وقتی صحبت از نمایشی به مدت طولانی مانند Grey's Anatomy به میان می آید، باید انتظار بازیگری بزرگتر از حد متوسط را داشت. در طول 16 فصل گذشته، ما تعداد زیادی شخصیت را ملاقات کردهایم که به برخی از آنها احترام میگذاریم و برخی را هرگز نخواهیم کرد. همانطور که گفته شد، صرف نظر از احساسی که ممکن است در مورد هر جراح داشته باشیم، خروج آنها معمولاً آنقدر غم انگیز است که احساسات ما را به سمت خود بکشاند، حتی اگر در اعماق وجود ما از رفتن آنها خوشحال باشیم.
امروز، 15 مورد از بزرگترین شخصیتهای بازی Grey's Anatomy را انتخاب کرده و آنها را رتبهبندی کردهایم. ما با شخصیتهایی شروع میکنیم که نمیتوانستیم مرخصیشان را ببینیم و به سمت آنهایی که واقعاً نمیتوانستند بیشتر از این دور بمانند (حتی اگر رفتنشان هنوز غمانگیز بود) پایین میرویم.
15 نمایش باید با رفتن کریستینا به پایان می رسید
ما فقط آن را می گوییم. سریال باید با خروج کریستینا به پایان می رسید. خدای کاردیو در چندین موقعیت ثابت کرد که بهترین شخصیت سریال است. در واقع، بدگویی خواندن رفتن او به نظر یک دست کم گرفتن بزرگ است. دیگر نیازی به رفتن او نبود جز این که ساندرا اوه می خواست برود.
14 Lexie سزاوار زمان بیشتری بود
نه تنها مرگ لکسی یکی از غم انگیزترین لحظات در تاریخ آناتومی گری بود، بلکه واقعاً آنقدرها هم برای داستان ضروری نبود. کاراکتر او در زمان نوشتن به دور از کسلکننده بودن بود، با حرفهای درخشان و داستان عاشقانهای که همه دوست داشتیم پایان بهتری ببینیم.
13 بعد از همه اینها، درک در چند ثانیه رفت
چطور مردیث و درک بعد از همه چیزهایی که پشت سر گذاشتند حتی یک خداحافظی مناسب هم نداشتند!؟ غم انگیز را فراموش کنید، خروج درک به همان اندازه غم انگیز و ناامید کننده بود. همه ما شایعاتی را شنیدهایم که شوندا و درک با BTS کنار نمیآیند و شوندا حتی اعتراف کرده است که در گذشته شخصیتها را از روی کینهتختی کشته است، اما نه، مرگ او برای سریال ضروری نبود.
12 جورج اولین باخت بزرگ ما بود و قطعاً یک شکست بود
همه جورج اومالی را دوست داشتند. این تمام نکته شخصیت او بود. حتی آنهایی که بهترین دوستان او نبودند میتوانستند ببینند که او واقعاً یک پسر عالی است. بنابراین، وقتی فهمیدیم که جان دو در واقع جورج است، نه تنها شوکه شدیم، بلکه ویران شدیم.خروج او آنقدر غیرضروری بود که هیچ کس نمی توانست آن را ببیند.
11 خروج مارک فقط بعد از رفتن Lexie ضروری شد
شوندا این بار واقعاً با ما درگیر شد. برای یک قسمت، تقریباً به نظر می رسید که مارک از جراحات سقوط هواپیما بهبود یافته است، اما افسوس که قرار نبود. آیا مرگ او لازم بود؟ نه، او یک شخصیت خنده دار و یک پدر خوب بود. با این حال، از دست دادن Lexie در ابتدا، خروج او را کمی قابل درک تر کرد.
10 خداحافظی با الکس مثل مشت زدن به روده بود
به جرات می توان گفت که همه ما از دیدن جدایی الکس کارف در فصل گذشته بسیار شوکه شدیم. همانطور که می دانیم جاستین چمبرز بعد از 16 سال می خواهد ترک کند، جدایی او برای طرفداران آسان نبود.ما شک نداریم که نویسندگان می توانستند به ارائه مطالب عالی برای شخصیت او ادامه دهند، بنابراین فکر نمی کنیم ترک او آنقدرها هم ضروری باشد.
9 دنی بیشتر از آن چیزی که ما می خواستیم نمی خواست برود
بازیگر جفری دین مورگان اعتراف کرده است که جز از شوندا رایمز التماس کرده که اجازه دهد شخصیتش زنده بماند. با این حال، او از تکان دادن خودداری کرد. درگذشت دنی هنوز هم به عنوان یکی از دلخراش ترین لحظات تلویزیونی تا کنون دیده می شود. با این حال، او یک بیمار پیوند قلب بود، بنابراین مرگ او یک انتخاب منطقی به نظر می رسد.
