درجه احساس سرما کردند. پس از آن، کشتی به طور مرموزی آتش گرفت و غرق شد و اسرار خود را با خود برد.

8 داستان عمارت لمپ

از طریق عمارت لمپ
از طریق عمارت لمپ

همه عاشق یک داستان خوب در مورد خانه های جن زده هستند، درست است؟ خوب، یکی از داستان‌هایی که باید به آن اشاره شود، عمارت لمپ در سنت لوئیس، موسی است. این خانه که زمانی نمادی از ثروت جان لمپ مهاجر آلمانی بود، به سرعت در اوایل دهه 1900 شاهد بسیاری از خودکشی‌ها و مرگ‌های غیرقابل توضیح شد.. اولین خودکشی پسر جان، ویلیام بود که قبل از آن نتوانست با مرگ پسرش کنار بیاید. سه تن از فرزندان ویلیام نیز طی 40 سال آینده خود را کشتند.در سال 1970، آخرین عضو خانواده با دستور نابود کردن تمام ارثیه های خانوادگی از دنیا رفت. امروزه این خانه یک مسافرخانه است که مهمانان اغلب در طول بازدید خود از اتفاقات عجیب و غریب از جمله مشاهده شبح‌ها و صداها و رویدادهای عجیب گزارش می‌کنند.

7 مورد شماره تلفن نفرین شده

از طریق Giphy
از طریق Giphy

همه کسانی که تا به حال شماره تلفن همراه روسی 0888 888 8888 را داشتند مردند و بسیاری را به این باور رساند که این شماره حاوی یک نفرین است. اولین صاحب شماره در سال 2001 در سن 48 سالگی بر اثر سرطان درگذشت و شایعات به مسمومیت با رادیواکتیو به عنوان علت آن اشاره کردند. نفر بعدی که این شماره را داشت، یک رئیس اوباش بلغاری به نام کنستانتین دیمیتروف بود که در سال 2003 توسط یک قاتل به ضرب گلوله کشته شد. این شماره به یک تاجر فاسد به نام کنستانتین دیشلیف، که او نیز در خارج از یک رستوران هندی مورد تیراندازی قرار گرفت، منتقل شد: گزارش‌ها حاکی از آن است که این اتفاق زمانی رخ داده است که او با آن شماره صحبت می‌کرده است.از آن زمان، از ترس نفرین، شرکت تلفن همراه Mobitel این شماره را متوقف کرد، که احتمالاً برای نفر بعدی که ممکن است با آن به پایان برسد، خوش شانس است.

6 زنی که در کمد زندگی می کرد

از طریق Giphy
از طریق Giphy

آیا تا به حال این احساس را داشته اید که در خانه تنها نیستید؟ ظاهراً یک مرد ژاپنی هرگز چنین احساسی را نداشت، زیرا او به طور ناآگاهانه چندین ماه با یک زن بی خانمان زندگی می کرد بدون اینکه هرگز بداند. با این حال، پس از اینکه متوجه ناپدید شدن غذا از آشپزخانه اش شد، یک دوربین امنیتی راه اندازی کرد و متوجه شد که هم اتاقی ناخواسته هر روز در حالی که او آنجا نبود، از کمد بیرون می خزد. او یک فضای نشیمن کوچک در آنجا با یک تشک و بطری های پلاستیکی نوشیدنی درست کرده بود. هنگامی که پلیس به او نزدیک شد، او اعتراف کرد که جای دیگری برای زندگی ندارد. این فقط یک داستان ترسناک برای مرد ژاپنی درگیر نیست، بلکه برای زن درگیر نیز غم انگیز است: تصور کنید فقط برای زنده ماندن در کمد شخصی پنهان شده اید.

5 مرد هوشیار در کما گرفتار شد

از طریق اسکای نیوز
از طریق اسکای نیوز

متاسفانه، گاهی اوقات بیمارستان ها و پزشکان تشخیص خود را از بیماران اشتباه می کنند. مردی ادعا می کند که در حالی که به مدت 23 سال در کما بود، در واقع هوشیار بود و از همه چیز در اطرافش کاملاً آگاه بود. این مرد، رام هوبن، توضیح داد که فریاد می‌کشید و کمک می‌خواست، اما از آنجایی که بدن فلج او را در داخل خود نگه داشت، کسی صدای او را نشنید. پزشکان بر این باور بودند که قربانی تصادف اتومبیل در حالت کمای رویشی است، اما اشتباه کردند: او اصلاً در کما نبود. آزمایشات بعدی فعالیت طبیعی مغز یک فرد هوشیار را نشان داد. با این حال، 23 سال طول کشید تا فناوری در دسترس قرار گیرد که این را نشان می داد، اما پس از آن هوبن از طریق درمان زندگی جدیدی پیدا کرد که اکنون به او اجازه می دهد پیام ها را روی صفحه رایانه تایپ کند.

