25 سال پیش بود که تماس برای اولین بار در سینماهای سراسر جهان به نمایش درآمد. اما بیش از 40 سال از زمانی که ستاره شناس مشهور جهان، کارل ساگان و همسرش، مدیر خلاق سابق ناسا و یکی از خالقان کیهان، آن درویان، برای اولین بار ایده این فیلم را مطرح کردند، می گذرد. مانند برخی از بهترین فیلمهایی که تا به حال ساخته شدهاند، این زوج خوش فکر تقریباً دو دهه طول کشید تا الهام خود را زنده کنند. قبل از اینکه سرانجام به دست رابرت زمکیس، مردی که در پشت فیلم فوق العاده پیچیده فارست گامپ قرار داشت، بیفتد، از جمله تکرار تفرقه انگیز جورج میلر، کارگردان دیوانه مکس، تکرار شد.
البته تماس به عنوان یکی از بهترین فیلم های جودی فاستر نیز شناخته می شود.در حالی که مطمئناً یک فیلم ساده سفر فضایی/خارجی نبود، اما مخاطبان متعصبی دارد که تا به امروز به آن وفادار هستند. همچنین در اواسط زمانی که متیو مککانهی بازیگران مهمی در گیشه داشت، به نمایش گذاشت.
در حالی که این فیلم که به جستجوی بشر برای یافتن حیات فراتر از سیاره ما می پردازد، طرفدارانی دارد که دوست دارند معنای واقعی آن را تشریح کنند، بسیاری کاملاً متوجه نشده اند که فیلم واقعاً درباره چه چیزی بوده است. در یک تاریخ شفاهی فوقالعاده توسط Vulture، فیلمسازان، نویسندگان و بازیگران فیلم توضیحی را ارائه کردند…
نکته تماس فیلم چه بود؟
هر کسی که چیزی در مورد کارل سیگان می داند می داند که دانشمند دائماً برای آشتی دادن وجود خدا با درک خود از علم تلاش می کرد. این ایده بود که اساس تماس بود. با وجود اینکه طرح ادای احترام مستقیم به رابطه کارل با دخترش ساشا، همسرش، نقش آن درویان در جامعه علمی و تمایل انسان به دانستن اینکه آیا ما در جهان تنها هستیم یا نه، موضوع دین در مقابل علم است که معنای واقعی فیلم را دارد.
در مصاحبه خود با Vulture، بازیگران و عوامل فیلم Contact فاش کردند که آنها نیز دائماً با این بحث دست و پنجه نرم می کردند. این نه تنها بر نحوه ایفای شخصیتهایشان (یعنی الی آرووی متفکر جودی و پالمر جاس مذهبی متیو) بلکه بر نحوه عملکرد آنها در پشت صحنه نیز تأثیر گذاشت.
جودی فاستر در رابطه با تحقیقات خود درباره این موضوع گفت: "من می خواستم احساس واقعی داشته باشم. هیچ راهی وجود نداشت که بتوانم آن دانشی را داشته باشم که دانشمندان واقعی می توانند داشته باشند." "تحقیقات زیادی بود که من انجام دادم که متوجه نشدم، اما شخصی بسیار هوشمندانه برای من کتاب های کودکانه در مورد علم و سیاهچاله ها خرید."
تولید کننده اجرایی Lynda Obst گفت که این تولید کارگاه های مختلفی برای بازیگران و گروه داشت که سخنرانان مهمان را به نمایش گذاشتند که در مورد دیدگاه های مختلف در مناظره صحبت کردند.
الهیدانان بسیار جدی مسیحی بودند که با ما در مورد چیزهای جاس و معنای تفکر آخرالزمانی مسیحی صحبت کردند.جیل تارتر وارد شد و درباره نجوم رادیویی با ما صحبت کرد. ما می خواستیم بحث اساسی بین علم و دین را درست پیش ببریم. لیندا توضیح داد که ما میخواستیم علم برنده شود، اما نمیخواستیم دین شکست بخورد.
چگونه کارل سیگان و متیو مک کانهی بر سر معنای تماس با یکدیگر بحث کردند
در میان سخنرانان خود کارل سیگان بود که نه تنها به ایده فیلم فکر کرد، بلکه اولین تجسم های آن و همچنین کتابی را که فیلم بر اساس آن ساخته شده بود، نوشت. البته قبل از اینکه بالاخره توسعه پیدا کند به فیلمنامه نویسان حرفه ای سپرده شد. زمانی که کارل برای صحبت با بازیگران به صحنه آمد، از قبل بسیار بیمار بود. متأسفانه او قبل از اکران فیلم جان خود را از دست داد.
متیو مککانهی به Vulture گفت: «ما باید مخاطب اسیر کارل سیگان باشیم که ما را از آغاز جهان میگذراند. "اگر درست یادم باشد، اینطور بود. در واقع اینگونه بود، "اگر یک ساعت را بردارید و به صورت دو بعدی به آن نگاه کنید، در نوک گوشه سمت چپ بالای پنج در ساعت.این کهکشان ما است که در آن هستیم. این کهکشان همیشه در حال گسترش است و جهانهای زیادی وجود دارد. تمام مدت لبه صندلی ام بودم. همه چیزهایی که او گفته بود مرا پر می کرد و بیش از آنچه که بودم مؤمن می ساخت. او به انتها می رسد و می گوید: "و بنابراین خدا وجود ندارد." رفتم، یک لحظه صبر کن. تو از من خواستی که بیشتر از همیشه باور کنم خدا وجود دارد و این همان خط مشت توست؟ او مثل "بله" بود. من دوست دارم در مورد آن بحث کنم.""
آن درویان گفت: «آنچه که من و کارل میخواستیم، النور آرووی به عنوان یک شکاک بود. اما پس از آن او این تجربه تماسی را دارد که در آنجا برای دیدن پدرش در بهشت می رود، و چه راهی عالی برای برگرداندن او به درون. زیرا او به معنای واقعی کلمه معتقد است که پدرش را در بهشت دیده است. خدا خیلی کوچک بود - او به اندازه کافی برای جهان هستی بزرگ نبود، و علم این را آشکار می کند. اما متیو این کار را نمی کرد. من نمی خواستم او مانند ریچارد داوکینز شود، اما می خواستم او این کلمات را بگوید: خدای من خیلی کوچیک بود"
"نمی توانم تصور کنم که این جمله را بگویم، زیرا این حرف من را تضعیف می کرد." متیو اعتراف کرد. "این یک دروغ بود. من نمی توانم ادامه دهم و روی شخصیتم دروغ بگویم. بازی در نقش شخصیتی که در پایان معتقد است "اوه، خدای من خیلی کوچک بود" با گفتن "اوه، حیاط خلوت خدا بزرگتر از من است" متفاوت است. فکر کردم.'"
در حالی که کارل سیگان همیشه با وجود یا نبودن خدا دست و پنجه نرم می کرد، او مطمئن بود که تصور نوع بشر از موجودیت نادرست است. با توجه به همه شواهدی که پیش روی ما قرار داشت، کارل معتقد بود که علم همه تعاریف قدیمی خدا را رد کرده است.
"این همان چیزی است که کارل واقعاً در مورد افرادی که فکر می کنند خدا هوش های دیگری را در جهان قرار نمی دهد احساس می کند. این یک خدای کوچک است." "اما خدایی که بتواند زایش اشکال زندگی را تصور کند - این خدای بزرگ است."