Orange is the New Black بر این موضوع تمرکز دارد که زندگی برای زنان زندانی در زندان چگونه است و بخشی از آنچه که مستلزم آن است عاشقانه است! برخی از روابط در Orange is the New Black شیرین ترین چیزهایی است که تا به حال دیده شده است. روابط دیگر بسیار ارزشمندتر هستند - روابطی که به نوعی آرزو می کنیم هرگز اتفاق نیفتند!
Orange is the New Black قطعاً یکی از بهترین برنامه های تلویزیونی اصلی نتفلیکس است و آنها کار باورنکردنی را برای زنده کردن آن انجام دادند. نمایشی که بر اساس خاطرات زنی به نام پیپر کرمان ساخته شده است. او تمام عمیق ترین و تاریک ترین رازهای خاطراتش را فاش کرد و در نهایت به یک برنامه تلویزیونی شگفت انگیز تبدیل شد که ما از آن بسیار سپاسگزاریم.
15 پایپر و استلا – استلا در نهایت تلاش کرد تا پایپر را کلاهبرداری کند
رابطه بین پایپر و استلا قطعاً رابطه ای است که می توانستیم بدون آن انجام دهیم. در پایان همه چیز، استلا سعی کرد پایپر را کلاهبرداری کند و پایپر در نهایت به کاشت کالای قاچاق در سرتاسر تختخواب استلا، باعث شد استلا با زمان بیشتری در زندان گیر کند. تمام رابطه آنها یک مشکل بود.
14 لری و پولی – این رابطه کاملاً به پایپر خیانت کرد
لاری و پولی هرگز نباید با هم ارتباط برقرار می کردند. این رابطه کاملاً به پایپر خیانت کرد. او با لری به عنوان نامزدش و پولی به عنوان بهترین دوستش به زندان رفت. وقتی همه چیز به پایان رسید، لری و پولی کاملاً با هم بودند و لری داشت فرزند پولی را طوری بزرگ می کرد که گویی فرزند خودش است.
13 کاپوتو و لیندا - آنها هیچ چیز مشترکی نداشتند، به خصوص اخلاق یا ارزش
کاپوتو و لیندا وقتی هیچ چیز مشترکی با هم نداشتند، کاری برای دور هم جمع شدن نداشتند. آنها واقعاً هیچ اخلاق یا ارزش مشترکی نداشتند و این یکی از مهمترین چیزهایی است که در یک رابطه عاشقانه به آن نیاز دارید. او بسیار خودخواه و بی عاطفه بود در حالی که او واقعاً به زندانیان اهمیت می داد.
12 دایانارا و بنت – او را باردار کرد و سپس ناپدید شد
Dayanara و Bennett نمونه دیگری از دو نفر هستند که نباید با هم جمع می شدند. اول از همه، او یک نگهبان در زندان بود و او یک زندانی بود، به این معنی که از قبل یک پویایی قدرت ناعادلانه بین آن دو وجود داشت. بدتر از همه، او یک زن زندانی را باردار کرد و سپس ناپدید شد.
11 اونیل و بل – این نگهبانان واقعاً به زندانیان اهمیت نمی دادند
O'Neill و Bell دو نگهبان در زندان بودند که اصلاً به زندانیان اهمیت نمی دادند. آنها به شدت درگیر بازی های شرط بندی بودند که در زندان رخ داد که بسیار منزجر کننده است. این واقعیت که آنها نسبت به مبارزات زندانیان اینقدر بی عاطفه و بی عاطفه عمل می کردند، آنها را دوست نداشتنی تر کرد.
10 پنساتاکی و کوتس- او فراتر از سمی و کنترل بود
مشابه رابطه بین دایانارا و بنت، رابطه بین پنساتاکی و کوتس نیز به دلیل پویایی قدرت ناعادلانه بین آن دو اشتباه بود. علاوه بر این، او فراتر از سمیت و کنترل بود. او خیلی راحت عصبانی شد و کارهایی انجام داد که باعث ترس او شد.
9 بیگ بو و لیندا – دیدن این زوج برایشان ناجور بود
بیگ بو و لیندا زوج خوبی بودند، اما انصافاً دیدن آنها بسیار ناخوشایند بود. علاوه بر این، لیندا سعی کرد انکار کند که آنها هرگز پس از این واقعیت چیزی داشته اند، زیرا او از این موضوع بسیار خجالت زده بود. ما مطمئن نیستیم که لیندا به این دلیل که واقعاً میخواست یا به این دلیل که میخواست در زمانی که در قفل بود محافظت شود، موافقت کرد که در این رابطه باشد.
