TLC's Unnexpected، مانند نسخه های قبلی خود 16 و مادر باردار و نوجوان، تجربیات مردان و زنان جوانی را که قبل از ورود به بزرگسالی به عنوان پدر و مادر انتخاب می شوند، شرح می دهد. طرفداران سریال از دنبال کردن نوجوانانی که ناگهان پدر و مادر میشوند، با والدین خود بر سر تصمیمگیری میجنگند و برای حفظ روابط روی سنگها تلاش میکنند، لذت میبرند.
سه فصل گذشته بینندگان را با پرتگاهها، پرسشها و اشتیاق شدید برای دیدن آنچه در قسمت بعدی خواهد آمد، برانگیخت. ستارگان سریال مطمئناً سهم خود را در دعوا و نزاع دارند. با این اوصاف، برخی از لحظات داغ در مقایسه با دیگران بسیار دیدنی تر هستند.
10 آیه خانواده مککایلا خانواده کیلان
پرت شدن رستوران بین Calean Morrison و مادرش، و McKayla Adkins و خویشاوندانش یک لحظه انفجاری کلاسیک از سریال واقعیت پر احساس است. در حالی که همه حاضران در شام از نظر فنی بزرگسال هستند، هیچ کس، و منظور ما هیچ کس، در نهایت مانند یک نفر عمل نمی کند.
مقدارهای زیادی در نزاع پرتاب می شود، و ضربات پایین بیشتر از غلت های موجود در سبد نان است. مککایلا تصمیم میگیرد که به اندازه کافی غذا خورده است و از مؤسسه خارج میشود، و باعث میشود ناپختگی و ناتوانی او در انجام هر کاری با پدر فرزندانش بیشتر شود.
9 A Tale Of Two Haileys
هیلی تاملینسون و دوست پسر نابالغش متیو از دختر بچه خود به دنیا استقبال کردند، اما زندگی کوچک خانوادگی آنها به طور ناگهانی از هم پاشید که هیلی متوجه شد که بهترین دوستش، که همچنین هایلی نام دارد، با مردش خزیده است.متیو تصمیم گرفت هیلی 1 را با هیلی 2 عوض کند، و همانطور که می توانید تصور کنید، هیلی اصلی و مادرش خشمگین شدند.
این لحظه از هایلی در اپیزود ملاقات مجدد زمانی که متیو و هایلی 2 اعلام کردند که آنها نیز بچه دار خواهند شد به پایان رسید. در پایان، هر دو هایلی موفق شدند از متیو دور شوند و حتی در مسیر بازسازی دوستی خود قرار گرفتند. بالاخره بچه هایشان خواهر و برادر ناتنی هستند.
8 خانم مندوزا کلماتی برای حداکثر دارد
والدین کلویی مندوزا هرگز طرفدار دوست پسر دخترشان، مکس نبوده اند. آنها دلایل بسیار خوبی برای اینکه میخواهند مکس هم به حاشیه برود، دارند. مکس به عنوان حیله گر، غیرمسئولانه، بی احترامی و تنبل ظاهر شد که در نهایت فقط نوک کوه یخ بود. هر زمان که مکس نزدیک والدین کلویی بود، آنها به او میگفتند که چقدر از پدر نوهشان ناامید شدهاند.
یک لحظه انفجاری زمانی بود که مکس توسط کلوئی و خانواده اش به حمام نوزاد کلویی دعوت نشد. یکی دیگر زمانی بود که او در بدو تولد دخترش کاملاً از آن خارج شد. وقتی دوستانش به این نکته اشاره کردند که مکس در خانه آنها بوده است، مادر کلویی عقلش را از دست داد، یک نه بزرگ برای مندوزاها. اساساً هر لحظه مربوط به مکس و مندوزاها منفجر می شود.
7 تهدید مادربزرگ به بردن لکسوس و دختر شیدون
Lexus و Shaedon از Unexpected. در مورد این دو چه می توانیم بگوییم، غیر از ناپختگی آنها، بدترین دشمن و احتمالاً مرگ نهایی آنها بود. در حالی که آنها واقعاً تلاش میکردند تا اتحادیه خود را به پایان برسانند، به خاطر اسکارلت کوچولو، در نهایت از هم جدا شدند و تصمیم گرفتند برای دخترشان پدر و مادر شوند.
در زمانی که آنها برای اولین بار اسکارلت را به دنیا آوردند و تلاش می کردند تا طناب های فرزندپروری را بیاموزند، مادر لکسوس وارد عمل شد و تهدید کرد که حضانت را از والدین جوان سلب خواهد کرد.کلسی، مادربزرگ سی و یک ساله، احساس نمی کرد دختر و دوست پسرش به اندازه کافی مسئولیت پذیر هستند تا به تربیت اسکارلت ادامه دهند. پس از سخنان داغ و احساسات فراوان، کلسی عقب نشینی کرد و آن دو فهمیدند که چگونه اندکی بزرگ شوند.
6 McKayla خارج می شود
McKayla و Calean بیش از آنچه در این مرحله میتوانیم بشماریم، دعواهایشان را روی صفحه نمایش دادهاند، و مطمئناً به نظر میرسد که کمترینهایشان بیشتر از اوجها بوده است. زمانی که مککایلا وسایلش را جمع کرد و از خانه آنها خارج شد، زوج سابق واقعاً لحظهای از هم گسیختگی داشتند. یک مککایلا باردار وقتی وسایل شخصیاش را با کامیون حمل میکرد و پدربزرگش به همراه پدربزرگش بار میکردند، اصلاً متزلزل نشد.
