لازم نیست یک نویسنده مشتاق باشید تا در مورد روند نوشتن کنجکاو باشید. تعداد زیادی از افراد علاقه مند به روند نوشتن فیلمنامه نویسانی مانند کوئنتین تارانتینو این را ثابت می کند. اینکه چگونه هنرمندان کار خود را کنار هم قرار می دهند، صرف نظر از اینکه ما آن را کاملاً درک می کنیم یا نه، همیشه جذاب است. ما همچنین مجذوب می شویم که اتفاقی به طرز شگفت انگیزی رخ دهد، مانند فیلمنامه بتمن و رابین که نویسنده در واقع از آن عذرخواهی کرده است، یا اینکه چرا آنها حفره ای را که طرفداران متوجه شده اند از دست می دهند. اما گاهی اوقات روند یک نویسنده کمی معمولی و سرگرم کننده تر است. به نظر می رسد این مورد در مورد پارک ها و تفریحات گرگ دانیل و مایک شور باشد.نمایش به خاطر اتاق نویسندگان با استعدادش افسانهای بود و به لطف مقاله فوقالعاده UPROXX به ما نگاهی درونی به آنچه در پشت صحنه میگذرد داده شد.
چگونه یک اپیزود واقعی نوشته شد
طبق مصاحبه شفاهی UPROXX، گرگ دانیلز و مارک شور، خالقان پارک و ریک، گفتند که دستیار نویسنده آنها (که در نهایت نویسنده شد)، گرگ لوین، "مورخ سریال" بود. هر چیزی در مورد شخصیت ها یا دنیای نمایش باید از طریق او اجرا می شد … بالاخره او همه چیز را می دانست …
"گرگ لوین گفت: "اولین گام در اتاق تولید داستان انجام می شود، که دایره ای از کاناپه ها با تابلوهای اعلانات و کارت های یادداشت و کاغذهای نوک تیز پرتاب می شود، و این اتاق مولد آن است." بنابراین، هر مکالمهای در واقع به ایدههای داستانی منتهی میشود. شما ایدهای برای یک قسمت دارید و اتاق راه متفاوتی را پیش روی شما قرار میدهد و افکار مختلف را روی کارتها مینویسد.برای مثال، فرض کنید در مورد جشنواره برداشت صحبت میکنید، از لیل سباستین که در پیچ و خم ذرت گم شده تا اندی یا آوریل که میگوید «دوستت دارم». همه این کارتهای مختلف نوشته میشوند، و شما نگران این نباشید که همه آنها اکنون کار کنند. چیزی که مایک شور همیشه می گوید ضربات متناقض است. اشکالی ندارد که آنچه شما مطرح میکنید با چیزی که دیگران مطرح کردهاند متفاوت باشد. فقط همه ایده ها را بیرون بیاورید."
در نهایت، یک داستان از طریق این فرآیند ایجاد می شود.
گرگ لوین ادامه داد: "گاهی اوقات کارت ها در قسمت های بعدی باز می گردند." شاید بعداً در قسمت، داستانی که فکر میکردید واقعاً خوب بود، آنقدر که فکر میکردید قوی نبود. مارپیچ؟' اتاق تولید داستان هیجانانگیز بود، زیرا در آنجا اسکلت اپیزود شکل گرفت و از آنجا مرحله 2 است، جایی که نویسندهای که آن قسمت به او اختصاص داده شده بود، تابلوی اعلانات را که 50 تا 60 کارت روی آن بود برداشت و طرح کلی نوشت.سپس طرح کلی یادداشت هایی از نویسندگان دریافت کرد و سپس آنها را برای نوشتن فیلمنامه فرستادند."
