نمایش های تلویزیونی یک تجارت دشوار است. نویسندگان باید استعداد فوقالعادهای داشته باشند تا علاقه خود را در طول ساعات و فصول متعدد حفظ کنند. آنها اساساً داستانهای حماسی – رمانهایی برای صفحه نمایش میسازند. خوشبختانه، برخی از نویسندگان می توانند این کار را انجام دهند و داستان های ظریف و دائماً جالبی بسازند. اما بیشتر نمایشها پتانسیل خود را هدر میدهند و به مرور زمان کمکم میشوند، ایدههایشان تمام میشود و تخیلشان به طور فزایندهای تحت فشار قرار میگیرد.
در این رابطه، داشتن یک داستان از پیش برنامه ریزی شده با تمام ضربات داستان و توسعه شخصیت ها از قبل برنامه ریزی شده کمک می کند. وقتی صحبت از تلویزیون به میان میآید، «در حال حاضر آن را جبران کنیم» اغلب کار نمیکند.
10 بهتر: بریکینگ بد (2008-13)
Breaking Bad می داند چگونه آن را انجام دهد - وارد شوید، تماشاگران را سرگرم کنید، داستانی عالی بگویید و بیرون بروید. اکثر مردم موافقند که فصل اول بریکینگ بد ضعیف ترین فصل آن است، اما حتی یک فصل "ضعیف" بریکینگ بد از اکثر تلویزیون ها بهتر است. و در حالی که 5A کمی هدر رفت، 5B همه آن را در یک نتیجه بسیار رضایت بخش به خانه آورد - کامل با آنچه مسلماً بهترین قسمت تلویزیونی است که تا به حال در اوزیماندیاس تولید شده است. مطمئناً هیجان انگیزترین است.
9 بدتر: Game Of Thrones (2011-19)
برای مدتی در آنجا، Game of Thrones بهترین چیز در تلویزیون بود. برای چهار فصل اول، بحث در مورد ارزش های نویسندگی، کارگردانی و تولید باورنکردنی سریال سخت بود. در تلویزیون شبیه هیچ چیز دیگری نبود.متأسفانه، نمایش زمانی که رمانهای مارتین را دور زد، شروع به از دست دادن داستان کرد. فصل 5 شروع به نشان دادن مقداری فرسودگی و پارگی کرد، و در حالی که 6 بسیار قوی بود، 7 و 8 داستان را به شکلی ضعیف، شتابزده و پر از حفره داستان به پایان رساندند که تقریباً همه را ناامید کرد.
8 بهتر: سپر (2002-08)
The Shield اغلب عشقی را که به شدت سزاوار آن است دریافت نمی کند. این درام پلیسی در سال 2002 از شبکه FX شروع به پخش کرد، اما فصل اول آن ضعیفترین فصل آن است. این شیوه داستان سرایی «اپیزودیکتر» را مطابق با درامهای پلیسی شبکه سنتی ترجیح میداد. اما داستان کلی در نهایت خودش را پیدا کرد و با گذشت زمان بهتر شد. این یکی از آن نمایشهای نادری است که با هر فصل بهتر میشود و پیشرفتی غنی از داستان و هیجان ایجاد میکند.
7 بدتر: The Walking Dead (2010-)
The Walking Dead چیزی است که بدون یک برنامه ریزی دقیق اتفاق می افتد. این می تواند بدترین مورد از «محبوبیت باورنکردنی» تا «شکست باورنکردنی» در تاریخ تلویزیون باشد. هفت یا چند فصل اول به طرز شگفتانگیزی محبوب بودند، و مخاطبان سراسر جهان را با شخصیتهای قوی و داستان سرایی تکاندهنده مجذوب کردند.
اما مردم از تمام ترفندهای داستانی ارزان و جعلیها خسته شدند، نه به تکرار به ظاهر بی پایان طرح "پناهگاه را پیدا کن، خرابش کن، جای دیگری پیدا کن". بینندگان و شهرت کاهش یافت و The Walking Dead اکنون جسد زامبی شده از زندگی پر جنب و جوش گذشته خود است.
