نه تنها قسمت شکرگزاری How I Met Your Mother یکی از بهترین قسمتهای فصل سوم است، بلکه یکی از بهترین قسمتهای تلویزیونی با موضوع شکرگزاری است. این خیلی چیزها را میگوید، زیرا همه از دوستان گرفته تا خانواده مدرن، اپیزودی بر اساس تعطیلات کمتر مورد علاقه بوقلمونها دارند. اما سازندگان سریال، کارتر بیز و کریگ توماس راهی برای ساخت سریال در مورد روز شکرگزاری و به طور همزمان یک داستان منحصر به فرد How I Met Your Mother… پیدا کردند و این بدان معناست که آنها سیلی های زیادی را در بر داشتند.
هر اپیزود مهم جشن شکرگزاری چگونه با مادرت آشنا شدم، اولین "Slapsgiving" را که در فصل سوم پخش شد، منتشر کرد. چیزهای زیادی در مورد این سریال وجود دارد که طرفداران آن را نمی دانند، از جمله اینکه چرا نیل پاتریک هریس، ستاره Matrix 4 نمی خواست بریتنی اسپیرز به عنوان ستاره مهمان در برنامه حضور داشته باشد یا اینکه چرا آلیسون هانیگان مطلقاً نمی خواست جیسون سیگل را در برنامه ببوسد. این واقعیت که شخصیت های آنها درگیر عاشقانه بودند.اما طرفداران همچنین منشأ واقعی تعطیلات مورد علاقه همه را نمی دانند.
Crafting The Perfect Thanksgiving Episode
در یک مصاحبه شفاهی توسط Entertainment Weekly، بازیگران و عوامل سریال How I Met Your Mother چگونه به «Slapsgivving» رسیدند، اپیزودی که تا آن زمان به بررسی چند جنبه مهم سریال پرداخته است. یک قسمت تعطیلات عالی بودن.
کریگ توماس، مجری برنامه و یکی از خالقان سریال، به EW گفت: «قسمت های بسیار خوبی از برنامه های تلویزیونی روز شکرگزاری وجود دارد. "بنابراین وقتی در اتاق نویسندگان هستید و سعی می کنید قسمت شکرگزاری خود را بسازید، احساس وحشت می کنید. به تمام قسمت های شگفت انگیز تلویزیون فکر می کنید و می گویید "چرا باید تلاش کنیم؟" ما به آن چسبیدیم و گفتیم: "چگونه می توانیم یک قسمت شکرگزاری را انجام دهیم که هیچ کس دیگری آن را در برنامه ما انجام نمی دهد؟" و من احساس میکنم که ما آن را در این قسمت به پایان رساندیم و به آن بسیار افتخار میکردم. این یکی از کارهای مورد علاقه من بود که در سریال انجام دادیم."
این اپیزود مشهورترین قسمت شامل یک تماس طولانی مدت در سریال The Slap Bet و شمارش معکوس برای یک سیلی بزرگ بود که بارنی نیل پاتریک هریس از ترس می لرزید و مارشال جیسون سیگل با خوشحالی لبخند می زد.. این ایده که بر اساس تجربه یکی از خالقان کارتر بیز در دبیرستان بود، چیزی بود که بازیگران کاملاً دوست داشتند. بنابراین آنها هیجان زده بودند که می توانند این اپیزود را احیا کنند.
"وقتی اولین قسمت Slap Bet را به پایان رساندیم، و آن را با پنج سیلی برای ابدیت باقی گذاشتیم، 99 درصد لذت آن قسمت فقط این بود که بدانیم ما قرار است به این قسمت بازگردیم. کارتر گفت آینده. "من یادم نیست دقیقا چرا روز شکرگزاری را انتخاب کردیم. احتمالاً یک نفر کلمه سیلی را گفته است و آن وقت همه چیز سر جای خودش قرار گرفت. [توماس و اتاق نوشتنش] در حال کار روی یک داستان B دیگر برای این قسمت بودند. من در طرف دیگر بودم. ساختمانی که روی قسمت دیگری کار میکرد، و صدای زوزهای از اتاق نویسندگان شنیده شد.یک نفر دوان دوان آمد و درست مثل "داستان B جدید برای قسمت: Slapsgiving!"" بود.
بین شادی بازیگران و گروه و این واقعیت که برش های بوقلمون مدرسه ابتدایی به شکل دست بود، "Slapsgivving" بی معنی بود. اما هنوز به یک هسته احساسی نیاز داشت.
هسته عاطفی "Slapsgivving"
با وجود همه هجوم های ظالمانه بین جیسون سیگل و نیل پاتریک هریس، قلب و روح "Slapsgivving" بدون شک رابطه بین رابین کوبی اسمالدرز و تد جاش رادور است. در این قسمت، آنها پس از جدایی با هم خوابیده اند و متوجه می شوند که با وجود اینکه بخشی از هسته اصلی گروه دوستان خود هستند، دیگر نمی توانند دوست باشند.
"این یک پویایی واقعی خانواده از نظر روز شکرگزاری بود،" کوبی اسمالدرز توضیح داد. "حتی یک نقل قول در قسمت وجود دارد که مانند "قرار نیست روز شکرگزاری اینطور باشد" و کسی مانند "آره آنها هستند."شکرگزاری زمانی از سال است که در آن با گروهی از افرادی که با آنها بزرگ شدهاید دور هم جمع میشوید، اما توشههای مهمی در زیر آن وجود دارد.»
در پایان اپیزود، رابین و تد راهی برای ارتباط دوباره با یک شوخی احمقانه از گذشته پیدا می کنند.
"این یک شوخی واقعی بود که گروه دوستان ما از دانشگاه انجام می دادند. "آنها آن را در من ریشه دوانیدند زیرا من در تمام چهار سال کالج با آن بچه ها زندگی کردم، یک یا چند نفر از آنها. هر بار که آن را تا آخر عمر می شنوید، باید این کار را انجام دهید - این به این رفلکس تبدیل می شود. من به یاد می آورم که مضمون ظاهر می شود: «صبر کن، راهی که رابین و تد در پایان دوباره با هم دوست می شوند این است."
همانطور که یکی از نویسندگان اپیزود در مصاحبه EW اشاره کرد، این شوخی کوچک است که آن دو را در فصلی از سال که سرشار از احساسات است، به هم نزدیک می کند.شاید این موضوع نهایی شکرگزاری باشد، مهم نیست کجا ایستاده ایم یا گذشته هایمان چه بوده است، باید راهی برای دور هم جمع شدن پیدا کنیم… و به هم سیلی بزنیم.