مشهورترین دوست دختر هیو هفنر می گوید که احساس می کرد توسط او شستشوی مغزی شده است، این دلیل است

فهرست مطالب:

مشهورترین دوست دختر هیو هفنر می گوید که احساس می کرد توسط او شستشوی مغزی شده است، این دلیل است
مشهورترین دوست دختر هیو هفنر می گوید که احساس می کرد توسط او شستشوی مغزی شده است، این دلیل است
Anonim

برای اینکه هر مجله ای به وجود بیاید، باید کسی باشد که آن را ایجاد کند. علیرغم این واقعیت، اکثر مردم مطلقاً نمی دانند که چه کسی چشم انداز مجله مورد علاقه خود را داشت. با این حال، پس از اینکه هیو هفنر پلی‌بوی را در اوایل دهه 50 ایجاد کرد، راه‌های بی‌شماری برای شهرت جهانی خود به عنوان مغز متفکر مجله پیدا کرد. برای مثال، هنگامی که افراد مشهور برای یک فیلم تصویری درباره Playboy بسیار مورد بحث قرار می‌گرفتند، هفنر مطمئن شد که او کسی است که آنها را متقاعد کرده تا در مجله‌اش ظاهر شوند.

هیو هفنر علاوه بر یافتن راهی برای جلب توجه زیادی به خاطر مجله اش، توانست خانه خود را نیز مشهور کند.در واقع، خانه هفنر آنقدر معروف شد که حتی پس از درگذشت او، بسیاری از مردم می خواهند بدانند عمارت پلی بوی امروز چگونه است. البته یکی از اصلی‌ترین چیزهایی که مردم در مورد عمارت پلی‌بوی می‌دانستند این است که هفنر با دوست‌دخترش در آنجا زندگی می‌کرد. به اندازه کافی شگفت انگیز، مشهورترین دوست دختر هفنر اخیراً اظهار داشت که در طول رابطه خود احساس شستشوی مغزی می کند.

احساس شستشوی مغزی

در سال 2005، E! نمایش "واقعیت" The Girls Next Door پخش شد و هالی مدیسون، بریجت مارکوارت و کندرا ویلکینسون را به شهرت رساند. اگرچه هر سه زن طرفداران زیادی دارند و هیو با زنان زیادی قرار ملاقات داشته است، به راحتی می توان ادعا کرد که هالی مشهورترین دوست دختر هفنر است. به هر حال، The Girls Next Door او را به عنوان فشار اصلی هیو به تصویر کشید.

حتی با وجود اینکه The Girls Next Door به نظر می رسید که هالی مدیسون از ارتباط با هیو هفنر خوشحال است، اما او از آن زمان درباره رابطه آنها تجدید نظر کرده است. در واقع، هالی اکنون احساس می‌کند که در طول مدت حضورش با هفنر شستشوی مغزی داده است، همانطور که در مصاحبه‌ای در پادکست باباش را صدا کنید.

بعد از اینکه در ابتدا احساس کرد زندگی در عمارت پلیبوی یک تجربه "سرگرم کننده" و "احمقانه" است، احساسات هالی مدیسون نسبت به هیو هفنر عمیق تر شد. با این حال، هالی اکنون احساس می کند که این واقعی نبود. "من شروع کردم به این احساس کنم که عاشق او هستم، با نگاهی به گذشته، احساس می کنم این یک نوع سندرم استکهلم است، جایی که احساس می کردم با او همذات پنداری کرده ام و او از من تعریف می کند. خیلی در ابتدا. و من فقط در ذهنم شروع کردم به سرزنش تمام مشکلات دیگر به گردن زنان دیگر. مثلاً، "اوه، این وضعیت اسفباری است، اما اگر این زنان دیگر اینجا نبودند، این اتفاق نمی افتاد. اینطور باش.'"

از آنجا، هالی مدیسون در ادامه توضیح داد که وقتی شروع به فکر کردن به ترک هیو هفنر و عمارت پلی بوی کرد، چقدر احساس بدی به او دست داد. او بیشتر به خاطر چیزهای واقعا احمقانه به من سرزنش کرد و من تازه متوجه شدم، مثلاً نمی‌توانم اینجا باشم، مثلاً این مرد یک سوراخ است.زمان برد، علاقه‌مندی من به مرد دیگری طول کشید تا اینکه در نهایت به این فکر کردم که "باید دوشاخه را بکشم زیرا قرار نیست تقلب کنم." این فقط با همه چیزهای بمباران عشقی همراه است و "ما برای همیشه با هم خواهیم بود، و ما قرار است تا پایان عمر با هم باشیم" و بل، بل، بلا. او مرا با دختر خوشگل در «زیبایی و هیولا» مقایسه می‌کند، مثل اینکه من به تازگی به این قلعه آمده‌ام.»

مثل یک فرقه

اکنون که هالی مدیسون سال ها در خارج از عمارت پلی بوی زندگی می کند، به این فکر می کند که همه دوست دخترهای هیو هفنر که با او در آنجا زندگی می کردند چگونه بود. همانطور که در طول مصاحبه پادکست فوق توضیح داده شد، مدیسون اکنون احساس می کند همه کسانی که آن تجربه را تجربه کرده اند در یک محیط فرقه مانند وجود داشته اند.

"من تقریباً دوست دارم خودم را در این جعبه حبس کنم، به نحوی که انجام آن در آنجا سخت نبود، زیرا به هر حال فضای بسیار فرقه گونه است، و شما دستکاری شده اید تا چنین احساسی داشته باشید. " از آنجا، مدیسون ادامه داد تا توضیح دهد که چگونه آن محیط او را بیشتر از زمانی که در غیر این صورت می ماند، در آنجا نگه داشته است و حتی منجر به تشکیل خانواده او با هیو هفنر شد.

"نوعی شرمندگی من نیز مرا در آنجا نگه داشت. واقعاً نمی توانستم زندگی خارج از آنجا را تصور کنم. همانطور که فکر می کردم، "باشه، این آخرین توقف من است. اگر بخواهم بچه دار شوم، من 'می روم سعی کنم.' و بعد وقتی فهمیدم که این امکان برای او وجود نخواهد داشت، مثل اینکه ما در شرایط آزمایشگاهی و همه چیز را امتحان کردیم. این چیزی است که من باید به آن فکر کنم. این واقعاً به نوعی مانند حکم اعدام است.'"

توصیه شده: