روابط کری برادشاو کانون توجه سکس و شهر است. اگرچه ما عاشق میراندا و استیو، ریشه شارلوت و هری، و دوست داریم ببینیم اسمیت سامانتا را به سمت بهتر شدن تغییر می دهد، بیشتر توجه سریال بر روابطی است که کری دارد. اما وقتی صحبت از روابط اصلی او با بیگ و آیدان و تا حدودی برگر و پتروفسکی میشود، جزئیات کمی وجود دارد که ما را مجبور میکند بعد از این همه مدت سرمان را بخراشیم.
بر کسی پوشیده نیست که کری بردشاو از یک دوست دختر عالی فاصله دارد. اما رفتاری که او گاهی اوقات در یک رابطه دارد به طور جدی گیج کننده است. و مردانی که او با او قرار می گیرد بهتر از این نیستند! این 15 مورد را که هرگز در مورد روابط کری بردشاو معنی نداشت، بررسی کنید.
15 کری یک متخصص روابط است، اما به دنبال کارهای بزرگ است (کسی که از نظر عاطفی در دسترس نیست)
این واقعاً ذهن ما را در مورد جنسیت و شهر منفجر می کند. کری قرار است یک متخصص روابط باشد، تا جایی که پول کافی برای حفظ سبک زندگی در شهر نیویورک پرداخت کرده است تا خوانندگانش را با دانش یک ستون در هفته برکت دهد. آیا او قانون طلایی عشق را نمی داند؟ هرگز کسی را که از نظر عاطفی در دسترس نیست دنبال نکنید.
14 بیگ هرگز نگران مسائل مرزی کری نیست، حتی وقتی در کلیسای خود ظاهر می شود و از دفتر همسر سابقش بازدید می کند
بیگ در طول رابطه اش با کری بسیار مقصر است، اما او هم کامل نیست. به عنوان مثال، در اوایل به نظر می رسد که او با تعقیب بیگ و مادرش در کلیسا و حضور در دفتر همسر سابقش، مشکلات مرزی جدی دارد.علیرغم پرچمهای قرمز، به نظر میرسد که بیگ برایش مهم نیست.
13 او از ملاقات با والدین آیدان خودداری می کند، اما از ملاقات با وان خوشحال است
وقتی کری شروع به قرار ملاقات با آیدان می کند، سر و صدای زیادی به راه می اندازد که چگونه نمی خواهد با والدینش ملاقات کند زیرا خیلی زود است و رابطه آنقدر آرام پیش می رود که برای او واقعی نباشد. اما وقتی با وان قرار میگیرد، فوراً با خانواده او ملاقات میکند. منطق کجاست؟
12 کری با آیدان با مرد بزرگی که می خواست ازدواج کند (فقط نه با او) تقلب کرد
رابطه بین کری و بیگ برای ما چندان منطقی نیست. کری ادعا می کند که آیدان را دوست دارد و برای احساسات او ارزش قائل است و با این حال حاضر است به بدترین شکل به او خیانت کند. و از بین تمام مردانی که میتوانست با آنها خیانت کند، مردی را انتخاب میکند که با گفتن اینکه علاقهای به ازدواج ندارد و سپس با یک جوان 26 ساله که در پاریس ملاقات کرده بود، او را تحقیر میکرد.
11 تنها کسی که در طول این رابطه از او متاسف است، خودش است
کری زمان زیادی را در طول و بعد از رابطه خود با بیگ احساس وحشتناکی می کند. اما نمیتوانستیم از خود بپرسیم: آیا تنها کسی است که او برای خودش متاسف است؟ کری نمی تواند این واقعیت را تحمل کند که ناتاشا پس از این رابطه از او متنفر است، و همچنین نمی تواند تحمل کند که آیدان هنوز با او عصبانی است. اینها اعمال کسی نیست که واقعاً احساس گناه می کند.
10 کری فقط اعتراف کرد که در روز عروسی بهترین دوستش به آیدان خیانت کرده است
ما کری را به خاطر داشتن شجاعت اعتراف به رابطه نامشروع با بیگ تحسین می کنیم. اما، از بین تمام اوقات ممکن برای فحاشی، او این کار را در روز عروسی بهترین دوستش انجام می دهد. آیا واقعاً لحظه دیگری برای انجام آن وجود نداشت؟ همه میدانند که روز عروسی باید به عروس باشد.
9 او از آیدان عصبانی می شود به دلیل عصبانی شدن در مورد تقلب
در فصل چهارم، کری با آیدان دوباره کنار هم قرار می گیرد اما متوجه تغییراتی در او می شود. او دیگر زمینی را که او روی آن راه می رود نمی بوسد. هنگامی که او به او اشاره می کند که ممکن است او را به دلیل تقلب تنبیه کند، به او حمله می کند و از او می خواهد که او را ببخشد. ما تقریباً مطمئن هستیم که این کاری نیست که شما پس از خیانت به کسی انجام دهید!
8 آیدان اهمیتی نمی دهد که کری او را بدیهی بگیرد
یکی از عجیب ترین چیزها در مورد رابطه بین کری و آیدان این است که او حتی به نظر نمی رسد که او او را بدیهی می گیرد. هم در فصل اول و هم در فصل دوم رابطه آنها، او به طور مداوم به او ضربه می زند و از او ناامید می شود، اغلب زمانی که او فقط سعی می کند مفید باشد.و به نظر می رسد که او هرگز با آن مشکلی ندارد.
7 آیدان در واقع به بیگ اجازه می دهد تا زمانی که او با کری است به خانه روستایش بیاید
بعد از اینکه کری با بیگ به آیدان خیانت می کند و سپس آنها دوباره با هم می آیند، او در واقع بیگ را به خانه روستایی آیدان دعوت می کند - که با وجود این واقعیت که برای آیدان ارزش زیادی دارد - بدون اینکه اولش بپرسد نمی تواند تحمل کند. ! و یک بار دیگر، آیدان به نظر می رسد که آن را می پذیرد، حتی اگر کمی ناراضی باشد.
6 او موافق ازدواج با آیدان است حتی اگر احساس بدی در مورد آن دارد
برای یک مربی روابط، کری مطمئناً تصمیمات عجیب و غریب زیادی می گیرد. هنگامی که او برای اولین بار متوجه می شود که آیدان می خواهد خواستگاری کند، در واقع پرت می شود. هنگامی که او لباس عروسی را امتحان می کند، بدنش از بین می رود.اما به هر دلیلی، او همچنان تصمیم میگیرد که عروسی را به پایان برساند، تا اینکه آیدان متوجه میشود که هرگز او را از راهرو دور نخواهد کرد.
5 برگر در یک پس از آن با وجود اینکه یک پسر نوجوان نبود از او جدا شد
جک برگر احتمالاً یکی از تحریککنندهترین دوست پسر کری است. نویسنده دیگر، برگر نمی تواند این واقعیت را تحمل کند که کری از او موفق تر است. او عبوس است و خود را تحقیر می کند فقط به این دلیل که کتابش به اندازه کتاب او موفق نبود. با این حال، گیج کننده ترین چیز در مورد او این است که با وجود اینکه یک مرد بالغ است و نه یک پسر نوجوان، پس از آن از او جدا می شود.
4 او سعی می کند دوست پسرش را مجبور کند که با دوستانش ملاقات کند، حتی زمانی که آنها نمی خواهند
می دانیم که دوستان کری برای او مهم هستند.اما او به دوست پسرش فشار می آورد تا قبل از اینکه آماده شوند با آنها ملاقات کنند، که چندان جالب نیست. او این کار را با بیگ انجام می دهد و این کار را با الکساندر پتروفسکی انجام می دهد، که برای او روشن می کند که در میانه کارهای مهم است و نمی تواند متوقف شود.
3 او به جای گوش دادن به توصیه های آنها با دوستانش به دلیل عدم تایید پتروفسکی عصبانی می شود
وقتی دوستانت دوست پسرت را تأیید نمی کنند سخت است. با این اوصاف، کری خارج از خط است که از دوستانش به خاطر تایید نکردن پتروفسکی ناراحت می شود. برای کسی که بیشتر عمرش را در کافهها با صحبتهای دخترانه میگذراند، عجیب است که نظرات آنها را که درست به نظر میرسد، جدیتر نمیپذیرد.
2 او به پاریس می رود و پتروفسکی می داند که او چگونه است، اما وقتی او مانند یک معتاد به کار رفتار می کند شگفت زده می شود
اشکال ندارد که پتروفسکی در پاریس به کری سیلی بزند. اما تا آنجا که مدام کار کردن و تنها گذاشتن او در اتاق هتل ادامه دارد، باید انتظارش را داشت. او می داند که او یک معتاد به کار است و می داند که افتتاحیه او چقدر برای او مهم است. به نظر می رسد که او واقعاً باید با دقت بیشتری تصمیم می گرفت که او را به پاریس برساند.
1 بزرگ متوجه نمی شود که کری تا آخرین لحظه یکی است
در اکثر نمایش، بیگ از نظر عاطفی در دسترس نیست، از برقراری ارتباط با کری در سطحی که نیاز دارد امتناع می کند. اما وقتی او سرانجام با پتروفسکی ادامه میدهد، او ناگهان تصمیم میگیرد که او همان یکی است. در زندگی واقعی، روابط به این سمت پیش نمی روند. مردم در آخرین لحظه مکاشفه هایی ندارند که با تمام کارهایی که انجام داده اند در تضاد باشد.