6 بهتر: آواتار: آخرین هواساز (2005-08)
در نقطه مقابل طیف، آواتار وجود دارد، داستانی کاملاً فشرده که تنها در ۶۱ قسمت کوتاه وارد و بیرون میشود. آواتار ممکن است بهترین نمایش کودک در تمام دوران باشد، زیرا سرگرمی های کودکانه گوفبال را به طرز شگفت انگیزی با مضامین بالغ و داستان سرایی غنی برای مخاطبان بزرگسال ترکیب می کند.مانند The Shield، آواتار هر چه پیش میرود بهتر میشود، با فصل سوم برنده پیبادی که نمایش ماهرانهای از هیجان، تماشای شگفتانگیز و کاراکترهای پیچیده را نشان میدهد.
5 بدتر: The Office (13-2005)
هیچ کس کاملاً نمی داند که دفتر از چه زمانی از ریل شروع به کار کرد، اما همه می توانند موافق باشند که از ریل خارج شد. برخی از بینندگان در حوالی فصل 5 متوجه ترکها شدند، زمانی که سریال علاقهمند به کمدی حواسپرتی، داستانهای عجیب و غریب، و فیلمهای ناخوشایند بود. اکثر مردم موافق هستند که با جدایی استیو کارل همه چیز رو به افول رفت و فصل 8 یک فصل افتضاح تلویزیون بود. آنها سعی کردند بدون او ادامه دهند، اما کار نکرد.
4 بهتر: سوپرانوها (1999-2007)
سوپرانوها به همه نشان دادند که چگونه این کار انجام شد. این نمایش یک موفقیت انقلابی بود و اساساً روش ساخت تلویزیون را تغییر داد. فصل اول امروز کمی قدیمی و کلیشه ای به نظر می رسد و اغلب به داستان های معمولی اوباش متوسل می شود.
اما با پیشرفت سریال، شروع به آزمایش کرد. اغلب مطالب اوباش را به نفع داستانهای شخصیتر کنار میگذاشت، و مضامین گستردهتر و فلسفی را در بر میگرفت. این یک کارگردانی فوقالعاده مخاطرهآمیز اما بینظیر برای نمایش بود.
3 بدتر: باخت (10-2004)
برای یک یا دو فصل در آنجا، Lost چیزی بود که باید از تلویزیون تماشا کرد. هیچ چیز دیگری در مقایسه با هیجان تماشای Lost و بحث در مورد آن در اینترنت وجود ندارد، اما چیزی را با فصل 3 "از دست داد" و هرگز واقعاً بهبود نیافت. فصل 3 شروع بسیار آهسته ای داشت، و در حالی که با یک نیمه پشتی بسیار قوی و یک فصل 4 باورنکردنی دوباره شروع به کار کرد، سریال با فصل 5 پیچیده و پرپیچ و خم دوباره داستان را از دست داد. جهتی که نمایش گرفته بود، و پایان بدنام فقط اوضاع را بدتر کرد.
2 بهتر: پارک ها و تفریحات (2009-15)
پارک ها و تفریحات از اشتباهات The Office درس گرفته اند. مانند The Office، سریال نیز در فصل اول بینظم دچار مشکل شد. خوشبختانه صدای خود را در فصل دوم پیدا کرد و هرگز به عقب نگاه نکرد. برخلاف The Office، پارک ها و تفریحات هرگز دچار شکست نشدند و هرگز «بدتر» نشدند. از فصل 2 تا 7 به طور مداوم قوی و خنده دار بود، و ثابت کرد که کمدی ها مجبور نیستند از میانه راه شروع به مکیدن کنند.
1 بدتر: قهرمانان (10-2006)
قهرمانان می توانستند برای یک مینی سریال بسیار قوی بسازند. فصل اول Heroes مسلماً بهترین اتفاق در تلویزیون شبکه در آن زمان بود، و میلیونها نفر را با ترکیبی باورنکردنی از داستان هیجانانگیز، افزایشیافته و کاراکترهای تاثیرگذار هیجانانگیز کرد. اما به محض شروع فصل 2، مثل این بود که یک سوئیچ باز شده بود.همه چیز ناگهان خسته کننده و، کاملا صادقانه، وحشتناک بود. قهرمانان هرگز بهبود نیافتند، و به سرعت در حافظه و "آنچه می توانست باشد" محو شد.