4 شبح فیس بوک

از طریق Closer
از طریق Closer

شبکه های اجتماعی در حال حاضر بسیار بخشی از زندگی ما هستند، بنابراین گاهی اوقات اتفاقات ترسناکی در سایت هایی مانند فیس بوک رخ می دهد. مرد جوانی به نام ناتان اخیرا فاش کرد که از دوست دخترش امیلی در فیس بوک پیام هایی دریافت می کند. اما یک مشکل در آن وجود دارد: دوست دختر دو سال قبل از آن در یک تصادف رانندگی جان باخت. در ابتدا، پیام‌ها پیام‌های قدیمی‌تری بودند که دوباره در پیام‌رسان فیس‌بوک ظاهر شدند، اما پس از آن شبح فیس‌بوک شروع به تگ کردن خود در عکس‌ها و ارسال پیام‌های اصلی کرد. سرانجام، ناتان با ناامیدی پیامی فرستاد و از مسخره خواست که او را تنها بگذارد. پیامی که دریافت کرد او را تا حد زیادی سرد کرد: "فقط اجازه دهید راه بروم." در تصادف رانندگی، داشبورد او را له کرد و تقریباً پاهایش را از بدنش جدا کرد.

3 پرستار بچه شبح‌آلود

از طریق Giphy
از طریق Giphy

هیچ چیز ترسناک تر از چیزی نیست که بچه های شما را به هم بریزد.یک زن اخیراً داستانی در مورد دختر شش ماهه خود به اشتراک گذاشت که ناگهان شروع به خندیدن کرد و با چیزی نامرئی صحبت کرد. حتی زمانی که کودک شروع به گریه می کرد، قبل از اینکه مادرش بتواند به او برسد، بدون هیچ دلیلی آرام می شد. اما یک روز غروب، مادر انعکاس زن مسن‌تری را که لباس‌های قدیمی به تن داشت، در پنجره‌ای نزدیک دید که پس از چند پلک زدن ناپدید شد. شاید وحشتناک ترین اتفاق زمانی رخ داد که دختر در حدود یک سالگی بود: یک شب، والدین از خواب بیدار شدند و صدای گریه او را از روی مانیتور کودک شنیدند. اما بعد شنیدند که زنی لالایی می خواند. پس از بررسی برای اطمینان از اینکه دختر خوب است، والدین به زودی پس از آن پاکسازی کردند.

2 The Greenbriar Ghost

از طریق The Aldersonian
از طریق The Aldersonian

هیچ چیز مانند یک داستان ارواح خوب برای ارائه هیجانات هالووین، به ویژه در صفحه نمایش بزرگ، وجود ندارد. یکی از این داستان ها بر اساس وقایع زندگی واقعی حول محور Zona Heaster Shue می چرخد که مرتکب این اشتباه شد که عاشق مردی مسن تر شد.سه ماه پس از ازدواج با این مرد، شو در شرایطی مرموز درگذشت. شوهرش اجازه تحقیقات بیشتر را نداد و به سرعت او را دفن کرد. مادر شو برای نوعی مداخله فراطبیعی دعا کرد و از دخترش ملاقات شبح مانندی دریافت کرد که نشان می داد او چگونه مرده است (قتل بود). مادر شو پلیس را در مورد صحت شهادت ظاهری متقاعد کرد و آنها جسد را بیرون آوردند و متوجه شدند که شو به دلیل شکستگی گردن در دست شوهرش مرده است. پرونده به دادگاه رفت و هیئت منصفه مرد را به جرم قتل مجرم تشخیص داد.

1 کمپینگ وحشتناک

از طریق Giphy
از طریق Giphy

برای داستان های واقعاً ترسناک، فقط باید به Reddit مراجعه کرد، جایی که کاربران اغلب برخی از وحشتناک ترین چیزهایی را که برای آنها اتفاق افتاده به اشتراک می گذارند. در یک نمونه، کاربر داستانی را در مورد یک کمپینگ به اشتراک گذاشت که او و برخی از دوستانش در جنوب اورگان با آن برخورد کردند. در حین پیاده روی، گروه به یک چمنزار ترسناک برخورد کردند که بیش از حد ساکت بود: هیچ پرنده، حشره، حیوان کوچک یا مردمی در نزدیکی آن وجود نداشت.یک میز پیک نیک نارنجی بزرگ وجود داشت که با بقیه در پارک همخوانی نداشت. با کاوش در منطقه، چادر کوچکی پیدا کردند. هر کس را که داخل بود صدا زدند، اما جوابی دریافت نکردند. در اطراف آن تعداد زیادی کوله پشتی و لباس زنانه ریخته شده بود. این گروه از صحنه فرار کردند و تقریباً توسط یک وسیله نقلیه قدیمی مرموز در جاده به دام افتادند. زمانی که بعداً یک سرباز ایالتی سایت را بررسی کرد، چادر و همه چیز اطراف آن از بین رفت و فقط میز پیک نیک را پشت سر گذاشت.

توصیه شده: