هواداران The Good Place با کنسل شدن سریال کاملاً دلشان شکست. این یکی از نمایش های بسیار ویژه ای بود که هر دو با مخاطبان خود مانند بزرگسالان رفتار می کردند، اما از ادامه دادن مماس های تا حدی احمقانه و جذاب نمی ترسیدند. اما چیزی که طرفداران واقعاً در برنامه مایک شور با آن ارتباط برقرار کردند، این واقعیت بود که به طرز درخشانی به شخصیتهایش و به مخاطبان درسهای فلسفی میداد، به گونهای که غمگین یا بیش از حد توضیح نمیداد. اما از آنجایی که توضیح زیادی وجود نداشت، طرفداران شروع به سوالاتی در مورد نمایش و نحوه عملکرد دنیای The Good Place کردند.
برخی از این سؤالات در فلسفه نمایش جا افتاده است در حالی که برخی دیگر کاربردی و تا حدودی پیش پا افتاده هستند.با این حال همه جالب هستند. بیشتر به این دلیل است که مایک مفهومی را ایجاد کرد که سوالات بیشتری را نسبت به نمایش معمولی ایجاد کرد. خوشبختانه، او به مصاحبه با Vulture نشست تا تمام سوالاتی که طرفداران همیشه داشتند را روشن کند، اما از پرسیدن آن می ترسیدند…
آیا شخصیت های موجود در مکان خوب باید غذا بخورند یا به حمام بروند؟
قبل از فصل ماقبل آخر سریال The Good Place، مایک شور با Vulture به گفتوگو نشست تا به برخی از سوالات پرسیده شده درباره سریال بپردازد. در میان آنها یک به ظاهر پیش پا افتاده است… آیا شخصیت های فیلم The Good Place واقعا باید غذا بخورند یا به دستشویی بروند؟ اگر آنها در نسخه ای از زندگی پس از مرگ هستند، چرا نیاز دارند؟
از همان ابتدا، احساس در مورد همه چیزهای اساسی زندگی انسان - خواب، خوردن، نوشیدن، ورزش، رفتن به دستشویی، هر چیز دیگری - این است که در زندگی پس از مرگ، تمام آن چیزها حذف می شود. مایک توضیح داد که آنقدر سرگردان خواهد بود که یک دوره گذار وجود دارد.
ما هرگز این را بیان نکردهایم، اما ایده این بود که برای 50 سال، 100 سال، هر چقدر که بخواهید، مردم همچنان در یک برنامه 24 ساعته، تقریباً صحبت میکنند. ما همیشه گفتهایم. مایک ادامه داد: اگر غذا نمیخوردید، بدنتان پوسیده نمیشد.
در مورد اینکه شخصیتها واقعاً از کجا میتوانند غذا را تهیه کنند، مایک توضیح داد که آشپز پاتریشیا میتوانست غذای خود را با موادی که جانت به او داده بود درست کند. در نهایت، جانت پاسخی است به همه چیزهایی که مربوط به این است که غذا واقعا از کجا آمده است.
آیا در جای خوب پول هست؟
در حالی که موضوع ارز در The Good Place مطرح شده است، با جزئیات زیادی به آن پرداخته نشده است. مایک در طول مصاحبه خود با Vulture کمی بیشتر به این موضوع اشاره کرد.
"نه [در The Good Place پول وجود ندارد]، ما یک شوخی داشتیم که در اولین اپیزودی که آدام اسکات در آن حضور داشت آن را قطع کردیم. وقتی او و النور و واقعی النور و چیدی قرار ملاقات دو نفره میروند. در یک رستوران، چک آمد، اما به جای مقداری پول که باید پرداخت میکردید، فقط حاوی یک راز در مورد اتفاقی بود که در جهان رخ داده بود.فکر میکنم شوخی مثل این بود که "شرلی تمپل جی اف کی را کشت""
آیا جانت یک خدا در مکان خوب است؟
در حالی که این یک نظریه محبوب طرفداران بود، در فصل گذشته ثابت شد که درست نیست. جانت مطلقاً خدا نیست، اما او مسئول ایجاد اتفاقات در The Good Place است.
مایک توضیح داد: "او یک مخزن دانای کل برای تمام دانش در جهان است که می تواند فورا ظاهر شود." «[اگر] یک تکه پیتزا میخواستی، جانت ظاهر میشد و برایت تکهای پیتزا میگرفت.»
کاراکتر جاودانه و غیر دودویی منبع همه اطلاعات است، اما با هر بار راه اندازی مجدد، باهوش تر می شود.
چگونه جانت متوجه نشد که در جای خوبی نیست؟
البته، پیچ و تاب بزرگ در پایان فصل اول این است که پشم روی چشمان همه کشیده می شود. The Good Place خیلی جای خوب نیست. اما طرفداران از این که جانت همه چیز را با توجه به موقعیت خود در جهان سر در نمی آورد، گیج شده بودند.در طی مصاحبه ای با Entertainment Weekly، خالق Mike Schur تا حدودی این سوال را روشن کرد.
"جانت برای قضاوت در مورد چیزها آفریده نشده است، یا به اطراف نگاه می کند و می گوید: "اوه، این جالب است و متفاوت از آنچه قرار است باشد"؛ او فقط یک سرویس تحویل اطلاعات است. بنابراین، در نتیجه، او توانست بدون اینکه متوجه شود در یک محله تقلبی Good Place نصب شود، زیرا او طوری ساخته نشده است که از واقعی یا جعلی بودن محیطش سوال کند."
آیا نمایش درباره اعتماد نکردن به مقامات است؟
در حالی که به نظر می رسد در هر قسمت و فصل The Good Place پیام های زیادی وجود دارد، به نظر می رسد یک پیام ثابت در مورد بی اعتمادی به شخصیت های معتبر باشد. علیرغم اینکه نمایش درست پخش نمی شود و می گویند که همه اقتدارها بد هستند، آنها در مورد اینکه چگونه اعتماد به کسی که در قدرت است به خاطر اعتماد به آنها یک مسیر لغزنده است صحبت می کنند.
"[در فصل سوم] ما شروع کردیم به خواندن در مورد روانشناسی به جای صرفاً فلسفه.مایک توضیح داد: «ما بحثهای روانشناسی زیادی انجام دادیم. آزمایشهای میلگرام آزمایشهای کلاسیک هستند. اساساً، آزمایشهای میلگرام ثابت کرد که اگر یک کت آزمایشگاهی سفید بپوشید و کلیپبورد را در دست بگیرید و بگویید اهل ییل هستید، میتوانید هر کسی را وادار به انجام هر کاری کنید.»