هرچقدر هم که هری پاتر و دراکو مالفوی در مجموعه هری پاتر جی کی رولینگ از یکدیگر متنفر بودند، بیشتر از آن چیزی که فکر می کنید شبیه هستند. آنها هر دو از خانواده های خون خالصی هستند که از قرون وسطی وجود داشته اند. اما اینکه چگونه خانواده آنها در طول زمان عمل کرده و تکامل یافته اند، موضوع متفاوتی است.
اگرچه خانواده پاتر به عنوان یکی از "بیست و هشت مقدس" ثبت نشده است، زیرا اعتقاد بر این بود که آنها کاملاً خون خالص را شروع نکرده بودند، خانواده از یک سلسله بسیار طولانی از جادوگران و جادوگران بودند. جادوگران خانواده جادوگران پاترها با جادوگر قرن دوازدهمی به نام لینفرد از استینچکامب شروع شد.خانواده مالفوی تقریباً به ده قرن پیش برمیگردد، در واقع زمانی که آرماند مالفوی با ویلیام فاتح از فرانسه آمد.
به نظر می رسد که خانواده هری و دراکو پس از آن شباهت هایی با هم دارند، زیرا هر خانواده به روش های مختلف شروع به ایجاد نام برای خود کرد. لینفرد شروعی متواضعانه داشت و به عنوان آدم عجیبی در نظر گرفته می شد که در موقعیت های پزشکی به دهکده کمک می کرد. رولینگ در پاترمور نوشت: «هیچکدام از آنها متوجه نشدند که درمانهای شگفتانگیز لینفرد برای آبله و آگ جادویی است؛ همه او را پیرمردی بیآزار و دوستداشتنی میدانستند که در باغش با همه گیاهان بامزهاش سفالگری میکند.»
بدون اطلاع دهکده، لینفرد آزمایش خود را در درمان هایی آغاز کرد که روزی ثروت پاتر را به ارمغان می آورد و در نهایت اختراع Skele-Go را به او نسبت داد (که هری از نوادگانش در نهایت برای رشد مجدد استخوان ها در آن استفاده خواهد کرد. بازوی او در اتاق اسرار) و معجون فلفلی. ایجاد این معجون ها به نوادگان پاتر ثروت هنگفتی داد که هنوز در خانواده وجود دارد.
پسر لینفرد هاردوین با خانواده پورل ازدواج کرد که از گادریکز هالو آمده بودند، همان خانواده ای که در داستان سه برادر در کتاب داستان های کودکان، داستان های بیدل برد ذکر شده است. همسر هاردوین، آیولانت، نوه ایگنوتوس پورل بود، و به عنوان تنها وارث باقی مانده از خانواده، شنل نامرئی پدربزرگش را به ارث برد (در افسانه همان لباسی است که خود مرگ به او هدیه داده بود).
پاترها همچنان بسیار موفق بودند و سختکوشی بودند و در طول نسلها اینجا و آنجا با ماگلها ازدواج کردند. حتی چند پاتر روی ویزنگاموت نشستند. رالستون پاتر، که طرفدار قانون محرمانه بود، که به جادوگران اجازه می داد با ماگلز زندگی کنند، و هنری پاتر، که با وزیر جادو به دلیل منع جادوگران برای کمک به ماگل ها در جنگ جهانی اول مخالف بود.
هنری پاتر فلیمونت پاتر را داشت که در آن زمان جیمز پاتر، پدر هری را داشت.پدربزرگ و مادربزرگ هری برای دیدن تولد او زنده نماندند و اندکی پس از آن که والدین هری توسط ولدمورت به قتل رسیدند و شنل نامرئی به او منتقل شد. اما در طول قرنها پس از لینفرد، پاترها همیشه مهربان بودهاند، برای آنچه که به آن اعتقاد داشتند دفاع میکردند و حتی مهارت نسلی در اختراع چیزهایی داشتند که در گالیونها به وجود میآمد. تفاوت فاحشی با روشی که خانواده مالفوی برای خود شهرت پیدا کردند.