8 خروج آریزونا به لطف حماقت کالی ضروری شد
گوش دهید، ما به اندازه هر کس دیگر از دیدن آریزونا رابینز که نمایش را ترک می کند غمگین بودیم.او ممکن است یک شخصیت اصلی نبوده باشد، اما اگر بگویید او به قلب شما راه نیفتاده است، دروغ میگویید. همانطور که گفته شد، خروج او تا حدودی ضروری بود. Callie دور شد و پدر و مادر مشترک از راه دور پیاده روی در پارک نیست. او بهترین چیز را برای کودکش می خواست.
7 از دست دادن آوریل ناخوشایند بود، اما اینجا شخصیت همچنان به بن بست می رسد
در حالی که به نظر می رسد حداقل الن پمپئو به نظر شاندا رایمز نمی تواند اشتباهی انجام دهد، بازیگران دیگری نیز هستند که این نویسنده مشهور به وضوح به آنها احترام نمی گذارد. همانطور که ما و خود سارا درو از نوشتن آوریل ناراحت بودیم، می گوییم که پشت سر گذاشتن خطوط داستانی او سخت تر و سخت تر می شد.
6 استفانی سزاوار زندگی خارج از بیمارستان بود
ما را اشتباه نگیرید، خروج استفانی وحشیانه بود. با این حال، خط داستانی شخصیت او به قدری کامل بود که می توان استدلال کرد که لازم بود همه چیز به همان صورتی که برای او انجام شد تمام شود. بعد از دوران کودکی و نیمی از زندگی بزرگسالی اش که در بیمارستان گذراند، فهمید که باید از آن دنیا رهایی یابد بسیار زیبا بود.
5 اوه بله، کالی باید برود…
روزی روزگاری، کالی یکی از موارد مورد علاقه ما بود. با این حال، تماشای مداوم او در انتخاب های ضعیف در زندگی عاشقانه اش خسته کننده می شد. نقطه آخر کاراکتر کالی همان نبرد دیوانه وار حضانت بود که آریزونا را مجبور کرد. پس از آن، ما فکر می کنیم حتی نویسندگان می دانستند که زمان او تمام شده است.
4 ما نمی توانیم تصمیم بگیریم که خروج ایزی یا کاترین هیگل ضروری تر بود
بدیهی است که همه ما در مورد مزخرفات و اظهارنظرهای گستاخانه هایگل در پشت صحنه چیزهای زیادی شنیده ایم، اما بیایید وانمود نکنیم که زمان ایزی در برنامه به پایان نرسیده است. داستان عشق او با دنی برای قرن ها یکی بود، اما همه چیزهایی که بعد از آن اتفاق افتاد، در مقایسه با آن، ظاهراً احمقانه بود.
3 اریکا هان هدف خود را برآورده کرد، اما او هرگز مورد علاقه طرفداران نبود
عاشقانه کوتاه اریکا هان با کالی یک رابطه مهم بود. با این حال، ما مطمئن هستیم که برای یافتن طرفداری که آرزو کند کالی و اریکا بیشتر از کالی و آریزونا در پایان بازی قرار میگرفتند، سخت تحت فشار خواهیم بود. شخصیت او به نوعی پست بود و راستش را بخواهید، او در سیاتل گریس نمی گنجید. فروپاشی او به دلیل عدم تنبیه ایزی این را ثابت کرد.
2 پایان دادن به عروسی یک اشتباه بزرگ بود
فارغ از هر چیزی که در BTS رخ داد، پرستون برک از عروسی خود و کریستینا دور شد و در نهایت سریال را ترک کرد. ازدواج آنها احتمالاً فاجعه بزرگتر از فاجعه ای بود که بعداً با اوون داشت و رها شدن در محل برگزاری، لحظه مهمی برای رشد کریستینا بود.
1 اگر الیس زنده می ماند، داستان مردیت کار نمی کرد
الیس گری یک شخصیت عالی بود. البته یک مادر وحشتناک، اما با این وجود یک شخصیت برجسته. با این حال، خروج او از همه آنها ضروری تر بود. مردیت هرگز نمی توانست با وجود الیس که هنوز در تصویر بود، اوضاع را از نظر احساسی برای خودش تغییر دهد. در واقع، ما مطمئن هستیم که اگر الیس هنوز آنجا بود، هم اتاقیهایش او را از وان حمام بیرون میکشیدند.