8 پایپر و لری- رابطه آنها در حالی که او پشت میله ها بود از هم پاشید
رابطه پایپر و لری زمانی که او پشت میله های زندان بود از هم پاشید! تنها دلیل نزدیکتر شدن آنها به صدر فهرست این واقعیت است که به نظر میرسید قبل از حبس شدن او واقعاً از یکدیگر خوشحال بودند. او قبل از ورود به زندان زندگی زیبا و هیجان انگیزی را با آینده ای عالی با لری رقم زده بود.
7 سوزان و مورین - هر دو به یک اندازه عجیب و غریب بودند
سوزان و مورین هر دو به یک اندازه عجیب و غریب بودند و به همین دلیل است که ما فکر می کنیم آنها یکی از زوج های جذاب نارنجی است که سیاه است. سوزان مدام به دنبال عشق بود… او حتی در همان ابتدای نمایش سعی کرد پایپر را متقاعد کند که همسر زندان او باشد. با این حال، ما خوشحالیم که او کسی را برای خودش پیدا کرده است.
6 بلانکا و دیابلو – آنها عاشقانه یکدیگر را دوست داشتند
بلانکا و دیابلو قبل از حبس شدن، زمانی که او در قفل بود، و حتی پس از آن که شروع به مقابله با تهدید به اخراج کردند، عاشقانه یکدیگر را دوست داشتند. مهم نیست، آنها میدانستند که میخواهند در کنار هم باشند، علیرغم هر ناملایمی که باید پشت سر بگذارند.
5 لورنا و نیکی – آنها هم دوست و هم عاشق بودند
لورنا و نیکی دوستان خوبی برای یکدیگر و همچنین عاشقان بودند. آنها از همان ابتدای نمایش بسیار صمیمی و نزدیک بودند. حتی پس از اینکه آنها از صمیمیت با یکدیگر دست کشیدند، آنها دوستان صمیمی باقی ماندند که بسیار مهم است. آنها همیشه پشت یکدیگر بودند.
4 پایپر و الکس – آنها در نهایت با هم ماندند
پایپر و الکس در نهایت با هم ماندند تا زمانی که نمایش به پایان برسد. در قسمت آخر، متوجه شدیم که پایپر هنوز عاشق الکس بود و همچنان در زندان با او ملاقات می کرد، زیرا الکس منتظر تاریخ آزادی او بود. رابطه آنها در طول نمایش فراز و نشیب های زیادی داشت اما در نهایت آنها قرار بود با هم باشند.
3 لورنا و وینس - او داستان عشقی را که می خواست به او داد
لورنا و وینس رابطه بسیار خوبی در نمایش داشتند زیرا وینس داستان عشقی را که همیشه می خواست برای او فراهم کرد. او یک داستان عاشقانه ساختگی با مردی ساخت که واقعاً در گذشته احساس مشابهی نسبت به او نداشت، اما در این شرایط، او واقعاً پسری داشت که عاشقانه عاشق او بود، همان طور که برای او احساس می کرد. !
2 کاپوتو و فیگوروآ - آنها یکدیگر را در سطح عمیق تری درک کردند
کاپوتو و فیگوئروا یکدیگر را درک کردند و در سطح عمیق تری از یکدیگر حمایت کردند. او به زندانیان اهمیت می داد و اگرچه او اغلب سرد و طعنه آمیز بود، اما واقعاً هم همین کار را می کرد. آنها توانستند به گونه ای با یکدیگر ارتباط برقرار کنند که او هرگز نمی توانست با لیندا ارتباط برقرار کند زیرا آنها اخلاق و ارزش های یکسانی داشتند.
1 پوسی و بروک- آنها قبل از مرگ پوسی خیلی به هم نزدیک شدند
آخرین اما نه کماهمیت، پوسی و بروک احتمالاً یکی از بامزهترین زوجهایی بودند که قبل از مرگ پوسی در Orange is the New Black بودند. آنها خیلی به هم نزدیک بودند و وقتی صحبت از کتاب می شد با هم ارتباط داشتند. بسیار غم انگیز است که پوسی در سن جوانی به دست یک نگهبان کشته شد و بروک را کاملاً تنها و دلشکسته رها کرد.