بیل موری مورد احترام و تحسین میلیون ها طرفدار در سراسر جهان است.
موفقیت او غیرقابل انکار است.
شهرت او غیرقابل انکار است.
با این حال، این مرد که به نظر می رسد همه چیز را دارد، و حتی بیشتر از آن به نظر می رسد همه چیز را "نظم" دارد، اخیراً در مورد دوران بسیار تاریکی در زندگی خود باز شده است.
موری در مورد تجربه لحظات بسیار بدی در روزهای اخیر خود صحبت کرده است، یکی از آنها شامل طراحی خودکشی خود بود و کاملاً قصد داشت تا به زندگی خود پایان دهد.
او فاش کرده است که لحظه ای بسیار قطعی بود که واقعاً روند فکرش را تغییر داد، و به هر حال، لحظه ای بود که او دیدگاه خود را از میل به جان خود به یافتن دلیل و راهی تغییر داد. ، برای مواجهه با هر روز با امیدی جدید.
همه اینها به لطف یک نقاشی است.
بیل موری نزدیک به خودکشی
ممکن است طرفداران او فکر کنند که او زندگی کاملی دارد، اما همه چیز برای موری که واقعاً نقشهای برای پایان دادن به زندگیاش در یک روز سرنوشتساز داشت، بسیار عالی بود.
قبل از اینکه او ثروتمند، مشهور و موفق شود، زندگی برای موری یک مبارزه واقعی بود، کسی که به هوادارانش اعتراف می کند که از قبل برای غرق شدن خود در دریاچه میشیگان برنامه ریزی کرده بود.
هنگامی که او در خیابان ها قدم می زد، عمیقاً در فکر و تفکر در مورد اینکه چگونه می خواهد خود را در آخرین اقدام خود بر روی زمین ببیند، چیزی مسیر مسیر او را تغییر داد و خوشبختانه، او هنوز هم امروز با ماست.
اگرچه ممکن است برای طرفداران سخت باشد که بفهمند او چگونه به این نقطه بسیار تاریک و پست زندگی اش رسیده است، حقیقت این است که او قبلاً با رفتن از این دنیا صلح کرده بود و در جایی بود که واقعاً فکر می کرد. که در روزهای آینده نمی تواند بر تاریکی خود غلبه کند و نور را بیابد.
همه اینها با یک نقاشی تک تغییر کردند.
نقاشی که زندگی او را نجات داد
هنگامی که بیل موری در حال قدم زدن در خیابان ها بود و برای خودکشی آماده می شد، به طور تصادفی با تابلویی به نام آواز لارک اثر ژول-آدولف برتون برخورد کرد.
تصویر دختر جوانی است که به نظر می رسد همه چیز را رها کرده است، اما در میان افسردگی اش، خورشید همچنان پشت سر او طلوع می کند و ثابت می کند که هنوز یک روز تازه، امید جدید و راهی برای شروعی جدید.
فرصت های دوم با موری طنین انداز شد، زیرا او پتانسیل آن دختر جوان را در نقاشی دید و متوجه شد، این ممکن است نشانه ای باشد که برای او نیز امیدی وجود دارد.
او به مطبوعات گفت که با وجود تاریکی که در آن دیده شده بود، نقاشی واقعاً او را تحت تأثیر قرار داد و گفت. "بنابراین فکر میکنم این به من نوعی این احساس را داد که من نیز یک انسان هستم و هر روز که خورشید طلوع میکند فرصت دیگری به من دست میدهد."