چارلی شین که ظاهراً برای ستاره شدن به دنیا آمده است، از یکی از موفق ترین خانواده های بازیگری در تاریخ این تجارت می آید. از این گذشته، نه تنها مارتین شین یک ستاره بزرگ بود، بلکه پسرانش چارلی و امیلیو استیوز در طول سالهایی که در فیلمهای تیتراژ میکردند، بسیار ثروتمند شدند.
هنگامی که اکثر بازیگران به شهرت و ثروت می رسند، تمام تلاش خود را می کنند تا مطمئن شوند که موجی را ایجاد نمی کنند که بتواند حرفه آنها را اژدر کند. از طرف دیگر، همیشه به نظر میرسید که رفتار چارلی شین در زندگی واقعیاش بیش از هر شخصیتی که بازی کرده بود، ظالمانهتر بوده است.
وقتی صحبت از اکثریت ظالمانه ترین داستان های چارلی شین می شود، خنده دار نیستند. از طرف دیگر، کاری که شین یک شب با یک پای بره، یک قلاب بزرگ و یک بطری ویسکی انجام داد، کاملاً خنده دار است.
یک شب دیوانه
از آنجایی که چارلی شین در طول زندگی خود از موفقیت های زیادی برخوردار بوده است، او توانسته است بخش بزرگی از زندگی خود را صرف انجام هر کاری که می خواهد صرف نظر از هزینه کند. در واقع، او در طول زندگی خود آنقدر کارهای وحشی انجام داده است که همه برخی از کارهای عجیب و غریب شین را فراموش می کنند. برای مثال، اگر بیشتر ستارهها برای انجام کاری که شین و دوستانش در سال 2013 انجام دادند به اسکاتلند سفر میکردند، طرفداران آنها هیچوقت سرفصلهایی را که نتیجه آن بود فراموش نمیکردند.
به گفته یک صاحب هتل اسکاتلندی به نام ویلی کامرون، یک روز او در فکر کسب و کار خود بود که از یک آمریکایی با او تماس گرفت. در کمال تعجب کامرون، فردی که در صف بود از او خواست که «یک قایق پارویی چوبی به سبک قدیمی، یک چراغ سنتی تیلی، یک قلاب قایق، یک زنجیر ضخیم… و یک پای بره» جمع کند. زمانی که کامرون آن لیست خرید منحصر به فرد را دریافت کرد، احتمالاً چیزهای عجیبی در ذهن او گذشت. همانطور که معلوم است، دلیل این تماس احتمالاً عجیبتر از هر چیزی است که کامرون میتوانست تصور کند.
به گفته ویلی کامرون، او فقط یک روز قبل از ورود بازیگر مشهور متوجه شد که چارلی شین کسی بود که آن وسایل را می خواست. علاوه بر این، کامرون میگوید که قسم خورده است که رازداری کند، که بدیهی است عهدی است که ویلی در نهایت آن را شکست. هنگامی که شین وارد شد، کامرون سه ساعت با چارلی درباره دریاچه بحث کرد و سپس او را روی آب برد. بعداً، شین و دوستانش به تنهایی سوار قایق شدند و کامرون به این باور رسید که "همیشه جاه طلبی چارلی این بود که به دریاچه نس برود و هیولا را شکار کند". متأسفانه، شین نتوانست از بره و قلاب برای گرفتن نسی استفاده کند، اگرچه به نظر می رسد کاملاً مطمئن باشد که ویسکی برای هدف مورد نظر خود کار می کند.
Charlie's Take
در میان همه عوارض جانبی که همراه با شهرت به همراه میآید، یکی از بدترین آنها این است که ستارهها باید با دروغها و شایعات مرتبط با آنها کنار بیایند. به عنوان مثال، یک داستان بدنام در مورد ریچارد گیر و یک ژربیل وجود دارد که برخی از مردم آن را باور می کنند، اگرچه آشکارا هیچ حقیقتی در داستانی که مردم دهه ها درباره آن صحبت کرده اند وجود ندارد.
با توجه به این واقعیت که داستانهای جعلی درباره ستارهها همیشه ظاهر میشوند، اگر اکثر مردم داستان ویلی کامرون درباره چارلی شین و هیولای دریاچه را باور نمیکردند منطقی بود. به هر حال، طبق روایت خود کامرون از وقایع، او ممکن است راوی غیرقابل اعتمادی باشد، زیرا پس از قسم خوردن به رازداری حرف میزند.
همانطور که معلوم شد، اما دلیلی برای ویلی کامرون وجود نداشت که راز چارلی شین را حفظ کند. به هر حال، در سال 2013، شین در مورد شکار هیولا در دریاچه نس توئیت کرد، حتی قبل از اینکه سوار قایق شود. علاوه بر این، هنگامی که شین در اواسط دهه 2010 با جی لنو مصاحبه کرد، شین در مورد جستجوی خود برای هیولای دریاچه نس صحبت کرد. در واقع، شین فاش کرد که قبل از آن شب سرنوشت ساز، یک بار دیگر تلاش کرده بود تا نسی را شکار کند. ما می خواستیم یک شب را در دریاچه نس با یک بطری ویسکی و یک چراغ قوه بگذرانیم. اما هوا آنقدر بد بود که ما نتوانستیم این کار را انجام دهیم.»
پس از ذکر اولین تلاش ناموفق خود برای بیرون رفتن در دریاچه نس با یک قایق، چارلی شین شروع به صحبت در مورد آنچه روی آب رخ داد با عباراتی مبهم کرد."چیزی اتفاق افتاد - اتفاقی در بالای آب رخ داد که دیوانه کننده بود." قبل از اینکه شین برای جزئیات تحت فشار قرار گیرد، چارلی از جی لنو خواست تا او را در سفر بعدی خود به دریاچه نس همراهی کند. اگرچه شین هرگز در مورد سفر اسکاتلندی خود صحبت خاصی نکرده است، اما گفته است که برای یافتن موجودی افسانهای به نام کوشتاکا به سفر دیگری رفته است. شین که بسیار کمتر از نسی مشهور است، کوشتاکا را به عنوان "نیمه مرد، نیمه سمور در حال تغییر شکل" توصیف کرد، پیش از این که اظهار داشت وقتی برای جستجوی آن به آلاسکا سفر کرد نتوانست آن موجود را پیدا کند.