در چند دهه گذشته، بیشتر از هر زمان دیگری در گذشته کمدی های کمدی تولید شده است. با وجود این، شکی وجود ندارد که اکثریت قریب به اتفاق آن نمایشها تأثیر کمی داشته یا اصلاً تأثیری نداشتهاند، زیرا برای هر نمایشی غیرممکن است که به روشی که دوستان موفق شدند موفق شوند. با این حال، حتی با وجود اینکه سریالهای کمدی مانند The King of Queens هرگز در سطح Friends تبدیل به حسی نشدند، اما این واقعیت را تغییر نمیدهد که آنها بسیار موفق بودند.
در یک دنیای ایده آل، هر بار که بازیگران نقش دوستان یا زوج های روی پرده را بازی می کنند، پشت صحنه به خوبی با هم کنار می آیند. با این حال، متأسفانه، نمونههای زیادی از بازیگرانی وجود دارد که نقش دوستانی را بازی میکردند که در زندگی واقعی از یکدیگر متنفر بودند.با وجود این، وقتی طرفداران متوجه می شوند که بازیگرانی که روی صفحه نمایش نزدیک به نظر می رسند، هنگام خاموش بودن دوربین دچار مشکلاتی می شوند، هنوز ناامید کننده است. به عنوان مثال، مشخص شده است که لیا رمینی در زمان فیلمبرداری «پادشاه کوئینز» دوست نداشت کوین جیمز را ببوسد.
کوین جیمز و لیا رمینی روی صفحه شیمی
از سال 1998 تا 2007، میلیونها طرفدار پادشاه کوئینز به طور منظم با پخش 207 قسمت از این نمایش بسیار موفق، کوک میکردند. همانطور که در مورد اکثر نمایش های موفق وجود دارد، دلایل مختلفی وجود داشت که چرا مردم از پادشاه ملکه ها لذت می بردند. به عنوان مثال، بازیگرانی مانند جری استیلر، ویکتور ویلیامز، پاتون اسوالت، نیکول سالیوان و مرین دانگی همگی باعث خنده طرفداران پادشاه کوئینز شدند. با وجود همه آن بازیگران با استعدادی که در موفقیت سریال نقش داشتند، واضح است که کوین جیمز و لیا رمینی ستاره های اصلی پادشاه کوئینز بودند.
بازیگران در نقش داگ و کری هفرنان، بسیاری از مردم از این واقعیت انتقاد کرده اند که کوین جیمز و لیا رمینی یک زوج را به تصویر کشیده اند.به هر حال، آنها نمونهای کامل از کلیشههای قدیمی هستند که در کمدیها مردان و زنان خوشقول را برای ایفای نقش یک زوج انتخاب میکنند. علیرغم آن انتقاد معتبر، دلایل زیادی وجود دارد که میلیونها نفر از تماشای اجراهای جیمز و رمینی در نقش هفرنان لذت بردند.
زمانی که پادشاه کوئینز در بهترین حالت خود قرار داشت، واضح بود که کوین جیمز و لیا رمینی دارای مقدار زیادی شیمی بودند. از این گذشته، اگرچه این دو بازیگر بسیار متفاوت به نظر می رسیدند، اما هر دوی آنها شخصیت های بزرگی داشتند و می توانستند تا حد کمال با یکدیگر بازی کنند. در واقع، جیمز و ریمینی آنقدر با هم عالی بودند که سالها پس از پایان یافتن «پادشاه ملکهها»، زمانی که لیا به گروه بازیگران «کوین کان ویت» پیوست، دوباره همبازی شدند. البته هنوز هم شایان ذکر است که با وجود اینکه جیمز و رمینی با هم عالی بودند، کوین کسی است که واقعاً از پادشاه کوئینز ثروت به دست آورده است.
چرا برخی از صحنه های بوسیدن لیا رمینی و کوین جیمز ناخوشایند بودند
زمانی که لیا رمینی خاطرات خود را با عنوان «مشکل ساز: بازمانده هالیوود و ساینتولوژی» منتشر کرد، بسیاری از مردم کتاب را به امید شایعات داغ خریدند.در حالی که کتاب او از بسیاری جهات انفجاری بود، همچنین میتواند شیرین باشد، همانطور که رمنی برای تمجید از کوین جیمز، همبازی او در «پادشاه کوئینز» تلاش کرد.
«من کوین را داشتم که من را برای یک عمر خراب کرده است. او اولین مرد پیشرو من بود. و علیرغم اجرای برنامه های دیگر با دیگر مردان برجسته، هرگز کسی را پیدا نکردم که بتواند با او مقایسه شود. وقتی با او بازی میکردم، احساس امنیت میکردم.» می دانستم که مهم نیست که شوخی یا فیلمنامه چه باشد، کوین راهی برای بهتر کردن آن پیدا خواهد کرد. او مهربان بود، بازیگری که اغلب میگفت: «به جای من لطیفه را به لیا بده» - چیزی که در شهری پر از مردهای خود رانده شنیده نشده است.»
اگرچه لیا رمینی آشکارا کوین جیمز را می ستاید، اما این بدان معنا نیست که این دو بازیگر همیشه با هم کنار می آمدند. در عوض، رمینی در خاطرات خود فاش کرد که در پشت صحنه با جیمز زیاد دعوا کرده است. «بله، ما مثل بسیاری از زوجهایی که سالها هر روز با هم بودند، دعوا کردیم. و بله، من با کوین درست مثل شوهرم رفتار کردم، یعنی او را مانند هر زن خوبی دیوانه کردم.روزهایی بود که حتی تا زمانی که دوربین ها شروع به کار نکردند، صحبت نمی کردیم. اما ما همیشه جبران کردیم.»
مثل بیشتر ستارگان، لیا رمینی در گذشته با اپرا وینفری نشسته است و گفتگوی آنها بسیار آشکار بود. به عنوان مثال، رمینی به وینفری گفت که دعواهایی که با جیمز داشت، گاهی اوقات وقتی مجبور بودند صحنه های بوسیدن را فیلمبرداری کنند، کار را بسیار ناخوشایند می کرد. زمانی بود که من و کوین در مورد چیز احمقانه ای با هم دعوا می کردیم و مجبور بودیم ببوسیم اما هیچ تماس چشمی برقرار نمی کردیم. اما این به این دلیل است که ما یکدیگر را دوست داشتیم. اگر به کسی اهمیت نمی دهید، حتی به خود زحمت نمی دهید که با او دعوا کنید. وقتی به کسی می گویید خودش برود، و او برنمی گردد و با شما دعوا نمی کند، آن وقت می دانید که مشکلی وجود دارد.»