همه طرفداران واقعی تازه شاهزاده بل ایر احساسی ترین صحنه را در کل مجموعه می دانند. این در فصل چهارم سریال و قسمت 24 ام با نام "Papa's Got A Brand New Excuse" منتشر شد و نمونه شگفت انگیزی از توانایی بازیگری ویل اسمیت است. این یک احساس خام خالص شامل ویل اسمیت و عموی روی پرده اش، جیمز اوری بود. و در حالی که اسمیت تمام اعتبار صحنه را به خود اختصاص می دهد، زیرا عمو فیل عمدتاً در طول سخنرانی های احساسی ساکت می ماند، اسمیت تمام اعتبار را به اوری داده است که به او کمک کرده تا آن لحظه را پشت سر بگذارد.
در آخرین لحظات، اوری و اسمیت همدیگر را در آغوش می گیرند و دوربین به سمت مجسمه ای می رود که ویل قرار بود به پدرش بدهد. در آن لحظه احساسی، اوری در آن زمان نظری برای ستاره جوان داشت.
ویل اسمیت در مصاحبه ای در مورد آنچه که اوری به او گفت در حالی که آنها در آغوش گرفتند، می گوید: «این دقیقاً همانجا بازی می کند.»
این پایانی عالی برای یک روز دشوار برای فیلمبرداری احساسی ترین صحنه سریال و یک صحنه نمادین برای تلویزیون است. نحوه رسیدن آنها به آن نقطه داستان شگفت انگیزی است.
بازی اوری در صحنه
ویل اسمیت واقعاً می خواست این صحنه به خوبی از بین برود، اما مشکل این بود که او به جای زندگی در صحنه، صحنه را بازی می کرد. و بازیگری اصلاً قرار نبود آن لحظه را ثبت کند. صحنه در مقابل تماشاگران استودیو زنده اجرا میشد، بنابراین باید کامل میبود تا جمعیت آن را حس کنند و امیدوارم اجرا را تشویق نکنند، اما اسیر آن شوند.
اسمیت توضیح میدهد: «پس ما داریم آن صحنه را انجام میدهیم و من روزهای سختی را میگذرانم. چون ما داشتیم تمرین میکردیم و همه چیز، من این کار را انجام میدهم، خطها را به هم میزنم، چون خیلی دلم میخواهد و جلوی تماشاگران هستم و این کار را انجام میدهم و عصبانی هستم. و او به من چسبید و گفت: هی، راحت باش.آروم باش. اسمیت گفت، قبلاً آنجاست.
چیز بعدی که او به او گفت، کل جهت صحنه را تغییر داد، زیرا اوری هوشمندانه بود تا متوجه شود که اسمیت باید احساسات خود را به سمت دیگری نشانه بگیرد، نه اینکه وانمود کند که آن را به سمت دیگری نشانه رفته است.
میدونی چیه…به من نگاه کن. از من استفاده کن. اطراف من عمل نکن با من رفتار کن.» اسمیت گفت. بنابراین او در مورد آن و همه چیز با من صحبت می کند. جمعش میکنم بنابراین من صحنه را انجام می دهم و در پایان او مرا در آغوش می گیرد.»
این زمانی بود که او در گوش اسمیت در مورد بازیگری زمزمه کرد، و این شتاب نمایش را تغییر داد، زیرا اسمیت از یک پسر در فصول قبل به یک مرد تبدیل شد. این یک لحظه تعیین کننده برای شخصیت او و برای نمایش بود، و یکی از دلایلی است که سریال برای دو فصل دیگر پس از آن بازگردانده شد.
اسمیت با هدف تأیید اوری
جیمز اوری در سال ۲۰۱۳ در سن ۶۸ سالگی بر اثر عوارض جراحی قلب باز درگذشت.زمانی که اوری درگذشت، همه را به شدت تحت تأثیر قرار داد، زیرا اسمیت به طرق مختلف به او نگاه کرد. اسمیت در مصاحبه ای با هالیوود ریپورتر گفت: "بعضی از بزرگ ترین درس های من در بازیگری، زندگی و یک انسان محترم بودن از طریق جیمز اوری آمد. هر مرد جوانی به یک عمو فیل نیاز دارد. در آرامش باش."
اسمیت گفته است که او به اوری نگاه کرده است، به خصوص زمانی که آنها در سریال با هم کار می کردند، با وجود اینکه شخصیت اسمیت شوخی های زیادی با عموی چاقش بازی می کند، این دو بازیگر احترام زیادی برای یکدیگر نشان می دهند. و اسمیت همیشه به دنبال تایید او بود. و این حتی بیشتر در صحنه ای که با هم انجام دادند منعکس شد.
"در حال حاضر من را اشک می اندازد، زیرا انگار از او استفاده می کردم… داشتم از او استفاده می کردم." "می خواستم او مرا بخواهد. می خواستم او مرا تایید کند. بنابراین در واقع در آن صحنه با او، من آن انرژی را به جیمز اوری منتقل می کردم.»
افسانه های شهری در اطراف صحنه
شایعه گسترده ای در اطراف وجود داشت مبنی بر اینکه ویل اسمیت کل سخنرانی را تبلیغ کرد و قرار بود شخصیت او آن را از بین ببرد، زیرا این موضوع مهمی نبود. در عوض، اسمیت وارد سخنرانی احساسی شد، زیرا پدرش در زندگیاش فعال نبود و او بخشی از این درد را در صحنه بیرون میکشید.
اما حقیقت این است که پدرش بسیار درگیر زندگی او بود و ویل فقط از فیلمنامه خارج نشد. سخنرانی احساسی برای اوری فیلمنامه شد و بارها و بارها تکرار شد تا سعی شود آن را درست انجام دهد. و ظاهراً اسمیت صحنه را برای دوربینها در یک برداشت انجام داد، که انجام آن سخت است، اما انجام چنین واکنشی بارها و بارها دشوار است.
یکی از کاربران Reddit در مصاحبه با The Sun که در حال ضبط بود، گفت: «قبل از این صحنه، ویل اسمیت ناپدید شد. او ظاهر شد، این صحنه را در یک برداشت انجام داد، سپس دوباره ناپدید شد. ممکن است متوجه شوید که کلاه او در می آید. معمولا کارگردان صحنه را دوباره می گرفت، اما واقعاً هیچ چیز نمی توانست جای این لحظه را بگیرد.وقتی کار تمام شد، مردم برای مدت طولانی گریه میکردند، و تمام تلاش خود را میکردند تا قبل از اینکه کارگردان بگوید «قطع» سر و صدا نکنند.»