وقتی کیلان تماس تلفنی مادرش را پذیرفت و از او پرسید که آیا روز بعد می تواند پسر نوپاشان را ببیند، ناراحت تر شد. مککایلا که قبلاً احساساتی شده بود، به او گفت: صحبت نکن. در گذشته، این حرکت احتمالاً برای بهترین بود.
5 مادر ریلا به آنتونی اجازه می دهد احساساتش را نسبت به مادرش بداند
ریلا و آنتونی متوجه شدند که آنها در شرف تبدیل شدن به پدر و مادر یک دختر کوچک بودند، اما بارداری آنها با موانع و مشکلاتی همراه بود، که بسیاری از آنها به دست مادران خود والدین نوجوان بود. مادر ریلا از آنتونی دورتر شد و مادر آنتونی دستش را با بچههای کوچک پر کرده بود و نمیتوانست از آن حمایت کند.
آنتونی در نهایت با ریلا و مادرش زندگی می کند، اما مادر ریلا به سرعت به آنتونی یادآوری می کند که او خیلی بیشتر از مادرش انجام می دهد. او سپس به پدر جوان می گوید که واقعاً در مورد مادربزرگ آینده نوزاد جدید چه فکر می کند. آنتونی از این مکالمه آزرده خاطر می شود و این فقط وضعیت پر تنش را بدتر می کند.
4 تایرا در اطراف خانواده مردش فوق العاده ناراحت است
تایرا و دوست پسر سابقش الکس زوج خوبی به نظر می رسیدند، اما اکنون که تایرا به زندگی دانشگاهی رفته است، او و الکس از هم جدا شده اند و دختر کوچکشان را به عنوان والدین بزرگ بزرگ می کنند. زمانی که آنها با هم بودند، مادربزرگ الکس وقتی به وضوح گفت که او خیلی الکس و بچه را آنجا می خواهد، اما شاید نه تایرا، چیزهایی را برای تایرا سخت کرد.
مادبزرگ الکس یک بانوی قدیمی مدرسه ای جنوبی است که معتقد بود والدین جوان ازدواج نکرده نیازی به دوشاخه کردن ندارند. همه اینها باعث شد تایرا از بودن در خانه با دخترش واقعا ناراحت شود. البته، الکس فقط خودش یک بچه است، و خودش را بین دختری که دوستش داشت و زنی که توسط او بزرگ شده بود گرفتار شد.
3 امیلی و مادرش اصطلاح "تنش خانوادگی" را به سطح دیگری می آورند
امیلی با دوست پسر دبیرستانی خود دیگو بود که ما این زوج را دیدیم.درست بیرون دروازه، طرفداران متوجه شدند که با امیلی مانند ملکه ای که هست رفتار نمی شود، و رفتار طعنه آمیز و اغلب بی ادبانه دیگو اساساً همه را خشمگین کرد. در حالی که امیلی و دیگو انواع و اقسام مشکلات داشتند، دعوای بین ام و مادرش بود که توجه ما را به خود جلب کرد.
مادر امیلی زمانی که امیلی شروع به ترجیح کمک از مادر دیگو کرد بسیار حسادت کرد. همه میتوانستند ببینند که مادر جوان فقط سعی میکرد خانواده کوچکش را وادار به کار کند، اما مادر خودش در نهایت به او این احساس را داد که انگار برای همیشه باید طرفهایی را انتخاب کند. این نمونه دیگری از موقعیتهای تنش ناخوشایند خانوادگی بود که ما عادت کردهایم در برنامههایی مانند این، و همچنین مادر نوجوان MTV ببینیم.
2 دیگو بیشتر از این نمی توانست بی احترامی کند
دیگو. ما مطمئنیم امیدواریم که این پدر جوان از زمانی که در سریال غیر منتظره TLC ظاهر شد، بزرگ شده باشد، زیرا می توان گفت که ما بهترین طرف او را ندیده ایم.حداقل امیدواریم این بهترین کار او نبوده باشد. دیگو به ندرت یک کلمه محبت آمیز برای گفتن به مادر دخترش داشت و طرفداران سریال نگران بودند که امیلی درست از دروازه به جاده نرسید.
وقتی امیلی بچه اش را دوش می گیرد، دیگو حتی از اینکه باید آنجا باشد بسیار آزرده به نظر می رسد. مادر امیلی وقتی دیگو را جلوی مهمانان مینشیند اوضاع را بدتر میکند و ناراحتی او را بیشتر میکند. ما حتی از تماشای این رویداد از روی کاناپه هایمان ناراحت بودیم.
1 شانون و والدینش بر سر MyKayla دعوا کردند
برای کسانی که سریال غیر منتظره TLC را تماشا نکردهاند، مهم است که توجه داشته باشند که مککایلا توسط پدربزرگ و مادربزرگش بزرگ شده است، اما این بدان معنا نیست که مادرش کاملاً دور از ذهن است. در یک نقطه، شانون دور افتاده (که تقریباً همزمان با دخترش باردار میشد) نقشهای برای مککایلا میکشد که با او نقل مکان کند و آن دو میتوانند روی رابطهشان کار کنند و بچههایشان را با هم بزرگ کنند.
در حالی که مککایلا مایل است به این طرح فکر کند، پدربزرگ و مادربزرگ مککایلا (مادر و پدر شانون) آن را انجام نمیدهند. شانون به فریاد زدن ادامه می دهد، کاری که به نظر می رسد بسیار انجام می دهد، زیرا والدینش تمام کاستی هایش را به او یادآوری می کنند. به نظر می رسد مک کیلا آنجا نشسته است و منتظر است تا کسی به او بگوید چه احساسی دارد.