"آن فیلمنامه تبدیل به اسکلت جدیدی شد، چارچوبی که برای آن بازنویسی اتفاق افتاد، که مرحله سوم است. آنها داستان و فیلمنامه را به اتاق دوم بردند، که مانند یک اتاق کنفرانس خسته کننده بود. میز طولانی، یک کامپیوتر، و تعدادی مانیتور متصل به آن یک کامپیوتر. و سپس نوشتن مجدد اتفاق افتاد، جایی که جوکهای جدید آمدند یا داستانهایی که فکر میکردید در مرحله طرح کلی کار میکردند، پس از نوشتن کار نکردند، و شما باید آنها را درست میکرد. گاهی اوقات فیلمنامه از یک فیلمنامه 33 صفحهای معمولی به یک فیلمنامه 50 صفحهای با هزاران جوک مختلف تبدیل میشد. تنها نسخههای متناوب مختلف صحنهها، و سپس بازنویسی انجام میشد. بیش از یک هفته، و شما یک پیش نویس جدول داشتید و سپس بازیگران میز را خواندند. به طرز عجیبی، از ایده داستان تا فیلمبرداری پیش نویس حدود دو ماه طول کشید."
نویسندگان دوست داشتند هر کاری بکنند جز نوشتن
در یک برنامه تلویزیونی داستان های زیادی درباره آنچه در اتاق نویسنده می گذرد می شنود، و اغلب می شنوید که زمان زیادی صرف فریب خوردن می شود. به گفته UPROXX، این برای نویسندگان پارک و تفریح بسیار صادق است.
یک کمدی کمدی شبکه معمولاً با غذای بی پایان عرضه می شود. این یک جنبه مورد علاقه در میان نویسندگان بود… تا زمانی که شخصی یک قوطی کوکاکولا را در یک وقفه بیرون گذاشت و باعث شد که دفتر پر از مورچه ها شود. سپس تمام شوخیهایی مانند استفاده از کپسولهای خون تقلبی وجود داشت که واقعاً مایک شور را به وحشت انداخت.
شاید بهترین جنبه اتاق نویسندگان Parks and Rec این بود که به همه نویسندگان یک آهنگ تم داده شد. گرگ لوین مردی بود که این کار را کرد. با گذشت زمان، آهنگی را پیدا کرد که برای هر یک از نویسندگان مناسب بود و هر زمان که کسی حرفی هوشمندانه میگفت، یا جوک خندهداری میگفت، آن را مینواخت.
آلن یانگ نویسنده میگوید: «بنابراین، کل روز کاری به نوعی سیرک سرگرمکننده تبدیل شد که مردم شوخی میکردند و سپس صداها را پخش میکردند. "سپس آهنگ تم خود را می شنوید. برخی از آهنگ های تم شامل افراد بلند می شوند و می رقصند."
نویسندگانی مانند عایشه محرّر آهنگی به نام "سگ سرگرمی" از پروژه باند داشتند، مایک اسکالی "Born to Run"، چلسی پرتی "Boyfriend" از یک گروه پاپ کره جنوبی، و نورم هیسکوک آهنگ بسیار ملایمی داشت. آهنگ گربه استیونز.
برای مثال، آهنگ جو مانده NBA در موضوع NBC بود، آهنگ عایشه محرار آهنگی بود به نام «سگ سرگرمی» که در فصل اولیه Project Runway استفاده شد و آهنگ مایک اسکالی «Born To Run» از بروس اسپرینگستین بود.” اگرچه من احتمالاً بیشتر از همه به آهنگی که به چلسی پرتی دادم افتخار می کنم، آهنگی به نام «دوست پسر» از گروه پاپ کره جنوبی Girls' Generation.
"این به نوعی من را آزار می دهد زیرا آن را درک می کنم، اما من موسیقی آلت را نیز دوست دارم، بنابراین مانند این بود که شما می توانستید چیز دیگری را انتخاب کنید که امروزی و جالب تر باشد.""آهنگ برای چلسی همیشه عالی بود. مثل موسیقی رقص واقعی بود. و چلسی پرتی همیشه بلند می شد و با آهنگ می رقصید."
همه اینها به حس وحدت افزودند و پیوندی را ایجاد کردند که در نهایت منجر به یک انسجام خلاقانه شد که واقعاً Parks and Rec را به یک نمایش خاص و کاملاً خنده دار تبدیل کرد.