با نامی به معنای "بد نیت"، می توانید از قبل بگویید که مالفوی ها در طول سال ها چه توانایی هایی داشتند. جایی که مهارتهای پاترها در کمک به مردم و سختکوشی باعث شد آنها ثروتشان را به دست آورند، مهارتهای مالفویها در دستکاری و راسو کردن آنها را به آنها رساند. هنگامی که آرماند مالفوی با ویلیام فاتح آمد، وظایف «سایهآمیز» را در قبال پادشاه جدید انجام داد (بیشتر آنها جادویی بود) و زمینی را که او از زمینداران دیگر گرفت، جایی که عمارت فعلی مالفوی در آن قرار دارد، به او اعطا شد.
رولینگ همچنین در پاترمور مینویسد: «مالفویها همیشه شهرت داشتهاند، که با نام خانوادگی کاملاً تعریفشدهشان، لغزنده بودن، در هر کجا که میتوانستند، در خواستگاری با قدرت و ثروت پیدا میشوند، شهرت داشتهاند.در طول قرنها، خانواده به نفرت خود از ماگلها افتخار میکردند، تنها زمانی با آنها کار میکردند که چیزی از آن به دست آورند.
شایعه شده است که اولین لوسیوس مالفوی کسی بود که ملکه الیزابت اول را به هم ریخت تا او هرگز ازدواج نکند. پس از قانون محرمانگی، مالفوی ها مجبور شدند همه ارتباطات و معاملات با ماگل ها را که برای به دست آوردن ثروت خود از آنها استفاده می کردند، متوقف کنند. هنگامی که اساسنامه تصویب شد، مالفوی ها لحن خود را تغییر دادند و هرگونه درگیری با ماگلز را محکوم کردند تا از وزیر جادو برخوردار شوند.
آنها سرانجام به یکی از ثروتمندترین خانواده های جادوگر در بریتانیا تبدیل شدند، اما مجبور نبودند در عوض کار کنند، آنها ترجیح دادند در پشت صحنه، در گوش قانونگذاران بنشینند. در روند حفظ آن همه پول دوست داشتنی در خانواده، آنها شروع به ازدواج کردند و اغلب با پسر عموهای خود ازدواج کردند تا خود را پاک نگه دارند.
فساد مالفوی ادامه یافت تا اینکه لوسیوس مالفوی که به مرگ خوار تبدیل شد، زندانی شد و تمام ثروت خانوادگی و جایگاه خود را در وزارتخانه از دست داد. پس از نبرد هاگوارتز، او مست شد و در نهایت شکست خورد.
وقتی هری با دراکو در هاگوارتز ملاقات کرد، اختلافات چند نسلی بین خانوادههایشان عاملی برای بیزاری شدید آنها از یکدیگر نبود. تمام روابط آنها بر ادامه نزاع طولانی بین گریفیندور و اسلیترین بود. همه اسلیترین ها و گریفیندورها از یکدیگر متنفرند، این یک سنت است. همراه با حسادت نهایی دراکو نسبت به هری، و نفرت هری از شرارتی که خانواده مالفوی به طور کلی داشتند، این زوج هرگز شانسی برای دوست شدن نداشتند.
هری به هاگوارتز مشهورتر از دراکو آمد و همین امر حسادت او را برانگیخت و برای یک بار با یک مالفوی با احترامی که خانواده در طول سالها مدام هوس می کردند رفتار نشد. در عوض، او یواشکی و دستکاری خانواده اش را به ارث برد و از طرف دیگر هری در استعداد ناب خود سرآمد بود.
در پایان دراکو رستگار شد (نوعی) و دشمنی او با هری تا پایان یادگاران مرگ حل شد. دراکو بر خلاف بقیه اجدادش قادر به تغییر خطوط راه راه خود بود و هری مشهورترین پاتر از همه شد.ما فکر می کنیم آنها خوب ظاهر شدند، نه؟