لیزا جاکوب بازیگر بازنشسته واقعاً چه فکری در مورد "خانم" خود داشت. Doubtfire' Costars

فهرست مطالب:

لیزا جاکوب بازیگر بازنشسته واقعاً چه فکری در مورد "خانم" خود داشت. Doubtfire' Costars
لیزا جاکوب بازیگر بازنشسته واقعاً چه فکری در مورد "خانم" خود داشت. Doubtfire' Costars
Anonim

لیزا جاکوب پس از ایفای نقش در روز استقلال و بازی در نقش لیدیا (دختر بزرگ) در خانم شک و فایر، در گمنامی ناپدید نشد. لیزا در حالی که بازیگری را کنار گذاشت و از کانون توجه ناپدید شد، زندگی کاملا متفاوتی برای خود ساخت. بخشی از این زندگی شامل کار موفق او به عنوان نویسنده و مدافع سلامت روان است.

علیرغم این واقعیت که حرفه فعلی لیزا با شغلی که در کودکی به آن دست یافته است کاملاً متفاوت است، تجربیات او در صحنه فیلمبرداری خانم Doubtfire بر شخصی که او تبدیل شده است تأثیر گذاشته است. این حقیقت در مورد روابط لیزا با همبازی هایش است.

رابطه لیزا جاکوب با متیو لارنس و مارا ویلسون

در هر دو خاطراتش، لیزا در مورد اضطراب و افسردگی "ناتوان کننده" نوشت که از زمان جوانی او را آزار می داد. این احساسات، همراه با رقابت طبیعی موجود در بازیگران جوان، می‌توانست رابطه او را با خواهر و برادرهای روی پرده‌اش بسیار دشوار کند. از این گذشته، لیزا، متیو لارنس (کریس) و مارا ویلسون (ناتی) سه غریبه بودند که به دنیای جدیدی با نورافکن ها، پول و ستاره های بزرگ وارد شدند. می تواند دستور العملی برای فاجعه باشد. اما در مصاحبه با Vulture، لیزا ادعا کرد که بلافاصله با مت و مارا برخورد کرده است.

"هر سه تای ما فقط می دانستیم که یکدیگر را دوست داریم - فوراً با هم پیوند خوردیم. بخشی از آن این است که من تک فرزند هستم و همیشه از خواهر و برادری ناامید هستم. این واقعیت که می توانم چند خواهر و برادر داشته باشم، حتی برای یک لیزا قبل از اینکه ادعا کند در حالی که عاشق رابین بود که با بچه‌های پشت صحنه فوق‌العاده بود، شیفته او بود، فوراً از او محافظت کردم. می خواست بیشتر وقتش را با مت و مارا بگذراند."ما فقط احساس خانواده می کردیم."

لیزا و مارا هر دو اظهار کرده اند که بذرهای رابطه نزدیک فعلی آنها در زمان فیلمبرداری فیلم در سال 1992 کاشته شد.

لیزا توضیح داد: "من بسیار سپاسگزارم که رابطه با مارا بخش مهمی از زندگی هر دوی ما بوده است." "ما برای مدتی ارتباطمان را از دست دادیم. او خیلی کار می کرد. من خیلی کار می کردم. پیامک چیزی نبود. بنابراین زمانی که ما در محل بودیم واقعاً سخت بود که در تماس باشیم. یادم می آید واقعاً دلم برای او تنگ شده بود. بعد، وقتی دوباره با هم تماس گرفتیم، انگار هیچ زمانی نگذشته بود. این یک رابطه فوق‌العاده خاص است که شما با افراد بسیار کمی دارید، وقتی می‌توانید از همان جایی که متوقف کرده‌اید ادامه دهید.»

"من خیلی خوشحالم که دوباره به هم متصل شدیم و این برای هر دوی ما مهم است که باید آن را حفظ کنیم، زیرا نه تنها بازیگر کودک بودن، بلکه تجربه ای واقعا منحصر به فرد از فیلمبرداری و تماشاگران را گذرانده ام. واکنش خانمDoubtfire - هیچ کس دیگری جز مت و مارا و من نمی‌دانیم که آن تجربه در کودکی چگونه بوده است."

رابطه لیزا جاکوب با سالی فیلد و پیرس برازنان

لیزا به Vulture گفت که سالی، که نقش مادرش را بازی می کرد، "همه چیزی است که شما امیدوارید او باشد".

"او کار شگفت انگیزی انجام داد و مطمئن شد که ما فضایی برای بچه شدن داریم، اطمینان حاصل می کند که ما خوب هستیم، مطمئن می شویم که با حجم کاری خود در صحنه، تکالیف و فقط زمان برای داشتن احساس تعادل می کنیم. لیزا توضیح داد که سرگرم کننده است. "به خصوص اکنون که به گذشته نگاه می کنم، من از او بسیار سپاسگزارم و تحت تأثیر او قرار گرفتم و اینکه او وقت گذاشت تا واقعاً این کار را انجام دهد و این جنبه مادرانه و محافظ او را داشته باشد."

مانند رابین، سالی همیشه به دنبال لیزا و خواهر و برادرهای روی پرده او بود. اما لیزا ادعا کرد که رابطه او با پیرس برازنان کاملاً متفاوت است.

"در طول فیلمبرداری آنقدر با پیرس ارتباط نداشتم.او همیشه کاملاً دوست‌داشتنی بود، اما کمی بی‌تفاوت بود. روی صفحه، ما نیازی به تعامل یا شیمی زیاد نداشتیم. او دوست پسر مادر بود - او واقعاً با بچه ها درگیر نبود. ما نیازی نداشتیم که با پیرس همان رابطه ای که با رابین و سالی داشتیم داشته باشیم. همچنین، با نگاهی به گذشته، متوجه شدم که خیلی خوب بود که پیرس نمی خواست با یک دختر 14 ساله معاشرت کند. این فقط مرزهای معقول است."

چگونه رابین ویلیامز بر سلامت روان لیزا جاکوب تأثیر گذاشت

جای تعجب نیست که رابین ویلیامز یکی از تاثیرگذارترین چهره های دوران کودکی لیزا بود. او به او اعتبار می دهد که با او در مورد مسائل مربوط به سلامت روان صحبت می کند، موضوعی که در دومین حرفه لیزا بسیار مهم شد.

این برای من خیلی راحت بود که فهمیدم با این تنها نیستم، که آدم عجیبی نیستم که نتوانم با دنیا کنار بیایم. در آن زمان برای من فوق العاده معنی داشت.با نگاهی به گذشته، متوجه شدم که او واقعاً شجاع بود. لیزا توضیح داد: «این یک تسکین بود، زیرا من از زمانی که حدود 10 یا 11 ساله بودم شروع به حملات پانیک کردم و همیشه مشکلاتی با اضطراب داشتم.

او ادامه داد، "من واقعاً از اینکه او در مورد همه چیزهایی که از سر گذرانده بود صادقانه قدردانی می کردم، و واقعاً احساس می کردم می توانم با او صحبت کنم. به خصوص در آن زمان، این چیزی نبود که در مورد آن صحبت شود. خیلی وقت ها. دیدن او که اینقدر آزادانه صحبت می کند و اینکه او واقعاً با من مانند یک همکار، یک همکار رفتار می کند و با من صحبت نمی کند بسیار دیدنی بود."

توصیه شده: